کربلایی دی کاپری یو و جنیفر گریان

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

po_nabavi_01.jpg

واقعا که دیروز کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا بود. مراسم عاشورا و تاسوعا در پاریس با شکوه تمام برگزار شد. در هلند هم یک گروه از شیعیان از تهران نوحه خوان آوردند که شب عاشورای حالی ببرند. در کشمیر مراسم عزاداری توسط پلیس به خین و خین ریزی کشیده شد و عکس های آن منتشر شد. در بیروت مراسم عاشورا مثل همیشه با شکوه و جلال و جبروت و نصرالله برگزار شد. در تهران هم فیلمی بود، یک عده خانم های خوش تیپ، همگی سرخاب سفیدآب کرده و تبدیل شده به جنیفر گریان مثل همیشه بغل دستجات سینه زنی راه می رفتند، برادران هم همگی کربلایی دی کاپریو یک دست زنجیر و یک دست موبایل مشغول عزاداری بودند. عکس های عزاداری میدان محسنی جالب بود. این هموطنان عزیز قدرت بی نظیری دارند که در مدت پنجاه سال هر چیزی را به شکلی که دوست دارند دربیاورند، البته مشکل این است که پنجاه سال زمانی طولانی است. این عکس را از عزاداری میدان محسنی ببینید.

ashora.jpg

کربلا در نجف

اول گفته شد که ظاهرا این شورشیان سنی بودند، بعد معلوم شد از آن شیعه های قاطی سنگین بودند و رهبرشان هم مثل احمدی نژاد دچار توهم هاله نورانی شده بود و فکر می کرد امام زمان است، شوخی شوخی داشتند یک جنگ واقعی را شروع می کردند، آدم گاهی اوقات نمی فهمد در این عراق ذچه خبر است، یک دفعه می بینی سیصد نفر تروریست، با صد تا تانک و ناو هواپیمابر وسط صحرای کربلا دارند حمله می کنند که صد هزار نفر را بکشند. خبرگزاری الجزیره که شمشیر را از رو برای ایران بسته است، اعلام کرد که « بیشتر کشته شدگان در نجف از شبه نظامیان شیعه ایرانی و افغانی هستند.» من شخصا و از راه دور این خبر را تکذیب می کنم، امکان ندارد ایرانی ها در هیچ حادثه ای جز تصادف اتومبیل چنین شجاعتی به خرج دهند. اما رسانه های معتبر( طبیعتا چون الجزیره یک رگ و ریشه اسلامی دارد، احتمالا خبر دروغ را مثل آب خوردن می دهد.) اعلام کردند که گروه مذکور یک گروه شیعه بودند و رهبرشان هم که الآن وسط بهشت در حال طناب بازی است، یک آقایی از اهالی دیوانیه عراق بوده است و در درگیری پلیس عراق و ارتش آمریکا با این گروه 210 نفر زخمی و 300 نفر کشته شدند. لابد چند هزار تا هم دستگیر شدند. و سرانجام آرامش در کربلا و نجف برقرار شد و یک و نیم میلیون عزادار در میان ده هزار پلیس و نیروی امنیتی آمریکایی و عراقی بدون اینکه کسی به آنها حمله کند عزاداری کردند و با این وجود یک میلیون نفر بخاطر عزاداری مجروح شدند. البته در شهرهای دیگر که هیچ خبر خاصی نبود، برای دست گرمی 70 نفر کشته و دهها نفر مجروح شدند. آدم نمی فهمد این چه کینه ای است که کسی خودش را می کشد که ده نفر دیگر هم کشته بشوند و هر دو نفر هم فکر می کنند شهید شدند.

