در سالروز امضای قطعنامه آتش بس میان ایران و عراق، با مروری بر آثار این جنگ 8 ساله بر زندگی زنان در عرصه عمومی و خصوصی، محدودیت هائی که این جنگ بر زنان ایرانی تحمیل کرد شناسائی می شود:
شهید با قدرت اسمانی و ماوراء الطبیعه وارد زندگی فردی و حوزه ی خصوصی زیست زنان ایرانی شد. این حضور نا به هنگام را از جنگ ایران و عراق داریم که شهریور سال 1359 شروع شد و هشت سال به طول انجامید. در تمام این مدت و پس از آن، شهید بر زنان حکومت کرده است، بی آنکه خود بداند. جنگ بسیاری از جوانان پرشور ایرانی را تکه پاره کرد. شهدا به ندرت از جنس زن بودند. اما زنان شهدای زنده ی جنگ ایران و عراق بوده و هستند. بنیادی که به نام بنیاد شهید ایجاد شد، نیروی معنوی شهید را به کار گرفت و متولی تنظیم الگوهای ساختگی وصیت نامه شد. هر جوانی که به جبهه می رفت یا به آن فراخوانده می شد، پیش از ورود به جبهه وصیت نامه می نوشت. در متن همه ی وصیت نامه ها این ادعا موج می زد و تکرار می شد که شهید برای حفظ حجاب مادر و خواهر و دختر و همسر خود به شهادتگاه رفته است. تعهد به پاسداری از این ارزش پایه های ایدئولوژیک نظم سیاسی بر آمده از انقلاب را روی شانه ی زنان پی نهاد و به قیمت بر باد رفتن کل اراده و استقلال فردی آنان برای برخورداری از یک زندگی مبتنی بر سلیقه های شخصی و آزادیهای فردی بنای رفیع استبداد دینی را شالوده ریزی کرد.
شهید اندامواره ای آسمانی است. از جنس نور است و ذهن انسان را تسخیر می کند. نه تنها در شریعت و مکتب مسلمانی که در تمام مکتب های فکری و سیاسی و دینی، حتی در طریقت که خود را صورت پالایش یافته ای از شریعت مطرح می کند، متصدیان تبلیغ از شهادت و شهید به نفع باروری مکتب و مسلک خود بهره می برند. اما در جنگ هشت ساله ی ایران و عراق این نخستین بار در تاریخ شهادت بود که زنان به زبان شهید که زبان بنیادگرایان دنیا پرست جمهوری اسلامی است، تبدیل شدند به جمعی از مردمان جاهل که باید و شاید تا از شهید فرمان ببرند. القا می شد که جنگ از جنس جهاد است. مسلمان ایرانی با کافر عراقی در جنگ است و در جنگ حق علیه باطل، زنان بار خون شهید را به دوش می کشند و باید پیاپی بر ضخامت حجاب، تیرگی حجاب و پرده نشینی و تمکین و اطاعت از مردان بیافزایند. شهید با امضای وصیت نامه های القائی به زنان فرمان می داد و زنان از ترس اتهام همسوئی با دشمنان اسلام و راهیان کفر، از شهید که از اوفقط چند پاره استخوان و یک وصیتنامه به مهر یک ارگان حکومتی باقی مانده بود به ناچار فرمان می بردند.
تا پیش از ورود شهید به حوزه ی زیست فردی و خصوصی زنان، حکومت بر آمده از انقلاب ضعیف تر از آن بود که تن پوش زنان را به سلیقه ی خود طراحی کند. زنان بی حجابی که سیاسی کار نبودند و از برای مبارزه با امپریالیسم امریکا حجاب سیاسی نپوشیده بودند، آشکارا به ریش ناصحان و آمران این نو رسیده ها به قدرت و ثروت می خندیدند و گاهی فقط با افزودن یک نوار رنگی روی گیسوان، وانمود می کردند که حجاب دارند تا از حمله ی مدعیان جدید دین داری در امان بمانند.
امید داشتند به اینکه همین مختصر را دیگر بار از سر برگیرند و زیر بار حکم زور نروند. زنان با حجاب ایمانی هم کم نبودند که اغلب و تا پیش از جنگ، با زنان بی حجاب خانواده دوستی و مودت داشتند. حکومت پای شهید را به میدان کشید و روابط شهروند با شهروند را تیره کرد و هنوز که هنوز است از این دو به هم زنی سود ها می برد و جمعی تربیت شده و مغزشوئی شده ی گوش به فرمان در اختیار دارد که می زنند و می کشند و زور می گویند و با خون شهید کسب و کار می کنند.
