حضور سبز فاطی ‏

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

حضورمحترم سرکار علیه فاطمه خانم رجبی‏

قبل از هرچیز توضیح بدهم که این کلماتی که نوشتم “ حضور محترم سرکارعلیه” اینها متلک ‏و فحش و شعار ضد انقلاب و لجن پراکنی روبه صفتان زشت خو نیست، بلکه کلماتی است که ‏در گذشته و در خارج و در میان آدمهای محترم در مورد خانم ها بکار می برند و من از ‏خطاب کردن شما با این کلمات قصد آزار دادن ندارم و اگر کسی گفت که من چون شما را ‏‏”فاطی” یا “ خواهر” یا “ زنیکه” یا “ سلیطه”( بانوی سلطه جوی تمامیت خواه) خطاب ‏نکردم، بنابراین نظر بدی به شما دارم یا می خواهم اشاره به چیز بدی بکنم دروغ می گوید و ‏حرفش را باور نکن. ‏

فاطمه خانم!‏
امروز در وب سایت انتخاب و چند رسانه دیگر خواندم که دفتر رئیس جمهور به غلامحسین ‏گفته است که به شما بگوید که تا زمان انتخابات نامه ننویسید و حرفی نزنید و از آن سخنرانی ‏های تابدار و فحش های آبدار ندهید که وضع خراب است و پته ها برآب، اما فاطمه خانم، به ‏حرف و قول و وعده اینها اعتماد نکن. شما باید بنویسید. شما باید احساس تکلیف کنید. ‏

مگر روزی که شما نوشتید احمدی نژاد معجزه هزاره سوم است، اینها به شما گفته بودند ‏بنویسید که حالا می گویند ننویس؟ مگر زمانی که شما داشتی بخاطر حمله به خاتمی هزار تا ‏فحش می خوردید اینها به جای شما فحش خوردند، که حالا می گویند ننویس؟ مگر زمانی که ‏شما در یزد اعلام کردید که حاضرید برای احمدی نژاد هزار تکه بشوید، اینها گفتند نه بیا به ‏جای هزار تکه صد تکه بشو؟ مگر زمانی که داشتید تمام البسه زیر و روی خاندان هاشمی را ‏بادبان می کردید تا کشتی مغروق حامل ریاست جمهوری به ساحل نجات برسد، هیچ کس گفت ‏ساکت شو و بادبان دوزی نکن و مثل پاملا آندرسون بی واچ نباش؟ فاطمه خانم! اینها دلسوز ‏نیستند، اینها حسودند. اینها دارند چشم شان از شهرت و معروفیت شما کور می شود.‏

فاطمه خانم!‏
همین غلامحسین، به آن نیم متر درازی قد و یک و نیم متر پهنای خنده اش نگاه نکن که می ‏گوید فاطی جان به صلاح نیست، شما یک ماه و نیم گوشه خانه بت[…] بشین، حرف نزن، تا ‏ما انتخابات را ببریم و دوباره برگرد. برای چی؟ اصلا شما که این همه آدم باهوشی هستی و ‏مقصود حسین را از رفتار حسن می فهمی و از برگه های بازجویی فلان ضدانقلاب خبرداری ‏که مشروب خوار است، چطور نمی فهمی اینها دارند سرتان را گول می مالند تا شما را الآن ‏که اصل قضیه هستید دور از چشم و قلم و کاغذ نگه دارند؟ اصلا برای چی؟ مگر شما بچه ‏صیغه ای هستی و غلامحسین یا ثمره و مشائی بچه عقدی، که شما را باید جلوی غریبه در ‏روزهای انتخابات درنیاورند و آن ها هر روز برود جلوی مردم قر و اطوار بریزد و آبروی ‏شما را ببرد؟

