روزنامه شرق در آخرین روزماه گذشته گزارشی بر اساس “بررسی سال ۲۰۱۳ وزارت آموزش آمریکا” منتشر کرد که نشان میداد تنها در این یک سال، تعداد دانشجویان ایرانی مشغول به تحصیل در امریکا ۲۵ درصد افزایش یافته است. در این گزارش آمده بود: “در سال ۲۰۱۳ بیش از ۱۰ تا ۱۶هزار دانشجوی ایرانی در این کشور مشغول به تحصیل بودند. اما نکته حایز اهمیت، افزایش تعداد دانشجویان ایرانی در سال ۲۰۱۳ است. بهطوریکه، تعداد دانشجویان ایرانی در این کشور، در مقایسه با سال تحصیلی ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۲، بیش از ۲۵درصد افزایش یافته است.” روزنامه شرق اضافه کرده بود: “از مجموع ۲۲۵دانشآموز ایرانی که طی سالهای ۱۳۷۲ (۱۹۹۳م) تا ۱۳۸۶ (۲۰۰۷م) در ۵۳ المپیاد جهانی شرکت کردند بیش از ۱۴۰نفر معادل ۶۲و ۲ دهم درصد آنها هماکنون در یکی از دانشگاههای مطرح دنیا در آمریکا و کانادا تحصیل میکنند.” در این گزارش به مورد جالب توجه دیگری نیز اشاره شده است: “بر اساس اعلام قائممقام بنیاد ملی نخبگان در تاریخ پنجم بهمن ۱۳۹۲، بیشترین نخبگان ایرانی در سه کشوری هستند که ایران با آنها رابطه سیاسی ندارد.”
افزایش نگرانی ها
نگرانی از بحران خروج افراد تحصیلکرده از کشور، که با نام “فرار مغزها” شناخته میشود، اکنون به یکی از بحرانهایی تبدیل شده که مسئولین جمهوری اسلامی را نگران کرده است.
رضا فرجیدانا وزیر علوم، تحقیقات و فناوری چندی پیش در مراسم تقدیر از نفرات برتر المپیادهای علمی دانشجویی از خروج گسترده دانشجویان و نخبگان ایرانی از کشور ابراز نگرانی کرد و گفت: “ما نمیگوییم دانشجویان برای کسب علم به اروپا نروند زیرا باید برای تبادل دانش روز به خارج از کشور بروند ولی اگر بازنگردند به کشور خسارت زیادی وارد میشود.”
او تاکید داشت: “ براساس آمار جهانی هر متخصص یک میلیون دلار ارزش دارد که ما ۱۵۰ هزار نفر را از طریق مهاجرت مغزها به اروپا میدهیم و حاصل ضرب ۱۵۰ هزار در یک میلیون برابر با ۱۵۰ میلیارد دلار میشود یعنی ما از طریق مهاجرت مغزها ۱۵۰ میلیارد دلار به اروپا کمک میکنیم. بودجه دولتی ما ۱۹۲ هزار میلیارد تومان معادل ۷۰ میلیارد دلار است و ما ۱۵۰ میلیارد دلار به آنها کمک میکنیم.”