زنان ایرانی ضربه خورده های جنگ شدند. ترکشی که به آنها اصابت کرد سی سالی است تن و روح شان را مجروح کرده است. فرصتی نبود تا روی مین پا بگذارند. گفته می شد “شوهرداری مهمترین جهاد زن است ” اما زنان سرانجام مجبور شدند در جبهه ی جنگ دیگری پا روی مین بگذارند و در جبهه ی جنگ بر ضد تبعیض و خشونت، داوطلبانه به قربانگاه بروند.انها جنگ که پایان یافت با کسانی وارد جنگ شدند که شالوده ی حکومت استبدادی خود را بر خون شهید بنا کرده اند و به پشتوانه ی وصیت نامه های دیکته شده ی شهدا قوانین تبعیض آمیز و خشونت آمیز در مجالس شورای اسلامی گذرانده اند.با کسانی درگیری بر سر حقوق انسانی خود را آغاز کردند که در سالهای پس از جنگ هر آنچه پول حرام به حساب شان سرازیر شد، آن را به ساحره ی خون شهید تطهیر کردند و پولشوئی با خون شهید دستمایه ی کسب و کارشان شد. زنان از آن هنگام که دریافتند تنها هستند و فریادرسی در نظام سیاسی بر آمده از انقلاب ندارند، با کسانی دست به یقه شدند که کاخ ها بر خون شهید استوار کرده و فقر و گرانی و سرکوب و انکار آزادیهای سیاسی و اجتماعی را به نام شهید اشاعه داده اند. با تمام گشت های ارشاد مقابل شدند، با تمام ستادهای مبارزه با فساد اجتماعی و مبارزه با تهاجم فرهنگی غرب رو در رو، و در این میدان در شکلهای فردی و پراکنده بسیار تجربه آموختند. از آنجا که به لحاظ تاکید این ارگانها بر حجاب اجباری، زنان بیش از مردان با نهادهای مورد اشاره رفت و آمد پیدا کردند، به درجات فساد و انواع آلودگی ها که عموم ناهیان از منکر و آمران به معروف در آن غرق شده اند، پی بردند. با نهادهائی که مصیبت را به اکثریتی از مردم تحمیل کرده اند وارد جنگ تن به تن شدند و با دست خالی چنان جنگیده اند که هنوز پس از 32 سال، جمهوری اسلامی انواع پلیس و مفتش را برای کنترل حجاب تربیت می کند و هنوز که هنوز است از عهده ی زنان برای تحمیل تبعیض بر آنان و اجبار آنان بر حجاب بر نیامده است..
بی گمان جنگ نرم است و سلاح در آن دخالت ندارد. اما جنگ برای حفظ فردیت و استقلال فردی و برابر خواهی تا کنون حتی لحظه ای به آتش بس بین زنان و حکومت منجر نشده است.آتش جنگ ایران و عراق را توانستند با جام زهری که نوشیدند و در پی آن با آتش بس فرو بنشانند، اما مشکل است رسیدن به مرحله ی آتش بس با زنانی که به نام شهید و به پشتوانه ی انبوهی وصیت نامه ی دیکته شده، حقوق انسانی خود را از دست داده اند. جنگ ایران و عراق پایان یافت و جنگ زنان ایرانی که قربانیان زنده ی این جنگ محسوب می شوند، مادام که حقوق سیاسی، اجتماعی، فردی و خانوادگی آنان لگد مال می شود به پایان نمی رسد. مگرآن که با شجاعت جام زهر دیگری نوشیده یا نوشانده بشود. اگر حجاب زنان آنگونه که در تبلیغات شعاری و ایدئولوژیک آمده است برتر از خون شهید است، ادامه ی مبارزه ی زنان با ترفندها ونیرنگ های استبداد دینی که در آمیخته با ریاکاری و کاسبی با خون شهدای جنگ ایران و عراق بوده و هست، برتر از هر مصلحتی است. رژیم تبعیض و خشونت زائیده ی مغزهای علیل است. شهدای جنگ ایران و عراق تمامیت ارضی ایران را با خون خود پاسداری کردند. اما بر آنها افترا بسته اند که برای حفظ حجاب زنان جان بر کف نهاده اند. درپایان پیروزمندانه ی جنگی که زنان را با حامیان تبعیض و خشونت درگیر کرده است ، از شهدا نیز اعاده ی حیثیت خواهد شد، با این تاکید که آنها دغدغه ی سرزمین شان را داشتند، نه حجاب زنان را.
اعلام بی اعتباری وصیت نامه های دیکته شده که منسوب به شهدای جنگ ایران و عراق است و اعاده ی حیثیت از جوانانی که ایران را به بهای جان شیرین خود از صدام حسین باز پس گرفتند، جملگی در جنگ زنان با حکومتی که با خون شهید سود آوری و سرکوب می کند، عمده می شود.
زنان، این شهدای زنده ی جنگ ایران و عراق تا کار را تمام نکنند از پا نمی نشینند. از این جنگ گسترده که در تمام خانه های ایران سربازانی دارد، تمام ماموران و مجریان نهادهائی که از تبعیض های قانونی و غیر قانونی بر ضد زنان پاسداری می کنند خبر دارند و در محاصره ی زنان خانگی که محاصره شان کرده اند و سربازان این جنگ به شمار می روند، احساس امنیت نمی کنند. سرداران از درگیری با این سربازان خانگی خود معاف نیستند. نافرمانی سربازان خانگی از آنان چنان است که به جان آمده اند و عجز خود را جاهای دیگری جبران می کنند.