حضورمحترم سرکار علیه فاطمه خانم رجبی
قبل از هرچیز توضیح بدهم که این کلماتی که نوشتم “ حضور محترم سرکارعلیه” اینها متلک و فحش و شعار ضد انقلاب و لجن پراکنی روبه صفتان زشت خو نیست، بلکه کلماتی است که در گذشته و در خارج و در میان آدمهای محترم در مورد خانم ها بکار می برند و من از خطاب کردن شما با این کلمات قصد آزار دادن ندارم و اگر کسی گفت که من چون شما را ”فاطی” یا “ خواهر” یا “ زنیکه” یا “ سلیطه”( بانوی سلطه جوی تمامیت خواه) خطاب نکردم، بنابراین نظر بدی به شما دارم یا می خواهم اشاره به چیز بدی بکنم دروغ می گوید و حرفش را باور نکن.
فاطمه خانم!
امروز در وب سایت انتخاب و چند رسانه دیگر خواندم که دفتر رئیس جمهور به غلامحسین گفته است که به شما بگوید که تا زمان انتخابات نامه ننویسید و حرفی نزنید و از آن سخنرانی های تابدار و فحش های آبدار ندهید که وضع خراب است و پته ها برآب، اما فاطمه خانم، به حرف و قول و وعده اینها اعتماد نکن. شما باید بنویسید. شما باید احساس تکلیف کنید.
مگر روزی که شما نوشتید احمدی نژاد معجزه هزاره سوم است، اینها به شما گفته بودند بنویسید که حالا می گویند ننویس؟ مگر زمانی که شما داشتی بخاطر حمله به خاتمی هزار تا فحش می خوردید اینها به جای شما فحش خوردند، که حالا می گویند ننویس؟ مگر زمانی که شما در یزد اعلام کردید که حاضرید برای احمدی نژاد هزار تکه بشوید، اینها گفتند نه بیا به جای هزار تکه صد تکه بشو؟ مگر زمانی که داشتید تمام البسه زیر و روی خاندان هاشمی را بادبان می کردید تا کشتی مغروق حامل ریاست جمهوری به ساحل نجات برسد، هیچ کس گفت ساکت شو و بادبان دوزی نکن و مثل پاملا آندرسون بی واچ نباش؟ فاطمه خانم! اینها دلسوز نیستند، اینها حسودند. اینها دارند چشم شان از شهرت و معروفیت شما کور می شود.
فاطمه خانم!
همین غلامحسین، به آن نیم متر درازی قد و یک و نیم متر پهنای خنده اش نگاه نکن که می گوید فاطی جان به صلاح نیست، شما یک ماه و نیم گوشه خانه بت[…] بشین، حرف نزن، تا ما انتخابات را ببریم و دوباره برگرد. برای چی؟ اصلا شما که این همه آدم باهوشی هستی و مقصود حسین را از رفتار حسن می فهمی و از برگه های بازجویی فلان ضدانقلاب خبرداری که مشروب خوار است، چطور نمی فهمی اینها دارند سرتان را گول می مالند تا شما را الآن که اصل قضیه هستید دور از چشم و قلم و کاغذ نگه دارند؟ اصلا برای چی؟ مگر شما بچه صیغه ای هستی و غلامحسین یا ثمره و مشائی بچه عقدی، که شما را باید جلوی غریبه در روزهای انتخابات درنیاورند و آن ها هر روز برود جلوی مردم قر و اطوار بریزد و آبروی شما را ببرد؟
فاطمه خانم!
بخدا قسم بقول سعدی “ دشمن دانا بلندت می کند، برزمینت می زند نادان دوست”….. البته فکر بد نکن، اولا من هم مثل تو فکر می کنم، درست است که سعدی ضدانقلاب و مساله دار و عنصر دشمن است، ولی حرف های خوبی هم دارد، از طرف دیگر من به قول سعدی به عنوان “ دشمن دانا” بلندت می کنم، فکر بد نکن، منظورم از این که بلندت می کنم، این است که منزلت تو را افزایش می دهم، البته منظورم این نیست که منزل بزرگی مثل محصولی یا موسوی برایت می گیرم، چطور بگویم، منظورم این است که تو را بزرگ می کنم، نه مثل آن غلامحسین نادان که خودش را دوست تو خطاب می کند و فقط بلد است تو را زمین بزند، که چی؟ تو چرا باید به او اعتماد کنی؟
فاطمه خانم!
