خانواده های علی حسن پور و مسعود هاشم زاده، دو تن از جانباختگان اعتراضات مردمی به انتخابات مخدوش 22 خرداد در مصاحبه با “روز” از آخرین روند پی گیری های شکایاتشان سخن گفته اند؛از اینکه پیگیری های آنها به جایی نرسیده و اینکه در انتظار مجازات آمرین و عاملین هستند.
“روز” در چهار روز گذشته طی مصاحبه هایی با خانواده های جانباختگان از مسکوت ماندن شکایات آنان و همچنین فشارهایی که اعمال می شود تا با گرفتن دیه، خانواده ها شکایت خود را مختومه اعلام کنند گزارش داده بود.اینک همسر علی حسن پور که روز گذشته به دادسرا مراجعه کرد و مادر مسعود هاشم زاده از آخرین وضعیت پرونده هایشان می گویند.
مسعود هاشم زاده، جوان 27 ساله ای بود که روز 30 خرداد در خیابات شادمان مورد اصابت گلوله قرار گرفت و جان باخت.مادر او به “روز” می گوید: هیچ تغییری حاصل نشده. به ما می گویند دیه بگیرید اما ما دیه نمی خواهیم. ما خواهان معرفی و محاکمه قاتل یا قاتلان فرزندم هستیم.
خانم محسنی توضیح میدهد: گفته بودند اگر دیه را قبول نکنید پرونده ها مسکوت خواهد ماند و در اصل همین طور هم شد. مراجعات و پی گیری های ما هیچ پاسخی به دنبال ندارد. می گویند قاتل شناسایی نشده در حالیکه مشخصات قاتل فرزندم در پرونده او است چون مسعود به اتفاق دوستانش بود و دوستان او مشخصات کسی را که با گلوله مسعود را زد، داده اند. اما تنها صحبتی که میکنند دیه است وهیچ پاسخ دیگری نیست.
شلیک با کلاشینکف از پایگاه بسیج
لادن مصطفایی، همسر علی حسن پور نیز در مصاحبه با “روز” از ارسال پرونده شکایت اش به دادسرای نظامی خبر میدهد.
علی حسن پور، روز 25 خرداد در خیابان آزادی بر اثر اصابت گلوله به سرش کشته شد و خانواده اش 104 روز بعد از این واقعه، پیکر او را تحویل گرفتند و به خاک سپردند.
خانم مصطفایی توضیح میدهد: دیروز لایحه ای را به قاضی دادگاه ارائه کردیم با اینکه قبلا خواسته های خودمان را به عنوان یک خانواده عزیز از دست رفته مطرح کرده بودیم ولی دیروز مجددا لایحه ای ارائه دادیم و خواهان تحقیقات لازم درباره چگونگی قتل، عامل و عاملان قتل، محل نگهداری جسد در سه روز بعد از شهادت ـ چون پیکر همسرم سه روز بعد از شهادت به پزشکی قانونی منتقل شده و مشخص نیست این سه روز کجا بوده ـ دلیل عریان بودن پیکر همسرم که باعث شد 105 روز به شکل مجهول الهویه در پزشکی قانونی باشد و اینکه لباس ها، وسایل شخصی و مدارک شناسایی همسرم چه شده ان، دارائه دادیم و توضیحاتی هم به قاضی پرونده دادیم که همه را در داخل پرونده گذاشتند.
همسر آقای حسن پور می افزاید: پرونده ما ابتدا در دادگاه جنایی تهران بود و قاضی با نامه های رسمی که از طرف دادسرای جنایی داد تا من برای پیدا کردن وسایل شخصی، لباس ها و مدارک شناسایی همسرم به چندین بیمارستان مراجعه کنم، واقعا کمک کرد. اما متاسفانه این کارها تاکنون بی نتیجه بوده است.
خانم مصطفایی سپس به نظریه کارشناسان اسلحه اشاره میکند که رسما عنوان کرده اند آقای حسن پور با اسلحه کلاشینکف کشته شده است. او می گوید: براساس نظریه کارشناسان اسلحه، همسرم با اسلحه کلاشینکف و از فاصله بیشتر از 3 متر و کمتر از 15 متر کشته شده است. اما متاسفانه پایگاه بسیجی که از بالای آن شلیک میکردند تاکنون به هیچ یک از استعلام های قاضی پرونده مبنی بر اینکه چه کسانی آن روز و با دستور چه کسی شلیک کردند و از اسلحه چه کسانی شلیک شده، پاسخی نداده است.من در نامه ای به دادستان تهران سئوالاتم را مطرح کردم که بگویید همسر من سه روز بعد از شهادت کجا بوده، چرا عریان بوده و الان چرا پایگاه بسیج به استعلام ها هیچ جوابی نمی دهد. بعد از این نامه بود که طبق دستور دادستان، رسیدگی به پرونده از صلاحیت دادسرای جنایی خارج شد و به دادسرای نظامی رفت.
