استراتژی جدید: نجات بخشی خامنه ای

اکبر گنجی
اکبر گنجی

یکم- طرح مسأله : سید محمد خاتمی طی ماه های گذشته دوباره کوشیده تا “ اصلاح طلبی خمینی محور ” را فعال سازد. اقدام جدید او همراه با طرح سه مطالبه ی آزادی کلیه ی زندانیان سیاسی، برگزاری انتخابات آزاد و فعالیت مجدد احزاب تعطیل شده بوده است. بسیاری از افراد این سه مطالبه را شرایط شرکت اصلاح طلبان تفسیر کرده اند. یعنی، اگر این شرایط محقق نشوند، اصلاح طلبان در انتخابات شرکت نخواهند کرد. اما خود خاتمی، هیچ گاه چنین مدعایی را مطرح نکرده تا راه را بر خود نبندد.

ورود دوباره ی اصلاح طلبان به نظام سیاسی، مقتضیاتی دارد. به همین دلیل خاتمی در 26اردیبهشت 90  کوشید تا با بیان سخنانی بخشش طلبانه، راهی بگشاید. او گفت:

“اگر ظلمی شده است، که شده است ، همه بیاییم عفو کنیم و به آینده نگاه کنیم و اگر به نظام و رهبری ظلم شده است به نفع آینده از آن چشم پوشی شود”.

خط بهبود روابط با رهبری، در هفته های بعد نیز دنبال شد. به عنوان مثال، صادق خرازی- برادر زن مسعود خامنه ای-  در 1تیر90 گفت:

“ایران در منطقه هر کجا ضعیف عمل کرده و از سیاست های استراتژیک خود که مورد نظر رهبری بوده ، عقب نشسته، متضرر شده است”[1].

در همین روزها، قدرت الله علیخانی در مجلس گفت: “ما[اصلاح طلبان] مرید و معتقد به ولایت و رهبری بوده و هستیم ، اما از روزی که آقای احمدی‌نژاد آمد شم سیاسی ما خبر داد که این فرد با خود جریان انحرافی را به ‌وجود خواهد آورد”. و در دیدار با آیت الله مهدوی کنی اضافه کرد: “من معتقدم باید در انتخابات ریاست جمهوری آینده که ان‌شاءالله زودتر هم باشد ، یک فرد روحانی انتخاب شود. روحانیون در مقابل رهبری تواضع بیشتری دارند “.

ماجرا چیست؟ چه اتفاقی قرار است بیفتد؟ یا می خواهند بیندازند؟ برای این که سیاست نیز ساختنی است. فاعلان سیاسی با گفتار و رفتار خود سیاست را می سازند .

دوم- خاتمی و هاشمی : این خط در تیرماه توسط محمد خاتمی و هاشمی رفسنجانی به فاصله ی یک روز تعقیب شد. سید محمد خاتمی در 4 تیر 90 گفت:

“بیانات رهبری در ۱۴ خرداد می توانست و می تواند روزنه امیدی به آینده بگشاید . بیاناتی که مؤید سیاست درست جذب حداکثری و دفع حداقلی است. همین ها اگر به درستی مورد اهتمام عملی قرار گیرد و بسیاری از مسائل و مشکلات حل خواهد شد”[2].

روز بعد- 5 تیر90-هاشمی رفسنجانی همان سخنان را تکرار کرد و گفت:

“عمل مجریان به توصیه‌های مقام معظم رهبری در 14 خرداد می‌تواند زمینه ساز حل مسائل و مشکلات باشد و باور عمومی را به نظام اسلامی بیشتر تقویت کند”[3].