فاطمه خانم!‏
بخدا قسم بقول سعدی “ دشمن دانا بلندت می کند، برزمینت می زند نادان دوست”….. البته ‏فکر بد نکن، اولا من هم مثل تو فکر می کنم، درست است که سعدی ضدانقلاب و مساله دار و ‏عنصر دشمن است، ولی حرف های خوبی هم دارد، از طرف دیگر من به قول سعدی به ‏عنوان “ دشمن دانا” بلندت می کنم، فکر بد نکن، منظورم از این که بلندت می کنم، این است ‏که منزلت تو را افزایش می دهم، البته منظورم این نیست که منزل بزرگی مثل محصولی یا ‏موسوی برایت می گیرم، چطور بگویم، منظورم این است که تو را بزرگ می کنم، نه مثل آن ‏غلامحسین نادان که خودش را دوست تو خطاب می کند و فقط بلد است تو را زمین بزند، که ‏چی؟ تو چرا باید به او اعتماد کنی؟ ‏

فاطمه خانم!‏
از آنها بپرس چطور شد وقتی توپخانه دشمن گرا داده بود به فرق سر آن بانوی محترم و از ‏پنتاگون و موساد و سیا و اینتلیجنت سرویس علیه تو می نوشتند، چطور یکی از دفتر رئیس ‏جمهور پانشد به تو بگوید بیا خواهر این دفتر فرنوی چهل برگ و این خودکار بیک مال تو ‏باشد، می خواهی مقاله بنویسی مجبور نباشی دفتر مشق های بچگی بچه هایت را با پاک کن ‏یکی یکی پاک کنی و بخاطر رضای خدا و حفظ بیت المال دستت از نوشتن دائم مورمور و ‏زق زق کند؟ چطور یکی شان نیامد به تو بگوید برایت خطر دارد و اگر با این فحش هایی که ‏به خاتمی می دهی این همه طرفدارانش می ریزند سرت و درب و داغانت می کنند، و حالا ‏می گویند خفه بمیر تا انتخابات تمام شود؟ ‏

مگر تو نبودی که خودت را کردی قاب دستمال و گرد و خاک کلمبیا را از سر رئیس جمهور ‏پاک کردی و هی دستمال به دست زحمت کشیدی تا هاله اش هی برق بزند و برق بزند تا ‏آخرش اینقدر خوشگل شده بود انگار پاپیون زده است. چطور آن روزها یادشان نبود به تو ‏بگویند حرف هایی که به این آدم گنده ها می زنی خطر دارد؟ حالا که وقت سورچرانی و سیب ‏زمینی و پرتقال و تراول چک دادن شان است، فاطی اخ، فاطی پیف؟ اصلا به حرف شان ‏گوش نکنی ها، آن وقت برایت حرف درمی آورند کیلو کیلو، اولی اش هم خودم.‏

فاطمه خانم!‏
تو فکر می کنی اینها خیر تو را می خواهند؟ بخدای احد و واحد و به همین سوی چراغ این ‏طور نیست، اینها می خواهند تو نامه ننویسی، چرا؟ چون اگر نامه بنویسی بعدش می خواهی ‏آن را پست کنی، بعد از خانه می آیی بیرون، بعد که آمدی بیرون، متوجه می شوی که اصلا ‏آن معجزه هزاره سوم که این همه دستت را خسته کردی و برایش قصه نوشتی، معجزه نکرده ‏غروب کرد. و این احمدی نژاد که دارد برای انتخابات تبلیغات می کند، ربطی به آن احمدی ‏نژاد که تو می گفتی معجزه هزاره سوم است ندارد. اینها نمی خواهند بگذارند تو اینها را ‏بفهمی. اگر به تو گفته بودند که خدا به دور، یک رئیس جمهوری، با پول ریاست جمهوری و ‏با امکانات ریاست جمهوری و با استفاده از صدا و سیما برای خودش از صبح تا شب تبلیغ می ‏کند، تو چکار می کردی؟ جورابش را به سرش بادبان می کردی یا نه؟ پاسخ مثبت است، می ‏کردی. چون تو آدم حق گویی هستی؟ تو که اگر دادن شصت تا سکه را در خاتمی و توسط ‏کرباسچی تحمل نمی کردی و سه بار بخاطرش آنفارکتوس می زدی، مطمئنم که اگر بشنوی ‏روزی شش میلیارد تومان پول خرج تبلیغات رئیس جمهور می کنند، حتما مجاور دائم سی سی ‏یو می شدی.‏

