خوشا شیراز و بدا محمود

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

دستبندها ی سبز را ببندید، شال ها را بردارید، روسری های سبز را آماده کنید، اگر می ترسید یک تکه پارچه سبز توی جیب تان بگذارید که به محض اینکه دیدید اوضاع رو به راه است، حال طرف را اخذ کنید، شیراز یکی از مراکز اصلی تولید سبزهاست و اصولا از هر ده نفر اصلاح طلب مهم سه تاشان شیرازی هستند، یا حداقل یک باری از شیراز رد شدند، و از همه اینها گذشته حافظ خودش رئیس بخش شعر جنبش سبز است و از هر نظر که حساب کنی بقول فخری خوروش در “ سوته دلان” که می گفت: “ حافظ همشهری مه، دروغم نمی گه”

 

به هر حال احمدی نژاد که احتمالا بتازگی یکی دوبار اشعار حافظ را مجبور شده بخواند و همان یک بار هم که در جمعیت خواند، خواندنش شبیه شعر خواندن بچه های دبیرستانی بود، حالا مثلا اگر شبیه حداد عادل بود چه فرقی می کرد! برای روز حافظ به شیراز می رود. خراب کردن هر نوع سقف روی هر نوع سر و شعار دادن علیه هر نوع دیکتاتور و محاسبه درصدی احمدی نژاد در شعارها توصیه می شود. از سوی دیگر یکی از کارشناسان شعر، آخرین شعر حافظ که توسط آیت الله خامنه ای تضمین صد درصد شده است، منتشر شد. قرار بود این شعر بعد از مرگ آیت الله خامنه ای چاپ شود، ولی چون مردم علاقه داشتند که این شعر را زودتر بشنوند، و ممکن است ایشان چند سال دیگر هنوز دو دستی چسبیده باشند به چیز، شعر مذکور تقدیم می شود

 

سوز دردی چشیده ام که مپرس

جنس خوبی کشیده ام که مپرس

گشته ام بین چار  کاندیدا

اسگلی برگزیده ام که مپرس

بهر  افشای راز کهریزک

رفته  کل  ولایتم  که مپرس

من به گوش خود از دهان طرف

چرت و پرتا شنیده ام که مپرس

با تو در روی بام ها هرشب

فحش هایی شنیده ام که مپرس

همچو آقا نشسته ام در بیت

به مقامی رسیده ام که مپرس

 

خاتمی: مردم برنمی گردند

معلوم است که برنمی گردند، چرا برگردند، تازه راهش را پیدا کرده اند و بقول کروبی انگشت شان را خوب جایی گذاشته اند، فقط لازم است هفته ای یک بار یک فشار کوچولویی بدهند و ماهی یک بار دست شان را تا آرنج بکنند توی محل مذکور. سید محمد خاتمی که الهی هرچه دردوبلایش هست، بخورد توی سر حجت الاسلام کنت دراکولا، یعنی احمد خاتمی، گفت: “ مطمئن باشید مردم از راه خود برنمی گردند.” خاتمی همچنین گفت: “ بزرگترین اهانت به مردم، اغتشاشی خواندن حرکت اصیل، مدنی و میلیونی مردم معترض بود. ما همچنان روی حرف های اصلی خودمان هستیم.”

 

موسوی هم که تا به حال 29 هزار نفر مرتضوی و هشت هزار نفر شریعتمداری از او شکایت کرده اند، نسبت به پرونده سازی هشدار داد. کروبی هم امروز یک جایزه سینمایی گرفت. مخملباف جایزه ای را که از جشنواره نورنبرگ گرفته بود، به کروبی تقدیم کرد و جشنواره نورنبرگ هم سبز شد. نرگس کلهر، دختر مهدی کلهر، مشاور احمدی نژاد درباره شکنجه ساخته بود، در نورنبرگ نشان داد. هیچ تصویری از فیلم یا کارگردانش را هنوز ندیدم، و همین باعث می شود بمانیم که “ تره به تخمش می رود و نرگس به باباش” یا “ گیرم پدر تو بود کلهر، چی کار به دخترش داری؟” در هر حال همین داستان را قبلا داریوش شکوف به فیلم برگردانده و فیلم بدی هم نشده، فکر کنم که شیرین نشاط هم یک ارتباطی با فیلم دوم داشته. در هر حال امروز خبرهای رهبران اصلاحات بود و بعد از مدتها بی خبری از هر کدام چیزی شنیدیم.