در سالهای آغازین پیروزی انقلاب ۵۷ که پدیده فرار مغزها در حال گسترش بود، آیتالله خمینی در سخنانی گفته بود: “ما باید این مملکت را عوض کنیم؛ این افکار را عوض کنیم. دانشگاه ما باید عوض بشود، از این افکار عوض بشود. این مغزهایی که بچههای ما را سی سال، چهل سال، به تباهی کشیدند بگذار فرار کنند، یک مغزهای صحیح بیایند روی کار. حالا که میخواهند تصفیه کنند، و اشخاص خیرمند میخواهند تصفیه بکنند، شما نشستهاید غصه میخورید که چرا تصفیه میکنند! غصه میخورید که چرا اعدام میکنند؟” و “میگویند مغزها فرار کردند! بگذار فرار کنند. جهنم که فرار کردند این مغزها! مغزهای علمی نبودند این مغزها، مغزهای خیانتکار بودند، و الاّ کسی از مملکت خودش فرار میکند به امریکا؟! از مملکت خودش فرار میکند به انگلستان و زیرِ سایه انگلستان میخواهد زندگی بکند؟” او افزوده بود: “ما این مغزها را میخواهیم که از امریکا پا میشود میآید اینجا میگوید من آمدهام برای کمک؛ نه پا بشود فرار کند از اینجا! این مغزهای فرّار به درد ما نمیخورد، بگذار فرار کنند. اگر شما هم میدانید که در اینجا جایتان نیست، شما هم فرار کنید! راه باز است. مملکت ما آدم میخواهد حالا؛ نه مغزهایی که میروند در پناه انگلستان و در پناه امریکا.”(صحیفه امام - جلد ۱۰- صفحه ۴۰۳و ۴۰۴)
به مرور و با مشخص شدن تبعات منفی مهاجرت نخبگان از ایران، موضع مسئولان جمهوری اسلامی تغییر کرد. برای نمونه آیتالله خامنهای در مهرماه سال ۱۳۸۱ و در دیدار با گروهی از دانشجویان گفت: “صحبت فرار مغزها میشود. فرار مغزها ابعاد گوناگونی دارد. یک بُعد بسیار زشت و بد آن این است که بیگانگانی میخواهند بیایند از ثروت ملیِ انسانیِ یک کشور سوء استفاده کنند. کشوری انسانهایی را پرورش دهد و استعدادهایی را - با همه عوامل به وجود آورنده استعدادهای درخشان - به وجود آورد و به قول دوستمان این را در طبق اخلاص بگذارد و به دیگران بدهد؛ دیگران هم بیایند با صرف پول - که غالباً زحمت دیگری هم نمیکشند - این ثروت را به ثَمَن بَخْس از این ملت بگیرند و او را محروم کنند؛ این، بُعد بسیار بد و دردناک قضیه است.”
او یکبار نیز خروج دانشجویان از ایران برای “اینکه یک مقدار بیشتر به او پول میدهند” را “تعرّب بعد الهجرة” خوانده و گفته بود: “این فرار کردن از میدان کار و مسؤولیت و وظیفه و رفتن به جایی است که انسان میخواهد زندگی شخصی خودش را یک مقدار بهتر کند. من بههیچوجه به این کار معتقد نیستم.”
در واقع این تحولی محسوب میشد از اینکه “شما هم فرار کنید! راه باز است” به اینکه “من بههیچوجه به این کار معتقد نیستم.”
در دوره محمود احمدینژاد بحران فرار مغزها گسترش بیسابقهای یافت. سال ۸۸ صندوق بین المللی پول گزارشی منتشر کرد که بر اساس آن ایران رتبه اول را در آمار مهاجرت نخبگان از میان ۹۱ کشور در حال توسعه یا توسعه نیافته دنیا کسب کرده بود.
البته محمود احمدینژاد تعبیر فرار مغزها از ایران را تعبیری غلط دانسته و گفته بود: “دولت نهم از سفر ایرانیها به همه جای دنیا حمایت میکند.”
او تاکید داشت: “برخیها با تعبیر غلط از عنوان فرار مغزها استفاده میکنند. ما فرار مغز نداریم زیرا میبینیم بسیاری از ارزشهای فرهنگی ملتهای شرق آسیا حاصل سفر ایرانیهاست، ولی دوست داریم هر ایرانی هر توانمندیای که دارد در داخل مرزهای ایران صرف کند.”
کامران دانشجو، وزیر علوم دولت احمدینژاد نیز معتقد بود: “ما به هیچ عنوان در کشور فرار مغزها نداریم و تکرار این جمله از سوی برخی از افراد، توهین به جامعه دانشگاهی است.”
او تاکید داشت: “نگاه درست این است که خروج نخبگان و رفتن افراد به خارج از کشور و علم اندوزی را تماما منفی ندانیم. ما نباید صرفا منفی به این موضوع نگاه کنیم. یک دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف، تهران، علم و صنعت یا امیرکبیر، اصفهان، مشهد و یا هر دانشگاه دیگر که کارشناسی می گیرد و در جایی دیگر تحصیل می کند این را نباید مطلق منفی ببینیم. این نشان می دهد که دانشجویان ما از لحاظ علمی پیشرفت کرده اند. دانشگاههای ما در دنیا مطرح هستند و دنیا به دنبال دانشجویان ما است.”
