یاد یاران

نویسنده
میترا سلطانی

یاد بود مرتضی ممیز

جور دیگر نگاه کن…

مرتضی ممیز متولد 1315 تهران، میدان مولوی و فرزند محمدعلی و خانم کوچک است.

 

او را پدر گرافیک ایران نامیده اند.ممیز در سال 44 از دانشکده هنرهای زیبای تهران فارغ التحصیل شد و سه سال بعد گواهینامه ی طراحی غرفه و ویترین و معماری خود را از مدرسه عالی هنرهای تزیینی ِ پاریس دریافت نمود. گفتنی است دوره اخذ لیسانس ممیز 11 سال به طول انجامید و ممیز در این دوره به کارهای مختلفی چون کار در آتلیه گرافیکی و… مشغول بود. سیمای کاریش در این دوره در آثار متعدد روی جلد و پوستر نمایان می نمود. آثارش در این زمان نگاهی نخبه گر و پیشرو داشت. همچنین درگیری های فکری ممیز با نسل قدیمی که گرافیک را در آثاری خرد و همه فهم ِ لاله زار درک می کردند باعث گردید تا همواره با نظام گرافیکی ِ کم توانی در جامعه مواجه گردد که در آن گرافیست، تکنیسین خوانده می شد و اعتبار وی تنها به پول درک می گردید. شاید همین نظام کم توان باعث شد تا در سال 48 پیشنهاد ایجاد رشته گرافیک را به دانشکده ی هنرهای زیبا بدهد.

ممیزدر حوزه ی تئاتر نیز با آثار “دیکته و زاویه” نوشته غلامحسین ساعدی و کارگردانی رشیدی در سال47 آغاز به کار نمود و طراحی صحنه ی این کار را بر عهده داشت و در ادامه طراحی صحنه هایی چون پرواربندان(ساعدی)، لئوکادیا(ژان آنوی- سمندریان)، وای بر مغلوب(ساعدی-رشیدی)، بازرس(گوگل-انتظامی) و…و همچنین طراح نورِ بازگشتی نیست(گلچهره سجادیه)، دندون طلا(داود میرباقری) و… را خلق نموده است. او علاوه بر آثار پوستر فیلم مانند ستارخان(علی حاتمی)، طبیعت بی جان(سهراب شهیدثالث)، مادر(علی حاتمی)، هامون(داریوش مهرجویی) و… سه انیمیشن کوتاه با عنوانهای: آنکه عمل کرد و آنکه خیال بافت(50)، یک نقطه ی سبز(51) و سیاه پرنده(52) را در پرونده خویش دارد. همچنین تصویرگر کتابهای بسیاری برای کودکان و نوجوانان محسوب می شود که مطرح ترین آنان مانند «اینک خورشید» نگاهی بسیار خلاق و جذاب در مقوله تصویر دارد، نگاهی پویا به پدیدآوری تصویرسازی کتاب کودک با مصالح تکرارشونده و درک مناسب از ویژگی های تصویر در خدمت متن. در تصاویر این کتاب با استفاده از فنون دستگاه کپی تصاویر طراحی شده توسط خود ممیز تکرار و کنار یکدیگر کلاژ گردیده است. آثار این کتاب نشان از هوش بالای طراح در گزینش و استفاده از تکنینک دارد. همچنین کتاب «قصه های قرآن» که یکی از معروفترین آثار وی با تکنیک «اسکراچ برد» به حساب می آید راهی تازه در تهیه ی تصویر سیاه و سفید کتابهای نوجوانان می باشد. اتفاقی که تاثیر آن را در آثار تصویرگران هم نسل و بعد از خود به صورتی جدی می توان پیدا نمود. تمام آثار چاپ شده و فعالیتهای گذشته وی در اعتلای گرافیک و گذر از «کم دانسته ها» موثر و توانا بوده است.

 

 

ممیز جزو هنرمندانی است که حضورش بسیار واضح و نیرومند بوده. حضور وی در حوزه گرافیک، با حس نوطلبی و نوجوئی وی که هنوز هم از ویژگیهای شخصیت اوست، حوزه‌های گوناگونی را ایجاد و روشن ساخت؛ دو شاخصه مهم ممیز حضور همیشگی و نوگرای اوست او در تصویرسازی و صفحه‌بندی حیطه‌های جدید را درنوردید. و در حوزه حرفه‌ای بدون حضور ایشان انجمن صنفی گرافیک شکل نمیگرفت.
تا قبل از ممیز در ایران، عنوان گرافیک معاصر وجود نداشت و در دوره‌ای که ممیز تحصیل میکرد اصطلاحی به‌نام علامت تجاری یا لوگو شکل نگرفته بود و قبل از این دوره‌ها، پوستر به معنای واقعی آن نداشتیم و پس از دهه 40 و با حضور هنرمندانی مانند ممیز بود که این خلاءها جبران شد.
 مجموعه آثار ممیز نشان می دهد که او از شیوه‌هائی استفاده می کرد که قبل از او کسی از آنها استفاده نمی کرد.

 

ممیز در هر دوره‌ای که کار کرده قطعاً از پیشتازترین اشخاص آن دوره بوده است. وی مهمترین اثر مدرن تاریخ معاصر را با طراحی چاقوهای واژگون شکل داد. اثر چاقوهای او اجتماعیترین اثر است که از دهه 40 به بعد پدید آمده است
او حدود 21 سال پیش اولین کسی بود که با درست کردن و ارزش گذاری برای آثار مختلف حتی آثاری که در گالریها به نمایش گذاشته می شد، زمینه گردهمآئی مجموعه‌ای از اساتید و دوستان را بنیاد گذاشت. ممیز به حرفه ما به عنوان کسانی که کار گروهی انجام میدهند، هویت بخشید.



مرتضی ممیز برای نسل خود و نسل پس از خود در مقام هنرمندی نو‌اندیش خدمات بسیاری کرده است. بررسی آثار او به لحاظ آن‌که هنر گرافیک هنری اجتماعی است که شخصیت فردی و اجتماعی هنرمند در پس آن قرار دارد، کاری بسیار مشکل است

ممیز در سالهای پایانی عمر خویش با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می‌کرد و از ۲۳ آبان‌ماه ۱۳۸۴ برای تازه‌ترین دور شیمی‌درمانی، در بیمارستان آبان تهران بستری شده بود که چند روز بعد حالش رو به وخامت نهاد و سرانجام در سن ۶۹ سالگی روز شنبه پنجم آذر ماه ۱۳۸۴ برابر ۲۶ نوامبر ۲۰۰۵ درگذشت. پیکر مرتضی ممیز، هفتم آذرماه، تشییع و در باغبان‌کلا، واقع در کُردان کرج، به‌خاک سپرده شد.