منوچهر: ما نمی ریم بیرون، بگو اون ها برن

این دولت عراق هم گرفتار وضعیت عجیبی شده است، از یک طرف آمریکایی ها حکومت را تغییر دادند و دو دستی آن را دادند دست ملت عراق و از طرفی هم ایرانی ها ول کن عراق نیستند. بانک های ایرانی را بخاطر تندروی های کشور در اروپا و آمریکا توقیف کردند، سفیر ایران در عراق اعلام کرده که ایران می خواهد شعبه بانک ملی را در بغداد راه بیندازد، لابد شش ماه هم درگیری در مورد تغییر ساعت کار بانکها در بغداد رخ می دهد. از طرف دیگر سفیر ایران که احتمالا هرگز اهواز و خرمشهر را ندیده و نمی داند که هنوز بعد از بیست سال بازسازی این شهرها در دست اقدام است، گفت که ایران چون در بازسازی مناطق جنگی تجربه دارد، می خواهد در بازسازی عراق کمک کند. برهم صالح معاون مالکی هم به تهران آمد و در دیدار با منوچ گفت: « صبر مردم عراق نسبت به اقدامات تهران و واشنگتن در کشورشان به سر آمده است.» منوچ هم لبخندی زد و گفت: اصلا نگران آمریکایی ها نباش، ما خودمون بیرون شون می کنیم. برهم صالح هم با لحنی عاجزانه گفت: می شه شما خودتون برین بیرون. منوچ هم گفت: نه عزیزم، ما یکی دو سال کار داریم، اگر راست می گی به آمریکایی ها بگو برن بیرون. برهم صالح هم گفت: آخه نمی شه، چون اگه اون ها برن بیرون شما می آیید تو. منوچ هم گفت: خب ما هم نگران همین هستیم، چون اگر ما بریم بیرون اون ها می آن تو. برهم صالح هم گفت: ببینم، مگه عراق کشور ما نیست؟ منوچ هم جواب داد: چه فرقی می کنه، هر چی مال ماست مال شماست، هر چی هم مال شماست مال ماست. برهم صالح هم رفت بیرون. منوچهر اعلام کرد که مذاکراتش با معاون مالکی بسیار مثمر ثمر یا بقول بی بی سی مثمره ثمر بوده است. راستی! سفیر ایران در عراق اعلام کرد که دستگیر شدگان اربیل ماموران امنیتی بودند. همین سفیر که قبلا گفته بود این مامورین دیپلمات بودند، تاکید کرد که این مامورین اگرچه ماموران امنیتی بودند ولی دیپلمات هم بودند.

اگه هوسه، یه دشمن بسه

ماجرای جنگ از یک طرف شدیدا جدی است و به نظر می رسد که گروه رفقای مشنگ جان که فعلا در غیبت صغری است، در حال پامال( یا انواع دیگر مالش) تلاش های دیپلماتیک هاشمی و خاتمی هستند، و از طرف دیگر مثل همیشه آدم می ترسد که ملت ایران به محض اینکه خطر از بالای سرشان بیست سانت آن طرف تر می رود، بلافاصله می زنند به بیخیالی تاریخی. دوباره یکی از برادران نظامی گند زد و در یک نشریه راست افراطی اعلام کرد که « گروگان گرفتن آمریکایی ها مثل آب خوردن است.» بوش هم که بطور طبیعی آماده حمله است، داغ کرد و گفت: « اگر جمهوری اسلامی به خشونت در عراق دامن بزند، با واکنش سخت آمریکا روبه رو خواهد شد.» حسن روحانی هم که نسبتا و شاید هم بیشترعاقل باقی مانده است، گفت: « آمریکا برنامه های مختلفی برای مقابله با ایران دارد، اما ایران باید با برنامه ریزی و استراتژی مناسب و پرهیز از تحقیر دشمنان در مقابل این دشمنی ها بایستد… کشوری که یک دشمن واحد دارد، برای خود دشمن دیگری ایجاد نمی کند.» وسط این بزن و بکش، کاظم جلالی نماینده مجلس و عضو کمیسیون بوق گفت: « مردم را نگران نکنید.»