خاتمی و هاشمی بر یک نکته تأکید کرده اند: عمل به بیانات سلطان علی خامنه ای در 14 خرداد، حلال مشکلات و مسائل است. در ضمن، خاتمی عمل به آن سخنان را گشاینده ی روزنه ی امید به آینده به شمار می آورد و هاشمی موجب تقویت بیشتر باور عمومی به نظام جمهوری اسلامی قلمداد می کند. مگر سلطان علی خامنه ای چه گفته بود که این همه راهگشاست؟ به طوری که مسائل حل و مشلات رفع خواهند شد. او در 14 خرداد در حرم آیت الله خمینی گفته بود:

“اگر به نام انقلابیگری، به نام عدالت‌خواهی، به برادران خودمان، به مردم مؤمن، به کسانی که از لحاظ فکری با ما مخالفند، اما می دانیم که به اصل نظام اعتقاد دارند، به اسلام اعتقاد دارند، اهانت کردیم، آنها را مورد ایذاء و آزار قرار دادیم، از خط امام منحرف شده‌ایم. اگر بخواهیم به نام انقلابیگری و رفتار انقلابی، امنیت را از بخشی از مردم جامعه و کشورمان سلب کنیم، از خط امام منحرف شده‌ایم… اگر کسی است که نمی خواهد براندازی کند، نمی خواهد خیانت کند، نمی خواهد دستور دشمن را در کشور اجرا کند، اما با سلیقه‌ی سیاسی ما، با مذاق سیاسی ما مخالف است، ما نمی توانیم امنیت را از او دریغ بداریم، عدالت را دریغ بداریم… مبادا خیال کنید تقوا این است که انسان مخالف خودش را زیر پا له کند”[4].

این همان کلید جادویی است که همه ی قفل ها را گشوده و همه ی درها را باز خواهد کرد.

سوم- مبطلات خیالات : هاشمی رفسنجانی چند سالی است که به دنبال انتقام گرفتن از محمود احمدی نژاد است. تمام خواست او، تکرار سناریوی بنی صدر درباره ی احمدی نژاد است[5]. او به دنبال آن است که همه را حول رهبری سلطان علی خامنه ای گرد آورد تا به خواست خود که عزل رقیب تحقیرگر است، دست یابد.

از سوی دیگر، سلطان علی خامنه ای نیز در حال پائین کشیدن فتیله ی احمدی نژاد است. تمام مریدانش در سه ماه اخیر به طور یکپارچه در حال زدن رئیس جمهور اند. گویی تمام نخبگان (الیت) سه دهه ی گذشته جمهوری اسلامی در این نکته که احمدی نژاد باید برود، توافق دارند. سلطان به دنبال آن است که این مرحله بدون هزینه طی شود. او نمی خواهد که در مراحل اجرای این پروژه به طور همزمان در دیگر میادین درگیر باشد. به همین دلیل، ممکن است تا حدودی از فشارها نسبت به اصلاح طلبان بکاهد.

هاشمی رفسنجانی و خاتمی نیز به دنبال استفاده  از همین “ فرصت ” اند. گویی خاتمی فرصت را مناسب می بیند تا اصلاح طلبان را دوباره به نظام بازگرداند. آیا چنین است؟ در واقع اینها سخنان سلطان علی خامنه ای در 14 خرداد را تحریف حذفی کرده/می کنند. علی خامنه ای در بخش دیگری از همان سخنرانی اصلاح طلبان و سبزها را به عنوان عوامل مجری طرح های دشمن(آمریکا، انگلیس، … ) معرفی کرد و گفت:

