شوالیه شعر نو فارسی
سپانلو شاعر جهان وطن، شاعر تهران
داریوش معمار
محمدعلی سپانلو، شاعر، منتقدادبی و مترجم است. وی تا به حال بیش از پنجاه جلد کتاب در زمینههای شعر و داستان و تحقیق، به صورتِ تالیف و یا ترجمه، منتشر کرده است. در بیست سالِ گذشته، او به عنوانِ یکی از چند نماینده ادبیاتِ معاصرِ فارسی در بسیاری از گردهماییهای بینالمللی در اروپا و آمریکا شرکت کرده است و گفته میشود که سهمِ بزرگی در معرفیِ ادبیاتِ ایران به جهانیان دارد. بسیاری از آثارِ وی تا به حال به زبانهای انگلیسی، آلمانی، فرانسه، هلندی، عربی، و سوئدی ترجمه شده است. کتاب نویسندگانِ پیشروِ ایران تالیف او که گلچینی از آثارِ داستانیِ نویسندگانِ قرنِ بیستمِ ایران، به همراهِ بررسیِ آنهاست، جزوِ منابعِ درسی در بسیاری از دانشگاههای ایران است و تابهحال فروش بسیار بالایی داشته است. ضمناً سپانلو از معدود شاعران و نویسندگانِ ایرانیست که در دنیایِ ادبیاتِ غرب نیز شناخته شده است، و توانسته است نشان شوالیه نخلِ(لژیون دونور) آکادمیِ فرانسه (بزرگترین نشانِ فرهنگی کشورِ فرانسه)، و جایزه ماکس ژاکوب(بزرگترین جایزه شعرِ فرانسه) را دریافت کند.
رگبارها، پیادهروها، سندباد غایب، هجوم، نبض وطنم را میگیرم، خانمزمان، تبعید در وطن، ساعت امید، خیابانها، بیابانها، فیروزه در غبار، پاییز در بزرگراه، ژالیزیانا، کاشف از یادرفتهها و قایقسواری در تهران، از مجموعههای شعر او هستند.
افزون بر این، برگردان آنها به اسبها شلیک میکنند، نوشته هوراس مککوی، مقلدها، نوشته گراهام گرین، شهربندان و عادلها، نوشته آلبر کامو، کودکی یک رئیس، نوشته ژان پل سارتر، دهلیز و پلکان، شعرهای یانیس ریتسوس، و گیوم آپولینر در آیینه آثارش، شعرها و زندگینامه گیوم آپولینر، از دیگر آثار منتشرشده محمدعلی سپانلو بهشمار میآیند.
در روزهای شکلگیری موج نوی سینمای ایران محمدعلی سپانلو در فیلم آرامش در حضور دیگران ناصر تقوایی بازی کرد و پس از آن در ستارخان جلوی دوربین علی حاتمی رفت.
محمدعلی سپانلو شاعری ست که از ابتدای دهه چهل با چاپ مجموعه شعر “آه… بیابان” در رده تحول خواهان موج نو قرار گرفت و شعرش توجه شاعران و منتقدانی همچون: مهرداد صمدی، احمدرضا احمدی و اسماعیل نوری علا را که همگی از چهره های شناخته شده موج نو بودند، به خود جلب کرد. برای شعر او در آن سالها می توان نام موج نو معتدل را در نظر گرفت، مهمترین تفاوت شعر سپانلو به نسبت دیگر شاعران جوان موج نو، فرهنگی بودن، عینی تر بودن فضاسازی ها، توجه به ساختار توصیفی متکی بر ذهنی گرایی نمایشی ،استفاده از کلمات و عبارت هایی روشن بودکه البته پیش از وی منوچهر شیبانی نیز در وارد کردن آنها به شعر تلاش داشت و در کل تمایل به بیانی مابین واقع گرائی فرهنگی و فراواقع گرائی است.
سپانلو در شعر های خود میل به روایت پردازی، گریز از فضاهای رمانتیک و فانتزی و همینطور شعر شعاری معمول در آن سالها دارد، او در مجموعه”خاک” با نگاهی فرهنگی و اصرار در مدنظر قرار دادن گذشته تاریخی و اسطوره ای در کنار وضعیت معاصر در شعرش عاطفه و محتوا را تدارک می بیند، این روند در تمام مجموعه شعرهای سپانلو تا امروز تداوم یافته و البته هرچه گذشته این نگاه فرهنگی شهری تر و حسی تر شده است، سپانلو دروجه بیانی شعرخود علاوه بر مواردی که به آن اشاره شد، مدیون توصیف است، توصیفی که در آن شاعر بازگو کردن های ذهنی، اندیشیدن و یادآوری گذشته و تحلیل آن را جایگزین تماشا کرده است، شعر سپانلو سعی دارد روایتی جهانشمول از زندگی انسان فرهنگی باشد که نگاهی جهان وطن را در خصوص مفاهیم کلان شعرش مد نظر قرار داده است.
طی یک واکاوی جزئی تر می توان چند مدخل برای شعر های “شاعر تهران”(شهرت سپانلودر سالهای بعد) در نظر گرفت؛ مدخل ساختار لحنی، از این نظر سپانلو شاعر سختگیری نیست، ریتم درونی شعر سپانلو مبتنی بر انتخابی مشخص نیست بلکه مکانیزمی آگاهانه آن را در شعر هدایت کرده و کنار جریان خیال و اشکال محتوا قرار می دهد از مدخل بیانی، عاطفه شعر سپانلو همانطور که گفتیم در وجه حسی تابع تاملات اوست و کمتر متکی شهود شاعر می باشد. شعر سپانلو به آگاهی او بسیار مدیون است، بنابراین گاه مکانیزم خیال و بیانی که تحت تاثیر حس و غریزه شاعر شکل گرفته سانتی مانتال نیست، اما مصنوع و خشک به نظر می آید، گویی شاعر اندیشه ها و تجربیاتش را در قالب روایتی توصیف کرده است.