 

سرانه مطالعه روزنامه 44 دقیقه

اعلام شد که سرانه مطالعه روزنامه در کشور، 44 دقیقه برای هر ایرانی است. مرکز تحقیقات “ روزنامه های هنوز پاره نشده” اعلام کرد، بر اساس ارزیابی این مرکز، این 44 دقیقه به شکل زیر مصرف می شود

7 دقیقه خبرهای مربوط به قرار گرفتن ایران در اولین مقام یک چیزی

6 دقیقه تکذیب خبر قبلی

8 دقیقه مقاله نویسنده در مورد حملات روزنامه ها به فرهنگ انقلاب

4 دقیقه خبر مربوط به محاکمه روزنامه نگاران زندانی

6 دقیقه خبر اعتراف روزنامه نگاران زندانی که نوشته اند دیگر روزنامه نخواهند نوشت

5 دقیقه سخنان رئیس جمهور علیه روزنامه های اصلاح طلبی که وجود ندارند.

3 دقیقه سخنان رئیس جمهور در مورد سانسور روزنامه های غرب

5 دقیقه خبر مجلس ختم کسانی که تا دیروز زنده بودند.

 

بهنود شجاعی اعدام شد

ساعت چهار صبح بود که از فیس بوک خبرش را خواندم، و عکس اش را دیدم، همه به پدر و مادر کسی که بهنود شجاعی در سن هفده سالگی کشته بود، فحش داده بودند، و من بعید می دانم آن پدر و مادر خیلی با بقیه پدر و مادرهای کشور فرق کنند. یک عده ای هم فحش به خدا و پیغمبر داده بودند، انگار نه انگار که رقیب اصلی ایران در اعدام چین کمونیست و آمریکای جهانخوار امپریالیست سابق است. به نظرم آمد سه چیز اصلی را یادمان می رود، اول اینکه آنچه مشکل دارد، حکم اعدام است و این که اعدام هر کسی به هر دلیلی، حتی کسی که به ده تا بچه تجاوز به عنف کرده و آنها را کشته است، غلط است و این ربطی به دین و اسلام ندارد. البته خیلی هم بی ربط نیست، ولی وقتی در چین بخاطر هر چیزی آدم می کشند و در آمریکا، اعدام وجود دارد و در عربستان سعودی در ملاء عام گردن می زنند، قضیه خیلی به اسلام مربوط نیست. در سال 1353 به گفته اسدالله علم، 270 قاچاقچی مواد مخدر اعدام شدند و 13 نفر از مخالفان حکومت، آن هم ربطی به اسلام نداشت.

 

