احمدی نژاد کیست؟

نوشابه امیری
نوشابه امیری

احمدی نژاد کیست؟ ویژگی های او چیست؟ در چه فضایی رشد کرده… و: احمدی نژادها را چگونه باید شناخت؟

از مدت ها پیش در این اندیشه ام که چگونه و چرا کوچک مردی زشت روی و زشت خوی، این فرصت را می یابد تا بر سرنوشت ایرانیان حاکم شود و به عنوان سخنگوی مردمان این دیار، جای قالی ایرانی، مینیاتور ایرانی، گربه ایرانی و … نام ایرانی را بگیرد. چرا؟ او برآیند ملت ماست؟ حاصل کدام شرایط است؟

در مقام پاسخ، اول لازم است مشخصات واقعی احمدی نژاد و همانندانش را بشناسیم؛ شاید این شناخت، مقدمه ای باشد بر اینکه پاسخ چرایی های بالا را هم دریابیم. برخی از این مشخصات را در زیر می آورم؛ باشد که دیگران بر آن بیفزایند یا بدان بیندیشند.

۱ احمدی نژاد، زشت است؛ این زشتی نیز، نه بیرونی که بیشتر درونی است. صورت آدمیان، بازتاب سیرت شان است، تنگی و درشتی چشم، کوتاهی و بلندی اندام… معیار نیست. 

۲احمدی نژاد بی بته است. بی جهت نیست که هم نام و نشان اش عوض می شود هم برای”آقاجان”هایش دوبار دوبار ختم و عزا می گیرد. “آقاجان”هایی که بندگان خدا در ده کوره ها، ماست خود را می خورند؛ همان ها که اگر چه حامل اندیشه تاریخی حکومت اسلامی اند اما بی خبرند که اسباب بازی فرزندان نابکارند.

۳ احمدی نژاد استاد عوامفریبی ست؛ از “مهرورزی” گفتن، از آزادی، از رافت اسلامی، از خدمتگذاری به مردم، و … او درحالی از مهر به مردمان سخن می گوید که می داند حداقل در طول دوسال گذشته بهانه بزرگ ترین بی مهری ها  به مردمان ایران بوده؛ او از مبارزه با “دانه درشت ها” سخن می گوید و درست همان گاه که  میلیارد میلیارد سرمایه ملی ایران به تاراج می رود و با امضا و همکاری نزدیکانش؛ مبارزه ای هم اگر بوده “خط قرمز” داشته: کابینه اش. آن هم نه همه اعضای کابینه که اعضای “باند”ش. والا متکی را می توان در حین ملاقات رسمی برکنار کرد اما مشایی را باید به دندان گرفت و برد به نیویورک.

۴ احمدی نژاد “باند”بازست. از همان آغازاسباب ترقی را چیده. کسی اینجا، کسی آنجا. چیدن آدمیان برای بالا رفتن؛ برای آنکه کسی باشد که رخت های چرک او را بشوید؛ کسانی که خودشان هم در حضور احمدی نژادها، رخت های چرک شان تلنبار می شود. رحیمی ها، مرتضوی ها، مشایی ها… آب، آب را می جوید، گودال، گودال را.

۵ احمدی نژاد چاپلوس است. فرق نمی کند رفسنجانی صاحب قدرت باشد یا خامنه ای. از بوسیدن کف پای شان آغاز می کند تا می رسد به دستبوسی. قدرت هم که بگیرد شانه “آقا” می بوسد، بعد لابد پیشانی را و آخرسر هم پا نشان می دهد برای آنکه دیگران ببوسند. تا آن زمان اما، هر جا که لازم باشد و در هر محضر، خاک پاست و مهر ورز و اهل گفت و گو و دوستی و عشق.

۶ احمدی نژاد توطئه گرست. پشت ظاهر صاف و ساده اش، موجودی نشسته حیله گر و برنامه ریز. کارش جمع آوری پرونده برای این و آن است؛ البته نه برای برخورد قانونی که برای استفاده در موعد مقرر.

۷ اهل مظوم نمایی و شهید نمایی است. بچه فقر، بچه زحمت و کار. مدعی ست جامعه لهش می کند، همه علیه اش هستند اما او “مظلومانه” و “مهربانانه” دشمنان را می بخشد، از عرق جبین روزگار می گذراند، کینه نمی شناسد و پاسخی جز “مهر” ندارد. به صورت اش که سیلی بزنی، روی دیگر صورت جلو می آورد؛ دشنام اش که دهی، سکوت می کند… و همه اینها در حالی که در همه لحظات، طناب دار دیگران را در ذهن می بافد.

۸ احمدی نژاد مستبد و کینه جوست. سخن دیگران شنیدن،  نتواند. روی حرف خویش،حرف شنیدن نتواند. مخالفت، تاب نیاورد، پذیرش اشتباه برایش ناممکن است…

۹ احمدی نژاد از همه نقاط ضعف اش برای خود نقطه قوت می سازد. از زشتی  و فقر و بی بتگی و…تا آنجا که بگویند “همین اش را دوست داریم”.

….

همه اینها اما بگفتم تا بدین جا رسم که:

اگر آقای خامنه ای، درباری متملق پرور نداشت، اگر دیکتاتور نبود، اگر ریاکار نبود، اگر به آزادی باور داشت، اگر اعتقاد داشت، اگر به مرید احتیاج نداشت، اگر زمینه های فساد در نظامش وجود نداشت، اگر سخنان منتقدین تاب می آورد، و ده ها”اگر” دیگر، احمدی نژادها در سایه اش به قدرت نمی رسیدند. احمدی نژادها میکرب اند. میکرب به فضای مساعد نیازدارد. فضا که مساعد باشد، رشد می کنند، تکثیر می شوند، خود را باز تولید می کنند، خطرناک می شوند، می شوند بیماری لاعلاج.

حکومت سیدعلی خامنه ای، همین فضای مساعد بود؛ او خود نیز قربانی همین فضا و همین میکرب ها خواهد شد؛ ما اما هر جا که هستیم قبل از هر گام به این بیندیشیم که مبادا، اسیر چاپلوسی کوچک موجودی شویم که ما را تا زمان برپایی چوبه دار لازم دارد. آن روز که برسد قبل از همه، آنانی را به زیر خواهد کشید که بالایش برده بودند.