انعطاف شعر سپانلو در وجه عاطفی کم است. او معنایی انسانی را طرح می کند اما این معنا زمخت به نظر می رسد، و گاه به نظر می آید شاعر برای آنکه کمی این فضا را تلطیف کند عمداً شعر را ذهنی تر و غامض تر کرده است.
بنابراین می توان از دریچه تجمید و نقد شعر سپانلو این جمع بندی را مطرح کرد: شعر سپانلو در بیان خود(عاطفه:حس و غریزه) نجیب است اما انعطاف ندارد. شعر سپانلو در لحن خود(ریتم درونی و بیرون) پیشرو است و به شاعر آزادی عمل می دهد اما یگانگی ندارد و عریان کننده روح کلمه نیست. شعر سپانلو در مدخل خود ما را به خواندن و تامل کردن فرا می خواند، در ادامه سعی می کند راه را به ما نشان بدهد و ما را با خود ببرد و در نهایت مقصد را نشانمان می دهد، اما در این مسیر پر سنگلاخ به یکباره او از شعر به مثابه وجودی که بدون احساس و شهود بیواسطه شاعر خلاء ای بزرگ در خود دارد، غافل می شود. اما در شعر سپانلو ارزشی وجود دارد که شاید منتقدان او در کنار نقص هایی که برای آثارش بر شمرده اند کمتر به آن اشاره کرده اند، شعر او حاصل آگاهی فرهنگی است که آسان بدست نیامده و دارای ابعاد مختلفی می باشد، شخصیت شعر سپانلو را باید در کنار شخصیت فرهنگی وی به خصوص در دهه های شصت و هفتاد مورد ارزیابی قرار داد، او با بیش از پنجاه عنوان کتاب تالیفی ،پژوهشی و ترجمه؛ یکی از چهره های موثر فرهنگی شعر نو فارسی است. وی با دریافت دو نشان معتبر جهانی (ماکس ژاکوب فرانسه،شوالیه شعر فرانسه) و معرفی شعر فارسی به زبانهای مختلف و شعر جهان به خصوص شاعران فرانسوی به فارسی سهم مهمی در فراهم آوردن زمینه تعامل میان ادبیات ما و ادبیات جهان در سالهای گذشته داشته است، سپانلو همچنین با انتشار گزیده ارزشمندی از شعر معاصر کمک زیادی به علاقه مندان شعر نو برای شناخت جریان های شعر فارسی کرده است.شعر سپانلو را طی دو دوره(با در نظر گرفتن مشخصات بیانی و زیبائی شناسی آن )می توان مورد ارزیابی و تحلیل قرار داد: دوره اول:(دهه های چهل، پنجاه و نیمه دهه شصت) و دوره دوم:(نیمه دوم دهه شصت،هفتاد و هشتاد). با در نظر گرفتن زمینه های متحول شده شعر این شاعر باید برای آثار وی که در دوره دوم خلق شده اند اعتبار بیشتری قائل شویم، دلایلی برای طرح این موضوع وجود دارد که با توجه به مجال این نوشته مختصراً به آنها اشاره می کنم. سپانلو از مجموعه شعر “خانم زمان” تا “قایق سواری در تهران” هرچه گذشته در عین حفظ روند معمول شعر خود(نگاه فرهنگی و توصیفی) به مایه های عاطفی به خصوص حسی شعرش توجه بیشتری نشان داده، به شعر گفتاری از جنس شعر فروغ مایل تر شده که این موضوع به خصوص در ریتم تا حدی شعر وی را منعطف تر کرده و از تصنع لحن و خیال شعر وی کاسته شده است. برای مثال در مجموعه قایق سواری در تهران، سپانلو شخصی تر شعر می نویسد، تماشای شعرش جهان را روشن تر دیده و در نهایت شهری را متصور شده که گذر زمان در آن را میتوان در شعر او مشاهده کرد.. به نظر می آید در دوره اول سپانلو اشتیاق به طرح تحلیلی”اندیشه و آگاهی” فرهنگی به عنوان محور جبران کننده فقدان جذابیت های معمول در شعر زمانه خود داشت، که شعرش بهره چندانی از آنها نبرده بود(وزن نیمائی، وزن درونی، تعهد و رمانس اجتماعی و تغزلی است). اما تحول شعر وی با گذشت زمان نشان داده که شاعر متوجه شده، شعر به چیزی بیش از یک دیدگاه جهانشمول در قبال فرهنگ و اندیشه بشری نیاز دارد، شعر به عنوان نشانه ای از نبوغ بشر نیاز به خلاقیتی منحصر به فرد دارد که صرفاً با توصیف وقایع حاصل نمیشود، بلکه با وارد شدن غریزه نبوغ آمیز شاعر در مشاهده جهان، خود را به رخ می کشد. شعر سپانلو در نیمه دوم عمر وی خلاقانه تر و حسی تر است. این شعر او را به زمانه اش نزدیک تر کرده است.
منبع: روزنامه آرمان