از آنها بپرس چطور شد وقتی توپخانه دشمن گرا داده بود به فرق سر آن بانوی محترم و از پنتاگون و موساد و سیا و اینتلیجنت سرویس علیه تو می نوشتند، چطور یکی از دفتر رئیس جمهور پانشد به تو بگوید بیا خواهر این دفتر فرنوی چهل برگ و این خودکار بیک مال تو باشد، می خواهی مقاله بنویسی مجبور نباشی دفتر مشق های بچگی بچه هایت را با پاک کن یکی یکی پاک کنی و بخاطر رضای خدا و حفظ بیت المال دستت از نوشتن دائم مورمور و زق زق کند؟ چطور یکی شان نیامد به تو بگوید برایت خطر دارد و اگر با این فحش هایی که به خاتمی می دهی این همه طرفدارانش می ریزند سرت و درب و داغانت می کنند، و حالا می گویند خفه بمیر تا انتخابات تمام شود؟
مگر تو نبودی که خودت را کردی قاب دستمال و گرد و خاک کلمبیا را از سر رئیس جمهور پاک کردی و هی دستمال به دست زحمت کشیدی تا هاله اش هی برق بزند و برق بزند تا آخرش اینقدر خوشگل شده بود انگار پاپیون زده است. چطور آن روزها یادشان نبود به تو بگویند حرف هایی که به این آدم گنده ها می زنی خطر دارد؟ حالا که وقت سورچرانی و سیب زمینی و پرتقال و تراول چک دادن شان است، فاطی اخ، فاطی پیف؟ اصلا به حرف شان گوش نکنی ها، آن وقت برایت حرف درمی آورند کیلو کیلو، اولی اش هم خودم.
فاطمه خانم!
تو فکر می کنی اینها خیر تو را می خواهند؟ بخدای احد و واحد و به همین سوی چراغ این طور نیست، اینها می خواهند تو نامه ننویسی، چرا؟ چون اگر نامه بنویسی بعدش می خواهی آن را پست کنی، بعد از خانه می آیی بیرون، بعد که آمدی بیرون، متوجه می شوی که اصلا آن معجزه هزاره سوم که این همه دستت را خسته کردی و برایش قصه نوشتی، معجزه نکرده غروب کرد. و این احمدی نژاد که دارد برای انتخابات تبلیغات می کند، ربطی به آن احمدی نژاد که تو می گفتی معجزه هزاره سوم است ندارد. اینها نمی خواهند بگذارند تو اینها را بفهمی. اگر به تو گفته بودند که خدا به دور، یک رئیس جمهوری، با پول ریاست جمهوری و با امکانات ریاست جمهوری و با استفاده از صدا و سیما برای خودش از صبح تا شب تبلیغ می کند، تو چکار می کردی؟ جورابش را به سرش بادبان می کردی یا نه؟ پاسخ مثبت است، می کردی. چون تو آدم حق گویی هستی؟ تو که اگر دادن شصت تا سکه را در خاتمی و توسط کرباسچی تحمل نمی کردی و سه بار بخاطرش آنفارکتوس می زدی، مطمئنم که اگر بشنوی روزی شش میلیارد تومان پول خرج تبلیغات رئیس جمهور می کنند، حتما مجاور دائم سی سی یو می شدی.