همسر آقای حسن پور می گوید: مشخص شده است که از پایگاه بسیج به همسرم شلیک شده وتشخیص هویت رسما گفته اسلحه جنگی بوده و کارشناس سلاح دادگستری هم نوع آن را کلاشینکف اعلام کرده است؛اکنون پرونده ما دو ماه است که به دادسرای نظامی فرستاده شده اما اینکه آنجا چقدر با ما همکاری کنند و به چه شکلی پیش برود نمی دانم.
از خانم مصطفایی هم خواسته اند که دیه بگیرد:به ما هم مثل سایر خانواده ها گفتند باید دیه بگیرید اما تا امروز مقاومت کرده ایم و گفته ایم که ما دیه نمی خواهیم و خواهان شناسایی قاتل و قاتلان همسرم هستیم و در مرحله بعدی هم قصاص.
5 مهر سالروز خاکسپاری آقای حسن پور بود.همسرش می گوید: رفتیم سرخاک علی، اما متاسفانه نیروهای امنیتی خیلی زیاد بودند حدود 40 ون آورده بودند و به ما هم مدام می گفتند که زودتر تمام کنید بروید. برای چه امروز مراسم گرفته اید و… من هم گفتم مراسم سالروز خاکسپاری همسرم بعد از 105 روز در به دری و بی خبری از اوست.شما 25 خرداد در سالروز شهادت همسرم هم حضور داشتید امروز هم حضور دارید، یعنی ما حق یک مراسم ساده بر سر خاک هم نداریم؟
خانم مصطفایی می افزاید: ابتدا نیروهای انتظامی بودند اما بعد لباس شخصی ها به تعداد زیاد آمدندکه از حضور مردم هم جلوگیری می کردند.هر کسی از خانواده های شهدا هم می آمد از آنها کارت و موبایل هایشان را می خواستند. با اینکه ما مراسم خاصی نداشتیم اما در برخی سایت ها سالروز خاکسپاری همسرم را نوشته بودند و 4 تا 5 تن از خانواده های شهداهم آمده بودند.
همسر آقای حسن پور با طرح این سئوال که آیا سر خاک رفتن جرم است؟ می گوید: من فقط امیدوارم اینقدر زنده بمانم که بتوانم قاتلان علی را ببینم. همسر من واقعا مظلوم کشته شد و من خودم را مسئول میدانم و نمی توانم ساکت بنشینم تا قاتلان او راست راست بگردند و به ریش ما هم بخندند و بگویند که کشتیم صدایی هم از کسی در نیامد. باید بیایند و بگویند واقعا چرا کشتند. زندگی همه ما را نابود کردند چرا؟
از خانم مصطفایی می پرسم سخن از قصاص کردید آیا شما خواهان قصاص و اعدام قاتلان همسرتان هستید؟ پاسخ میدهد: باور کنید من هیچ موقع برای هیچ کسی بد نخواسته ام امااز روزی که با علی اینکار را کردند آرزو کردم خدا بلایی سرشان بیاورد که هر روز مرگ خودشان را آرزو کنند و گرنه دار زدن و یا کشتن با اسلحه کافی نیست این مرگ خیلی راحتی است برای آنها.من از خدا میخواهم آنها هم زجر بکشند و ببینند من چقدر زجر میکشم. حتی ثانیه و لحظه ای نیست که به یاد علی نباشم. از خدا خواسته ام آن چیزی که سر من، مادر علی و بچه های من آمد تنها یک روز از آن 105 روز را تجربه کنند.
مادر مصطفی کریم بیگی که روز عاشورا کشته شد در گفتگو با “روز” گفته بود خونبها و دیه فرزندش، آزادی ایران وآزادی زندانیان و راحتی ملت است. این موضوع را به خانم مصطفایی می گویم و نظرش را می پرسم. می گوید: درست گفته است من هم همین را میخواهم. آزادی ایران و اینکه وضعیت به گونه ای باشد که واقعا بتوانیم حرفمان را بزنیم.
او می افزاید: قصاص برای این قاتلان، تنها یک مرگ خوب است باید زجر بکشند. من آرزو کرده ام دستانشان که به همسر من و بچه های مردم شلیک کرد طوری به درد بیاید که روزی هزار بار آرزوی مرگ بکنند. قصاص مشکل مرا حل نمی کند اماباید ببینیم پرونده به چه شکلی مسیرش طی می شود و در مراحل بعدی در این مورد تصمیم بگیریم.
همسر آقای حسن پور سپس می پرسد: واقعا روزی می رسد که در ایران دادگاهی برای همسر من تشکیل شود؟ الان 15 ماه است که مسئولان یک باراز وضع ما نپرسیده اند. یکبار نگفته اند چی بر سر عزیز شما آمده. نمیدانم شاید توقع ما زیاد است یا اینکه مسولان واقعا نگاه به اطرافشان نمی کنند ببینند چه اتفاقاتی در مملکت می افتد.