بیرحمی و شقاوت و تصور اینکه یک انسان اصلاح ناپذیر است، یک فرض اولیه در دفاع از اعدام است. و وقتی اعدام وجود دارد، طبیعی است که کسی که آدم کشته یا جایی را منفجر کرده یا یک تن مواد مخدر فروخته می شود اعدام کرد. مساله اصلی لغو حکم اعدام است. و نکته سوم هم اعدام افراد زیر سن بلوغ، کودکان که واقعا بیرحمانه است. به نظر من جنبش سبز می تواند بطور جدی در مقابل حکم اعدام، و نه فقط اعدام سیاسی، بایستد، وگرنه وقتی حکم اعدام باشد، همه این گند و کثافت ها هست. من با اعدام به هر شکل آن و در هر جایی مخالفم، به نظرمن باید روی این نکته تاکید کنیم. ممکن است گفته شود که حکم اعدام یا قصاص واجب دینی است، اشکالی ندارد، همین آقای رئیس جمهور و رهبر و مدیرعامل صدا و سیما روزی ده هزار حرام دینی از جمله دروغ گفتن را به عنوان وظیفه الهی انجام می دهند، این هم روش. مگر مدتی بخاطر اینکه حکم سنگسار وجهه بدی داشت، متوقف نشد، این اعدام هم وجهه بدی دارد، متوقفش کنید. اگر چنین شد، دیگر شاهد چشمان مظلوم بهنود شجاعی که دو سه سال با کابوس اعدام سروکار داشت، نخواهیم بود. ضمنا، یادتان نرود، ما که مثل نقل و نبات مرگ بر آمریکا و مرگ بر روسیه و مرگ بر منافق و می کشم می کشم آنکه برادرم کشت، می گوئیم حق نداریم انتظار داشته باشیم که از ما بپذیرند حکم اعدام لغو بشود، باید خودمان را درست کنیم. نمی شود این قسمتش به بقیه اش نیاید. من از پدر و مادری که حاضر به کشتن بهنود شجاعی شدند، دلگیرم، ولی اگر قرار باشد حرفی بزنم، این را باید به همه بگویم، خواستن مرگ برای دیگران مخالف با شرافت و بزرگی انسان است. من نمی پذیرم که انسان گرگ انسان است و از همین رو با اعدام هر کسی مخالفم. همین!

 

حداد عادل بیرون دانشگاه

این شد یک چیزی. به نظرم همین روند ادامه پیدا کند خوب است، دانشجویان اصلا استادان همدست کودتا را راه ندهند در دانشگاه و دقیقا فضا را برای شان تلخ کنند، فکر می کنم همین که بچه ها فضا را از دست شان بگیرند و این ادای “ من فیلسوف می باشم” را از دست طرف بگیرند و اگر خودش در موضع خشن و طرف خیانت به مردم ایستاده، مردم هم به او پشت کنند، کافی است، آنچه مهم است این که سبزها فضای دانشگاه را از استادان تندرو و طرفدار کودتا بگیرند و به بسیج دانشجویی هم رو ندهند. حالا اینکه من چکاره هستم که این ذرت ها را پرتاب می کنم، بماند، مهم این است که “ حداد عادل دیروز جلسه دفاعیه دانشجوی خود را خارج از دانشگاه تهران برگزار کرد.”

 

البته من یک کمی دلم به حال حدال عادل می سوزد، حداقل می رفت اسمش را عوض می کرد و می گذاشت “ حداد حاج عنبران” یا “ حداد معمولی” یا “ حداد فرد”، اینجوری اگر می شد دیگر تا هر کس او را می دید، یاد عدالت و بی عدالتی و ظلم نمی افتاد. البته وقتی اسم آدم را وقتی که آدم شش روزه است می گذارند، یا نام خانوادگی آدم از پدر به ارث می رسد همین است، یکهو می شود یک آدمی مثل “ جوانفکر” که فکرش متعلق به پدر بزرگ دایناسور تری سراتوپس است. این آقای حداد عادل امروز یک گفتگوی اساسی کرد برای صافکاری صورتش که در آن گفتگو درباره کهریزک، بشدت دچار خوردگی و خمیدگی و لهیدگی شده بود.