حالا برایت بگویم که در این روزها که در خانه بقول غلومی […] بودی.نشسته بودی، اینها به اندازه تمام دزدی های مهدی هاشمی و تمام رشوه های محسن هاشمی و بقدر تمام باغ های پسته رفسنجان فقط در یک هفته پول خرج کردند که رئیس جمهور برود و مردم برایش صلوات بفرستند و عکس هایش را چاپ کنند. مردم خبر ندارند، تو که می دانی این کارها کار مالک اشتر نیست، این کارها کار عبیدالله زیاد است، آن هم نه به این زیادی! این کارها کار علی بن ابیطالب نبود، کار حجاج بن یوسف بود. تو در تمام این چهار سال مگر گلوی خودت را بخاطر خدا دچار پارگی نکردی، بخاطر معاویه و حجاج بن یوسف و ابن زیاد که نبود؟ بود؟ اگر یک روز بگویند این فاطمه نبود، هند جگرخوار بود، خوب است؟ اینها می خواهند تو نامه ننویسی تا این کارهایشان را از تو قایم کنند.
این غلامحسین به تو می گوید ما رفتیم بیرون با آمریکا مبارزه کردیم و آمدیم، دروغ می گوید، جان تو! این مردک یک دروغگویی شده که خبر نداری، رفته با آن هاله نور در مصاحبه با یک تلویزیون آمریکایی شبکه ای بی سی( با بی ام و فرق دارد) گفته که من بخاطر دادن پیام تبریک به اوباما در ایران مورد انتقاد قرار گرفتم. فاطی! می فهمی این حرف یعنی چی؟ می فهمی منظورش توئی؟ من مطمئنم وقتی مصاحبه تمام شده خبرنگار چشم سبز ولدالزنای آمریکایی ازش پرسیده چه کسی در ایران بخاطر پیام به اوباما از شما انتقاد کرد؟ چشمش را بسته و دهانش را باز کرده و گفته است” فاطمه رجبی” و با انگشت غلامحسین را نشان داده و گفته: هیز وایف( زن این) و این غلامحسین نیم متری به ریش تو خندیده. چرا باید در همین روزهای انتخابات به ریش تو بخندد، حالا اگر یک خانومی وقت انتخابات اپیلاسیون نکرد باید به ریشش بخندند؟ غلط کرد به ریش تو خندید! ببین! دنیا همین است. برداشتی چهار سال از هزاره سوم نگذشته پیش بینی کردی که محمود معجزه هزاره سوم است، هنوز سه سال از نوشتن ات نگذشته، معجزه ات به باد رفت. آن هم چه بادی که از کجا وزید.
فاطمه خانم!
گفته اند که در این روزهای باقی مانده از انتخابات فاطمه رجبی جایی پیدایش نشود که مانع رای آوردن رییس جمهور نشود. ای خاک برسرشان! آن رای توی سرشان بخورد که با بستن زبان حق می خواهند بیاورند. تو اصلا می دانی هرچه بچه قرتی مزلف و تی تیش مامانی تلویزیون است از محمود پول گرفتند تا قدش را دو متر و عرضش را به اندازه ارتفاعش نشان بدهند؟ اینها یک مشت فرنگ رفته قرتی را آوردند به بهانه کنفرانس نخبگان با بلیط رفت و برگشت مجانی و یک خبر به فاطی ندادند، برای چی؟ برای اینکه اگر تو چشمت به آن نخبگان می افتاد خاک کف پای خاتمی و هاشمی و موسوی را توتیای چشم می کردی و یک معجزه هزاره چهارم برای میرحسین موسوی می نوشتی که قدش سر چشم احمدی نژاد دربیاید. ببین! چه روزگار بدی شده؟ این همه گفتی استفاده ابزاری از زنان نشود، حالا از خودت استفاده ابزاری کردند، و بعد از تمام شدن کارشان گفتند بشین گوشه خانه صدایت درنیاید.
فاطمه خانم!
