از آنجا

نویسنده
شیدا شیرازی

من که از چندی قبل تقاضایم را برای مصاحبه با عوامل فیلم اعلام کرده بودم، تا به حال جوابی نگرفته بودم و به در بسته خورده بودم. پیگیریم مرا به اینجا رسانید که مشکل نام «ایران» است. که کمپانی یونیورسال تمایلی به خبربگاران ایرانی ندارد. با شنیدن این حرف بسیار بر آشفته شدم و…

 

گفت و گو با کوئنتین تارانتینو

تو چشای من نیگا کن شیدا!

هشتمین روز جشنواره کن پر حرارت‌ترین و جنجالی‌ترین روز جشنواره بود. نام براد پیت و آنجلینا جولی به تنهایی کافی  بود تا که خیل عظیمی از جمعیت را به خیابان بکشاند، چه برسد به اینکه علت حضورشان فیلم کونتین تارانتینو باش.

” پست فطرت‌های ضایع” روز چهارشنبه بیست ماه می، فیلم بالاخره برای اولین بار در جهان اکران شد. و من این شانس را داشتم که جز 500 نفری باشم که این فیلم را برای اولین بار دیدند. فیلم برای خبرنگاران که قشر آسیب‌پذیر جامعه هستند ساعت 8 صبح اکران شد!

تصور دیدن فیلمی از تارانتینو که کم کم در هر پلانش چهار تا سطل خون می‌پاشند، ساعت هشت صبح کمی نگران کننده بود برایم.

فیلم خوب بود. بهتر از خوب بود. خود تارانتینو بود که به همه اصولش وفادارانه فیلم ساخته بود.

طنز فیلم به شدت به طنز قصه‌های عامیانه نزدیک است. فیلم با صحنه‌ای بسیار جدی شروع می‌شود و اوج جدید دیالوگ‌های معروف پر از طنز تارانتینو شوکه‌ات می‌کند. فیلم بسیار جدی و بسیار تخیلی و گاهی بسیار خنده‌دار و مفرح است. فیلم در چند ژانر مختلف ساخته شده است و در همه صحنه‌ها تارانتینو حضوری چشم‌گیر دارد. هیچ چیز به حال خودش رها نشده است و همه چیز حساب شده پیش می‌رود. این فیلم عظیم که درش حداقل به سه زبان مختلف حرف زده می‌شود و بازیگرانش آلمانی، فرانسوی و آمریکایی هستند، پروژه بسیار بزرگی است که تارانتینو به خوبی از عهده انجام دادنش بر امده است، فیلم را باید دید و حدقل دو بار دید تا بتوان به جرات درباره‌اش قضاوت کرد ( هیچکدام هم ساعت هشت صبح نباشد، پیشنهاد میکنم از 7 شب به بعد!) سینمای تارانتینو در این فیلم چند وجهی است. از هر طرف که به فیلم نگاه کنی از لحاظ دیالوگ‌ها، تکنیک ساخت، انتخاب بازیگر و کارگردانی فیلمی بی‌نقص است که شما را به دوباره دیدنش دعوت می‌کند.

بازی براد پیت عالی است و بسیار درخشان. اما از دید من زیباترین بازی را کریستوفر والتز، بازیگر آلمانی در نقش کلنل لاندا ارایه داده است. او با تسلط به دو زبان آلمانی و انگلیسی ماهرانه در نقش خود ظاهر می‌شود. او بازیگری تارانتینویی است که هم زمان می‌تواند شقاوت و سنگدلی و طنز و دلبری را منتقل کند.

من که از چندی قبل تقاضایم را برای مصاحبه با عوامل فیلم اعلام کرده بودم، تا به حال جوابی نگرفته بودم و به در بسته خورده بودم. پیگیریم مرا به اینجا رسانید که مشکل نام «ایران» است. که کمپانی یونیورسال تمایلی به خبربگاران ایرانی ندارد. با شنیدن این حرف بسیار بر آشفته شدم و با خودم گفتم که شیدا شیرازی و کافه نشین امیر قادری و یک سینمای‌مایی واقعی نیستم، اگر که من این موضوع را با شخص تارانتینو مطرح نکنم. دامنه تحریم‌ها به یونیورسال هم رسیده بود!