حالا برایت بگویم که در این روزها که در خانه بقول غلومی […] بودی.نشسته بودی، اینها به ‏اندازه تمام دزدی های مهدی هاشمی و تمام رشوه های محسن هاشمی و بقدر تمام باغ های ‏پسته رفسنجان فقط در یک هفته پول خرج کردند که رئیس جمهور برود و مردم برایش ‏صلوات بفرستند و عکس هایش را چاپ کنند. مردم خبر ندارند، تو که می دانی این کارها کار ‏مالک اشتر نیست، این کارها کار عبیدالله زیاد است، آن هم نه به این زیادی! این کارها کار ‏علی بن ابیطالب نبود، کار حجاج بن یوسف بود. تو در تمام این چهار سال مگر گلوی خودت ‏را بخاطر خدا دچار پارگی نکردی، بخاطر معاویه و حجاج بن یوسف و ابن زیاد که نبود؟ ‏بود؟ اگر یک روز بگویند این فاطمه نبود، هند جگرخوار بود، خوب است؟ اینها می خواهند ‏تو نامه ننویسی تا این کارهایشان را از تو قایم کنند. ‏

این غلامحسین به تو می گوید ما رفتیم بیرون با آمریکا مبارزه کردیم و آمدیم، دروغ می ‏گوید، جان تو! این مردک یک دروغگویی شده که خبر نداری، رفته با آن هاله نور در ‏مصاحبه با یک تلویزیون آمریکایی شبکه ای بی سی( با بی ام و فرق دارد) گفته که من بخاطر ‏دادن پیام تبریک به اوباما در ایران مورد انتقاد قرار گرفتم. فاطی! می فهمی این حرف یعنی ‏چی؟ می فهمی منظورش توئی؟ من مطمئنم وقتی مصاحبه تمام شده خبرنگار چشم سبز ‏ولدالزنای آمریکایی ازش پرسیده چه کسی در ایران بخاطر پیام به اوباما از شما انتقاد کرد؟ ‏چشمش را بسته و دهانش را باز کرده و گفته است” فاطمه رجبی” و با انگشت غلامحسین را ‏نشان داده و گفته: هیز وایف( زن این) و این غلامحسین نیم متری به ریش تو خندیده. چرا باید ‏در همین روزهای انتخابات به ریش تو بخندد، حالا اگر یک خانومی وقت انتخابات اپیلاسیون ‏نکرد باید به ریشش بخندند؟ غلط کرد به ریش تو خندید! ببین! دنیا همین است. برداشتی چهار ‏سال از هزاره سوم نگذشته پیش بینی کردی که محمود معجزه هزاره سوم است، هنوز سه سال ‏از نوشتن ات نگذشته، معجزه ات به باد رفت. آن هم چه بادی که از کجا وزید.‏

فاطمه خانم!‏
گفته اند که در این روزهای باقی مانده از انتخابات فاطمه رجبی جایی پیدایش نشود که مانع ‏رای آوردن رییس جمهور نشود. ای خاک برسرشان! آن رای توی سرشان بخورد که با بستن ‏زبان حق می خواهند بیاورند. تو اصلا می دانی هرچه بچه قرتی مزلف و تی تیش مامانی ‏تلویزیون است از محمود پول گرفتند تا قدش را دو متر و عرضش را به اندازه ارتفاعش نشان ‏بدهند؟ اینها یک مشت فرنگ رفته قرتی را آوردند به بهانه کنفرانس نخبگان با بلیط رفت و ‏برگشت مجانی و یک خبر به فاطی ندادند، برای چی؟ برای اینکه اگر تو چشمت به آن نخبگان ‏می افتاد خاک کف پای خاتمی و هاشمی و موسوی را توتیای چشم می کردی و یک معجزه ‏هزاره چهارم برای میرحسین موسوی می نوشتی که قدش سر چشم احمدی نژاد دربیاید. ببین! ‏چه روزگار بدی شده؟ این همه گفتی استفاده ابزاری از زنان نشود، حالا از خودت استفاده ‏ابزاری کردند، و بعد از تمام شدن کارشان گفتند بشین گوشه خانه صدایت درنیاید. ‏