کمیسیون تحقیق انتحاری

اوضاع لبنان و فلسطین بسیار عالی است، تا حدی که تمام درگیری میان اسرائیل و اعراب به لبنان و فلسطین کشیده شده است. دیروز از ساعت ده صبح آتش بس فوری بین فتح و حماس برقرار شد، اما این آتش بس از ساعت ده و سه دقیقه شکسته شد و درگیری فتح و حماس با وجود اعلام آتش بس شدت گرفت. در لبنان همه چیز روبه راه است. حسن نصرالله که خودش دستور اعتصاب برای سرنگونی دولت سینیوره را صادر کرده بود، ظاهرا تازه دیروز متوجه شد که جنگ داخلی لبنان به نفع آمریکاست، این نصرالله دیروز گفت: « آمریکا به دنبال جنگ داخلی در لبنان است.» وی « خواستار تحقیق در خصوص عوامل ناآرامی هفته گذشته لبنان شد.» قرار شده یک کمیسیون تحقیق شامل جمهوری اسلامی، سوریه، حزب الله لبنان، حماس و جهاد اسلامی تشکیل شود تا اگر محل تشکیل کمیسیون در عرض ده ثانیه منفجر نشد، عوامل ناآرامی در لبنان کشف شوند. نصرالله گفت: « از هر ابتکار عملی برای حل بحران لبنان حمایت می کنیم.»


مارادونا رو ولش کن، علاء بروجردی رو بگیر

آقا! یکی جلوی این علاء الدین بروجردی را بگیرد، طرف هم مشکلات ویژه دارد، هم دهن لق است. معلوم نیست حکومت ایران می خواهد به دنیا اثبات کند که ایران به دنبال بمب هسته ای است، یا آمریکا می خواهد چنین چیزی را کشف کند؟ به دنبال اظهارات قابل مصرف داخلی علاء الدین بروجردی مبنی بر نصب سه هزار سانتریفیوژ در نطنز، سازمان انرژی اتمی اظهارات علاء الدین مذکوررا تکذیب کرد. نشریه گاردین هم که دوازده برابر بروجردی به فکر منافع ایران است، نوشت: « ایران امکان فعال کردن سه هزار سانتریفیوژ را ندارد.» البرادعی هم گفت: « ایران حداقل تا پنج سال دیگر امکان ساخت سلاح اتمی ندارد.» احمدی نژاد که فعلا چسب به دهانش بسته شده و در حال تشخیص مصلحت روزانه فقط پنج جمله حق حرف زدن دارد، با دستش علامت داد و گفت: پنج سال نه، سه ماه. البرادعی بیچاره هم در کمال ملایمت پیشنهاد داد که ایران غنی سازی را متوقف کند، و غرب هم تحریم را پس بگیرد. علی بی خیال، معروف به لاریجانی هم در کمال ابهت و انگار نه انگار که دستش زیر سنگ شورای امنیت است، گفت: « پیشنهاد البرادعی باید پرورش پیدا کند.» آگاهان پرسیدند پیشنهاد البرادعی چطوری باید پرورش پیدا کند؟ او هم گفت:

اول: برای پرورش پیشنهاد ایران لازم نیست غنی سازی را متوقف کند.

دوم: برای پرورش بهتر پیشنهاد، شورای امنیت باید تحریم ایران را لغو کند و آمریکا باید از عراق بیرون برود.

سوم: برای اینکه پیشنهاد کاملا پرورش پیدا کند، یک رفراندوم زیر نظر شورای نگهبان برگزار شود و در مورد سرنوشت اسرائیل از مردم لبنان و سوریه نظرخواهی شود و حکومت اسرائیل بدون خشونت تغییر کند و نیروهای فتح هم حق ندارند در فلسطین آینده زندگی کنند.