بعد از فیلم با علم به این که کنفرانس خبری شلوغ خواهد شد به سرعت به طرف سالن دویدم و با خیل عظیم خبرنگارانی مواجه شدم که پشت درهای بسته بودند. تا به حال در هیچ فستیوالی این همه خبرنگار را یک جا پشت درهای یک کنفرانس خبری ندیده بودم. به هر ترفندی بود خودم را جلو انداختم و تقریبا از زیر دست وپا وارد شدم.

کنفرانس شروع شد و خبرنگاران سوالات‌شان را پرسیدند ونوبت من که شد، وقت تمام شد!! به همین سادگی !


من هم دوباره خودم را از زیر دست و پا جلو انداختم و به کوینتین تارانتینو رساندم و با صدایی که خودم تا به حال از خودم سراغ نداشتم داد زدم:

کوئنتین، من شیدا شیرازی هستم از ایران. چرا من به عنوان یک ایرانی نمی تونم با تو مصاحبه کنم؟

اطرافیان که توجهشان جلب شده بود کمی ساکت شدند و عکاسان تیک تیک عکس می‌انداختند.

تارانتینو جواب داد: من مسول مصاحبه ها نیستم، کس دیگه تنظیم میکنه.

شیدا: به من گفتن که نمیشه. اینجا بیا 1 دقیقه وقتت رو به من بده.
کونتین : ok برو بریم!

این رو که گفت تازه فهمیدم ای دل غافل من دارم جلوی 500 تا خبرنگار بزرگ سینمای جهان و دوربین‌های روشن با تارانتینو مصاحبه می‌کنم، اولین سوالی که به ذهنم رسید این بود:

من 12 سالم بود که قصه‌های عامه پسند را در ایران دیدم. 15 سالم بود که با دوستام گروه هواداران تارانتینو را راه انداختیم. می‌دونستی که در ایران تو رو به این گستردگی می‌شناسند و این همه هوادار داری؟

کوئنتین : آره آره میدونم. باهاشون در ارتباطم سینمای ایران را دنبال می‌کنم.  فیلم خوب زیاد دیدم این چند وقته از بچه‌های ایران. خیلی خوبن خیلی خوب. همه بچه‌های ایران رو دوست دارم. میخواستم بیام تهران. ولی می‌دونی که یک محدودیت‌هایی باعث شد نیام. دعوتم کرده بودن به فسیوال فیلم ایران. خیلی دلم می‌خواست بیام. ولی می‌دونی که همیشه اونطوری که تو می‌خوای نمی‌شه.

شیدا: کونتین هیچ پیغامی برای جوونای ایرانی که اینقدر با سینمای تو حال میکنند نداری؟؟
کونتین : چرا چرا! بهشون بگو برای همشون بهترین‌ها را آرزو دارم. آرزو دارم بیام ایران. از نزدیک لمس کنمشون.

شیدا: پیغامی نداری برای سینما گرهای ایرانی ؟
کونتین : اسمت چی بود؟

شیدا : شیدا…
کونتین : شیدا ! شیدا نگاه کن به چشمهای من. میری به همشون میگی، دوستتون دارم. بگو سینمای ایران رو دنبال می‌کنم. دارن کارهای خیلی خوبی انجام میدن. بگو همین طور ادامه بدن.

اینجا بود که توجه براد پیت که آنجا بود به گفتگوی ما جلب شد. ازش پرسیدم:

تو چی براد؟ برای برو بچه های ایرانی چیزی نداری بگی؟

براد : چیز زیادی که نه. فقط دوست دارم بیام ایران و ببینم. خیلی زیاد دوست دارم.

برای دوست دارانت چی؟

براد: دوستشون دارم، خیلی

 

منبع :سینمای ما