چندی پیش سایت بولتننیوز وابسته به نهادهای امنیتی-نظامی جمهوری اسلامی، در گزارشی ضمن نقد هیاهوی ایجاد شده بر سر فرار مغزها و “سیاهنمایی” مربوط به آن نوشت: “طبق آمارهای رسمی، از کشورهای چین، هند، ژاپن، مکزیک، و حتی اسپانیاوایتالیا، پدیده فرار مغزها یک پدیده پذیرفته شده جهان امروز است که متناسب با رشد دانش و تکنولوژی رخ داده است.”
البته تکذیب وجود فرار مغزها یا عادی جلوه دادن آن، تنها روشی نبود که محافظهکاران جمهوری اسلامی در پیش گرفتند. روزنامه وطنامروز که از نشریات وابسته به محافظهکاران تندرو است، چند ماه پیش در یادداشتی، مسئول فرارمغزها را دولت اصلاحات و بسته شدن تاسیسات هستهای دانست. این روزنامه نوشته بود: “با تعطیلی نیروگاهها و پژوهشگاههای هستهای در دوره اصلاحات که تحت عنوان تنشزدایی! صورت گرفت، متخصصان هستهای بهکار گرفته شده در این حوزه از کار بیکار شدند. پیمانکاریهای گسترده شرکتهای خارجی به تهدیدی برای فرصتهای مهندسان داخلی بدل شد و قس علی هذا، مواردی که نیروی کار متخصص ما را روز به روز ناامیدتر کرد و اشتیاق مهاجرت را در آنها شعلهورتر! این در حالی است که امروز جمهوری اسلامی به مدد نهادینه شدن شعار «ما میتوانیم» و به یمن تحریمهای خارجی به بستری برای فعالیت متخصصان داخلی در عرصههای گوناگون بدل شده است. مسؤولان دیروز در کمال وقاحت اما شرایط خروج از کشور این قشر در این روزها را معلول اختناق دانشگاه و غیر آن و سختگیریهای تنگنظرانه معرفی میکنند و مبرهن است که دروغ بزرگ دانشجوی ستارهدار با چه نیتی مطرح میشود.”
درباره علت خروج نخبگان از ایران روایتهای دیگری هم وجود دارد. حسین راغفر استاد اقتصاد معتقد است: “یکصد سال است که در ایران فرار مغزها داریم و این به دلیل سیاستهای دستمزدی بوده و این باعث شده که افراد به حقوق خودشان دسترسی پیدا نکردهاند و به همین دلیل سرمایههای بزرگی از کشور خارج شده است بواسطه اینکه دولتها مسئولیتهای خود را اجرا نکردهاند.”
اسفندیار اختیاری، رییس کمیته پژوهشی و فناوری مجلس نیز بوروکراسی را از عوامل فرار مغزها می داند. او میگوید: “حمایت نکردن معنوی از نخبگان و وجود بوروکراسی شدید اداری از عمده دلائل فرار مغزها از کشور است.”
همچنین چند روز پیش حمید میرزاده، رئیس دانشگاه آزاد در برنامه تلویزیونی شب آفتابی که از شبکه تهران پخش میشود، اعلام کرد: “کشور با تخلیه ژنهای باهوش روبهرو است.” او گفت: “تخلیه ژنهای باهوش به این دلیل است که در حال حاضر ۹۵۰ هزار متقاضی شرکت در دورههای کارشناسی ارشد و ۳۳۱ هزار نفر متقاضی شرکت در دورههای phd در کشور هستند. اما مجموعه دانشگاهها تنها میتواند نزدیک به ۲۶ درصد متقاضیان دورههای ارشد و پنج درصد دانشجویان متقاضی شرکت در دورههای دکتری را پذیرش کند و همین امر موجب میشود که سایر متقاضیان برای ادامه تحصیلات از کشور خارج شوند.”
فرار مغزها به هر دلیلی که باشد، براساس گفته مقامات رسمی سالیانه هزینهای بیش از درآمد نفت برای ایران داشته است.