خلاصه کنم، اینها به تو گفته اند که یک کلمه علیه بزرگان ننویسی، اما برایت بگویم که این حرف بکلی دروغ است. بزرگان مشکلی با نوشته تو ندارند. اینها اصلا نمی خواهند تو علیه هاشمی و خاتمی و موسوی و کروبی ننویسی. مگر بنویسی چه می شود؟ من شخصا خبر دارم که خاتمی و هاشمی هر روز دعا می کنند تو علیه شان نامه بنویسی و بیخودی هی مجبور نشوند برای پیروزی موسوی این همه تلاش کنند و من می دانم موسوی و کروبی هر شب دارند نماز شب می خوانند و نذر و نیاز می کنند که تو یک مطلب درباره شان بنویسی که کار صد هزارتا پوستر می کند. این ها هم که مثل معجزه تو نیستند پول ندارند بنابراین ناچارند در انتظار تو باشند. تا فحش شان بدهی تا هزینه تبلیغات شان بشود یک دهم. من مطمئنم کروبی هر نامه تو را بیست میلیون تومان حاضرند بخرند. برای چی به خودت ضرر می زنی؟ برای چی جلوی رشد خودت و شوهر و بچه هایت را می گیری؟ تو در همین چهل روز به اندازه چهل سال درآمد هر شش تا شغل غلوم می توانی درآمد داشته باشی، آن هم از حلال ترین راه، یعنی نوشتن و بیان حقایق در راه حق.
فاطمه خانم جان!
من خودم حاضرم پول قرض کنم بابت هر نامه یک سفر حج برایت بخرم که تا آخر سال دائم السفر باشی و چه بسا با پولش بتوانی مجاور بشوی در چهار سال آینده در کربلا یا نجف یا مکه. تو فقط در این چهل روز باقیمانده بیست تا نامه بنویس علیه موسوی تا این میرحسین بیست میلیون رای بیاورد. فقط قول بده در نامه هایت بدترین تهمت ها را به او بزنی و علیه او و زن و بچه هایش هر چه می خواهی بگویی و قول بده در همه نامه ها یک فحش آبدار هم به خاتمی و هاشمی بدهی. ببین، من پول را در صورتی به تو می دهم که فحش به موسوی بدهی اگر می خواهی فحش به کروبی بدهی با ستاد کروبی و خود کرباسچی صحبت کن، آن یکی غلامحسین ترتیب کارها را می دهد. من برای هر نامه ای را از همین حالا سه میلیون تومان می دهم که یک حج عمره بروی، بیست تا سفر بروی خودش کلی است. چون فکر می کنم اگر انتخابات تمام شود ممکن است یکی دو سالی اعصاب نداشته باشی و استراحت مطلق برایت لازم باشد.
فاطمه خانم عزیز!
ببین، این غلومی و محمود اولش نقشه بدی برای تو داشتند، اینها می خواستند که از تو استفاده کنند و تو در زمان انتخابات علیه محمود نامه بنویسی و به او تهمت بزنی و بگویی که دزد و فاسد است و بگویی که اموال مملکت را به باد داده است و بگویی که روحانیت را بی اعتبار کرده و بگویی که این رئیس جمهور حتی سر رهبری را هم کلاه گذاشته تا با انتشار این نامه و سخنان تو علیه رئیس جمهور بتوانند برایش رای جمع کنند و او را دوباره رئیس جمهور کنند، ولی من می دانم که نظرسنجی کردند و دیدند دیگر نامه تو هم فایده ندارد و در حال حاضر سیب زمینی و پرتقال و تراول چک مفید تر است. به همین خاطر تو را خانه نشین کردند. فاطمه جان! من بخاطر دفاع از حق و قلم و تو حاضرم نوشته های تو را علیه همه منتشر کنم. تو را به خدا خانه نشین نشو. ما فقط چهل روز فرصت داریم و تو برای ما در این چهل روز می توانی آب حیات باشی، می توانی حب نبات باشی، می توانی شکلات باشی. ای آب حیات! ای حب نبات! ای خواهر شکلات! برای نجات وطن بیا. منتظریم. چشمانمان به یاری سبز توست…
ابراهیم نبوی
سیزدهم اردیبهشت 1388