 

حداد عادل گفت: “ امروز رسانه ها برای سلطه قدرتها، جایگاه سلاحهای پیشرفته نظامی را در قرن بیستم گرفته است.”( توضیح: ما چون در قرن بیستم زندگی نمی کنیم، هم از پیشرفته ترین سلاح های نظامی استفاده می کنیم، هم از بمباران رسانه های دولتی)، حداد عادل ادامه داد: “ در زندان نیز ممکن است خشونتی صورت گرفته باشد که حتما هم شده و به دنبال آن نارضایتی در مردم بوجود آمد، اما نباید ادعای تقلب در انتخابات را فراموش کنیم.”( توضیح: اگر آدمی ادعا کرد در انتخابات تقلب شده، او را شکنجه می دهند و می کشند تا دیگر حتی ادعا هم نکند.) وی خیلی ادامه داد: “ این روزنامه ها تصویر خشنی نیز از من چاپ کرده بودند، بطوری که به نظر می رسد من به هیچ وجه از کشته شدن آن سه دانشجو نگران نشده ام”( توضیح: اگر از این به بعد حداد عادل اعلام کرد که کشته شدن سه چهار دانشجو در زندان مساله اصلی نیست، روزنامه ها باید عکس حداد عادل را شبیه جورج کلونی چاپ کنند.) حداد نسبتا غیرعادل گفت” از شنیدن نام انگلیس ابتدا استعمار پیر به ذهن ما متبادر می شود، در حالی که برای جوانان بی بی سی، آزادی و چهره نرم شکل می گیرد.“( توضیح: پیشنهاد می شود از این به بعد وقتی اسم انگلیس را شنیدید یاد زندان اوین و تیراندازی و آفتابه قرمز به گردن بیافتید، و وقتی نام جمهوری اسلامی آمد، تصویر ساعت بیگ بن و رودخانه تیمز و تئاترهای شکسپیر بیافتید.”

 

پارازیت، اخلاق و سیاست

ای به قربانت که هر وقت آقا دستور نمی دهد چهار تا جمله معقول از دهانت درمی آید. امروز بمناسبت اینکه آیت الله خامنه ای هیچ دستوری به مجلس نداده، و هیچ سخنرانی نکرده بود، علی مطهری گفت: “ پارازیت باید روی شبکه های غیراخلاقی باشد نه سیاسی.” یک جوری حرف می زند که آدم خدای ناکرده فکر می کند برادران پارازیت انداز سپاه، با شبکه های غیراخلاقی مشکل دارند. بیخودی دکان مردم را کساد می کند. البته مخابرات رسما اعلام کرد که “ دستگاه پارازیت را ما نصب نکردیم و اصلا نمی دانیم که این موضوع به وسیله چه کسانی هدایت می شود.” آگاهان در حالی که به چشم مسوول مذکور خیره شده بودند، گفتند: “ بله، شما که راست می گی، اما بالای خال سمت راست عمه آدم دروغگو!” وزارت ارشاد هم به پیروی از وزارت مخابرات گفت: “ ما معتمد آریا را ممنوع الخروج نکردیم”. فرمانده پلیس تهران هم گفت: “ ما هیچ کس را در جریان اعتراضات نکشتیم.”

 

دروغ گو دروغ گو شصت و سه درصدت کو؟

محمود همه را به کیش خود پندارد، واقعا مصداق دارد، چرا به کفار بیچاره توهین کنیم. این یکی خودش به اندازه یک لشگر یک میلیون نفری کفار گناه می کند. احمدی نژاد گفت: “ در اکثر کشورها دموکراسی دروغ است.” آگاهان پرسیدند مثلا کدام کشورها؟

فورا مسوول دفترش را صدا زد و گفت: من در هفته گذشته با رهبران کدام کشورها تماس تلفنی داشتم؟

مسوول دفتر گفت: ونزوئلا، چین، روسیه، عربستان سعودی، امارات، افغانستان، ترکمنستان.

احمدی نژاد گفت: مثلا همین ها، اگر بیشتر می خواهید باید فهرست تمام 45 کشوری که در سخنرانی من در سالن باقی ماندند را برایتان بگویم. وگرنه صد و پنجاه کشور دیگر کارشان لابد درست است. اینا اگر عیبی نداشتن که با من ارتباط نداشتن.