فاطمه خانم!‏
خلاصه کنم، اینها به تو گفته اند که یک کلمه علیه بزرگان ننویسی، اما برایت بگویم که این ‏حرف بکلی دروغ است. بزرگان مشکلی با نوشته تو ندارند. اینها اصلا نمی خواهند تو علیه ‏هاشمی و خاتمی و موسوی و کروبی ننویسی. مگر بنویسی چه می شود؟ من شخصا خبر دارم ‏که خاتمی و هاشمی هر روز دعا می کنند تو علیه شان نامه بنویسی و بیخودی هی مجبور ‏نشوند برای پیروزی موسوی این همه تلاش کنند و من می دانم موسوی و کروبی هر شب ‏دارند نماز شب می خوانند و نذر و نیاز می کنند که تو یک مطلب درباره شان بنویسی که کار ‏صد هزارتا پوستر می کند. این ها هم که مثل معجزه تو نیستند پول ندارند بنابراین ناچارند در ‏انتظار تو باشند. تا فحش شان بدهی تا هزینه تبلیغات شان بشود یک دهم. من مطمئنم کروبی ‏هر نامه تو را بیست میلیون تومان حاضرند بخرند. برای چی به خودت ضرر می زنی؟ برای ‏چی جلوی رشد خودت و شوهر و بچه هایت را می گیری؟ تو در همین چهل روز به اندازه ‏چهل سال درآمد هر شش تا شغل غلوم می توانی درآمد داشته باشی، آن هم از حلال ترین راه، ‏یعنی نوشتن و بیان حقایق در راه حق. ‏

فاطمه خانم جان!‏
من خودم حاضرم پول قرض کنم بابت هر نامه یک سفر حج برایت بخرم که تا آخر سال دائم ‏السفر باشی و چه بسا با پولش بتوانی مجاور بشوی در چهار سال آینده در کربلا یا نجف یا ‏مکه. تو فقط در این چهل روز باقیمانده بیست تا نامه بنویس علیه موسوی تا این میرحسین ‏بیست میلیون رای بیاورد. فقط قول بده در نامه هایت بدترین تهمت ها را به او بزنی و علیه او ‏و زن و بچه هایش هر چه می خواهی بگویی و قول بده در همه نامه ها یک فحش آبدار هم به ‏خاتمی و هاشمی بدهی. ببین، من پول را در صورتی به تو می دهم که فحش به موسوی بدهی ‏اگر می خواهی فحش به کروبی بدهی با ستاد کروبی و خود کرباسچی صحبت کن، آن یکی ‏غلامحسین ترتیب کارها را می دهد. من برای هر نامه ای را از همین حالا سه میلیون تومان ‏می دهم که یک حج عمره بروی، بیست تا سفر بروی خودش کلی است. چون فکر می کنم اگر ‏انتخابات تمام شود ممکن است یکی دو سالی اعصاب نداشته باشی و استراحت مطلق برایت ‏لازم باشد.‏

فاطمه خانم عزیز!‏
ببین، این غلومی و محمود اولش نقشه بدی برای تو داشتند، اینها می خواستند که از تو استفاده ‏کنند و تو در زمان انتخابات علیه محمود نامه بنویسی و به او تهمت بزنی و بگویی که دزد و ‏فاسد است و بگویی که اموال مملکت را به باد داده است و بگویی که روحانیت را بی اعتبار ‏کرده و بگویی که این رئیس جمهور حتی سر رهبری را هم کلاه گذاشته تا با انتشار این نامه و ‏سخنان تو علیه رئیس جمهور بتوانند برایش رای جمع کنند و او را دوباره رئیس جمهور کنند، ‏ولی من می دانم که نظرسنجی کردند و دیدند دیگر نامه تو هم فایده ندارد و در حال حاضر ‏سیب زمینی و پرتقال و تراول چک مفید تر است. به همین خاطر تو را خانه نشین کردند. ‏فاطمه جان! من بخاطر دفاع از حق و قلم و تو حاضرم نوشته های تو را علیه همه منتشر کنم. ‏تو را به خدا خانه نشین نشو. ما فقط چهل روز فرصت داریم و تو برای ما در این چهل روز ‏می توانی آب حیات باشی، می توانی حب نبات باشی، می توانی شکلات باشی. ای آب حیات! ‏ای حب نبات! ای خواهر شکلات! برای نجات وطن بیا. منتظریم. چشمانمان به یاری سبز ‏توست…‏

ابراهیم نبوی
سیزدهم اردیبهشت 1388‏