چهارم: در صورتی که این پیشنهاد کاملا پرورش پیدا کرد، ایران آماده مذاکره با آمریکا خواهد بود، ولی در صورتی که آمریکا تمام اشتباهاتی را که ایران انجام داده است بپذیرد، کودتای 28 مرداد هم باید محکوم شود و مصدق را هم باید به ما تحویل بدهید تا ما او را برای مجازات به دست بادامچیان بدهیم و در صورت انجام این موارد هم ایران با آمریکا مذاکره نمی کند.

در هر حال اروپا و آمریکا با پیشنهاد البرادعی مخالفت کردند. البرادعی هم فعلا دچار افسردگی شدید شده است. از طرف دیگر دبیرکل جدید سازمان ملل متحد گفت: « برنامه هسته ای ایران مساله ای جدی و تهدیدی برای امنیت جهانی است.» اما متکی شخصا اعلام کرد که در اتیوپی با دبیرکل سازمان ملل دیدار کرده است و به او گفته است: « ما آماده مذاکره بر سر فعالیتهای هسته ای بدون پیش شرط هستیم.» به نظر می رسد که احتمالا متکی با کوفی عنان یا خاویرپرز دکوئیار یا پطرس غالی یا روح مرحوم اوتانت ملاقات کرده و این نقل قول را از طرف یکی از آنها گفته است که دبیرکل سازمان ملل گفت: « استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای حق همه کشورهاست.»

راست علیه راست

بیخودی نبود که آیت الله خمینی در مورد راست ها گفته بود که اینها یک نانوایی را هم نمی توانند اداره کنند، چه برسد به یک مملکت. واقعا شما فکر می کنید اگر یک نانوا را بطور شانسی می گذاشتید رئیس جمهور، امکان داشت در طول یک سال و نیم مملکت را به اینجا برساند؟ البته به نظر من مشکل از احمدی نژاد نیست، مشکل از راست هاست. از اسدالله بادامچیان و باهنر بگیر تا محسن رضایی و سایر سرداران. فعلا مجلس که زیپ را کشیده است و از فردا تازه دعواها شروع می شود. مجلس باید سریعا تکلیف ملت را با خودش مشخص کند، شترسواری را دارند دولا پهنا حساب می کنند. راست ها باید در مجلس زودتر از احمدی نژاد فاصله بگیرند، وگرنه سرشان را تکان بدهند اگر آیزنهاور نیامده باشد، انتخابات زمستان 86 در پیش است. اعلمی، چهره درخشان مجلس هفتم در مورد 60 امضا گفت که « آمار حامیان احضار احمدی نژاد واقعی نیست.» و یک جوری حرف زد که انگار امضاها از این کمتر است. از طرفی احمدی نژاد که ظاهرا ممنوع السفر شده است، با اولین تاکسی خالی ای که پیدا کرد به آسایشگاه کهریزک رفت و با سالمندان این آسایشگاه ملاقات کرد.

ویندوز ویستا برای مصرف ایرانیان

ویندوز ویستا آخرین اثر میکروسافت دیروز وارد بازار جهانی شد و در تمام جهان با قیمت 600 دلار و در تهران با قیمت سه هزار تومان وارد بازار شد. قفل شکن های ایرانی بیست ثانیه بعد از دیدن اولین ویندوز ویستا قفل و در و پنجره آن را شکستند و کپی آن را سریعا به بازار فرستادند.

دو مصاحبه از یک اکبر

از دیروز گیر داده بودم به این که با اکبر گنجی وارد یک مجموعه نامه نگاری بشوم و خیلی تمیز و مرتب و مودب با او یک بحث اساسی را در مورد اصلاحات و نافرمانی مدنی و این جور چیزها دنبال کنم. کلی هم فکر کردم و کار کردم، اما دیدم الآن بدترین وقت برای چنین دیالوگی است. می ماند برای بعدا که حرف بزنیم. اما، خبر از اکبر عزیز این که به کانادا رفت و مشغول ادامه سفرش شد. دو مصاحبه اکبر گنجی را در کانادا بخوانید، اول مصاحبه با دنا رباطی برای شهروند و مصاحبه با خانم کاموری در رادیو زمانه که برخلاف دیگر کارهای رادیوی مذکور، یک مصاحبه نسبتا حرفه ای و تمیز بود و اکبر گنجی هم به بسیاری از سووالاتی که دیگران از او دارند پاسخ داد.

از سلسبیل تا تگزاس

یک گروه مسلح ده پانزده نفری که چند نفرشان مسلح به کلت بودند، به یک باشگاه ورزشی حمله کردند و بعد از اینکه آنجا را به هم ریختند و شیشه ها و در و دیوار را شکستند، شش نفر را زخمی کردند و چون کار دیگری نداشتند هر چه صبر کردند پلیس هم نیامد و آنها چون گرسنه شان شده بود، به خانه رفتند. این اتفاق در هارلم نیویورک رخ نداد، بلکه روز هفتم بهمن در خیابان آزادی تهران رخ داد.


چاوز ولی امر کمونیست های جهان می شود

دیدید گفتم این چاوز حالش خراب است. هر چیز بدی هم که بلد نبود در همین چهار تا سفر به ایران یاد گرفت. چاوز اعلام کرد که اگر مردم بخواهند رئیس جمهور مادام العمر می شوم. آگاهان گفتند: اگر مردم می خواستند که تو مادام العمر نمی شدی. از طرف دیگر « ونزوئلا شب گذشته اعلام کرد قصد دارد با ایران در زمینه هواپیماهای جنگی از طریق طرحهای ساخت جنگنده بدون سرنشین و جنگنده های اف پنج آمریکایی که واشنگتن با نگهداری آنها مخالفت می کند، همکاری کند.» آگاهان پیش بینی می کنند که اگر چاوز همین طوری پیش برود تا شش ماه دیگرباید به اکوادور پناهنده بشود.

پیشنهاد به محققان تاریخ

اصولا برای تحقیقات تاریخی در مورد ایران منبع فارسی بسیار کم داریم، ولی اخیرا یک منبع بسیار خوب پیدا کردم. سایت امروز را حتما ببینید، این سایت اخبار و اطلاعات چند سال قبل را منتشر می کند و فکر می کنم هر قرن یک بار به روز می شود، محققین تاریخ بشتابند.


فمینست های سکولار! مواظب باشید

سه نفر از بانوان فعال جنبش زنان هفته گذشته در حال سفر برای شرکت در یک جلسه در هند در زندان دستگیر شدند و پس از 24 ساعت آزاد شدند. ظاهرا قاضی برای نگه داشتن آنها هیچ دلیلی در دست نداشت، به همین دلیل بلافاصله دلایل کافی توسط حسین درخششمداری در اختیار قاضی و دیگران قرار گرفت. این حسین درخششمداری اخیرا بدجوری در حال درخشش و تابش و تلالوست. هر کسی که گرفتار دادگاه و وزارت اطلاعات می شود، این آقای محترم سابق بلافاصله مثل شاهدین روستایی دادگاه های مرتضوی که از پشت کوه می آوردند تا علیه این و آن شکایت کنند، بلافاصله یک مدرک جرم درست می کند که اگر هم دادگاه نمی خواد کسی را دستگیر کند، این موجود مدرکی برای دستگیری به دست قاضی و دادگاه و وزارت اطلاعات بدهد. این کار زشت است، به آن می گویند آدم فروشی و حتی در شرایط مشکلات شدید مالی و اقامتی هم آدم نباید دست به این کارها بزند. مقاله حسین سابقا درخشان که روز به روز دارد درخشش بیشتری پیدا می کند، با عنوان « فمینیست های سکولار، مواظب باشید.» را حتما بخوانید و واقعا مواظب حسین درخشان باشید، چون ممکن است ایکی ثانیه شما را هم بفروشد.