” دشمنان ما تصور می کردند با رحلت امام، آغاز فروپاشی این نظام مقدس کلید زده خواهد شد … یک برنامه‌ریزی ده ساله کردند… ده سال بعد امیدوار بودند که نتیجه بدهد. سال 78 که آن حوادث پیش آمد، آن کسی که این حوادث را خنثی کرد، مردم بودند. روز بیست و سوم تیر سال 78 مردم آمدند در خیابانها، توطئه‌ی دشمن را که سالها برایش برنامه‌ریزی کرده بودند، در یک روز باطل کردند. آن روز گذشت. موج دوم، باز یک برنامه‌ریزی ده‌ساله بود تا سال 88. به نظرشان فرصتی به دست می‌آمد. به خیال خودشان زمینه‌ها را آماده کرده بودند. مطالباتی هم مردم داشتند - مردمی که وابسته‌ی به نظامند، وفادار به نظامند - فکر کردند از این مطالبات بتوانند استفاده کنند؛ لذا آن قضایای سال 88 به وجود آمد. دو سه ماه تهران را متلاطم کردند - البته فقط تهران را - دو سه ماه توانستند دلها و ذهنها را به خودشان مشغول کنند. اینجا هم مردم آمدند توی میدان. بعد از آنکه باطنها ظاهر شد، در روز قدس مردم دیدند که اینها حرف دلشان چیست، در روز عاشورا فهمیدند که اینها عمق خواسته‌هاشان تا کجاست، مردم عزیز ما به میدان آمدند و حماسه‌ی نُه دی را به راه انداختند. نه فقط در تهران، بلکه در سراسر کشور، میلیونها نفر در روز نهم دی، بعد هم بلافاصله در بیست و دوی بهمن آمدند توی میدان، غائله را ختم کردند”[6].

بدین ترتیب، مجریان طرح براندازی دشمنان، “خودی” نیستند تا مشمول الطاف سلطان شوند. سلطان این سخنان را درست در ادامه ی همان سخن مورد استناد بیان داشت تا کسی دچار سوء تفاهم نشود. به همین دلیل پس از آن نیز، حتی “ اصول گرایان سنتی “، بارها و بارها اعلام کرده اند تا زمانی که محمد خاتمی رسماً موسوی و کروبی را محکوم ننماید، راهی به نظام نخواهد داشت. اگر به مواضع ” اصول گرایان افراطی “ و در رأس همه ی آنها روزنامه کیهان نگریسته شود که مواضع رهبری را بهتر بیان می کنند، راهی که خاتمی و اصلاح طلبان باید بروند، روشن خواهد شد.

“اصلاح طلبی خمینی محور” باید به سخنان شش روز قبل سلطان علی خامنه ای هم توجه نماید. او در 8خرداد90 در دیدار با نمایندگان مجلس شورای اسلامی گفته بود:

“در دهه‌های قبل، یک جریانی در کشور وجود داشت به نام جریان چپ . آنها شعارهای خوبی هم می دادند، اما خودشان را مراقبت نکردند و تقوای جمعی به خرج ندادند. در میانشان آدمهائی بودند که تقوای فردی هم داشتند، اما نداشتن تقوای جمعی، کار آنها را به جائی رساند که فتنه‌گرِ ضد امام حسین و ضد اسلام و ضد امام و ضد انقلاب توانست به آنها تکیه کند! آنها نیامدند شعار ضد امام و ضد انقلاب بدهند، اما شعار دهنده‌ی ضد امام و ضد انقلاب توانست به آنها تکیه کند؛ این خیلی خطر بزرگی است. آنها غلتیدند… گناه بزرگ فتنه‌گران در سال 88 این بود که اگر خوشبینانه نگاه کنیم و بگوئیم اینها یک شبهه‌ای، خدشه‌ای در ذهنشان بود، این خدشه را به صورت ایجاد چالش برای نظام اسلامی مطرح کردند. این گناه بزرگ، قابل اغماض هم نیست ؛ آثار آن هم همچنان در جامعه‌ی ما موجود است”[7].

پس جریان چپ دهه ی شصت، اصلاح طلبان بعدی، در آخر دهه ی هشتاد، به “ تکیه گاه   فتنه گران ضد امام حسین و ضد اسلام و ضد انقلاب ” تبدیل شدند. یعنی اصلاح طلبان تکیه گاه سبزها بودند. “ گناه بزرگ فتنه گران 88 ایجاد چالش برای نظام بود “. آیا این گناه بخشیدنی است؟ پاسخ سلطان روشن است: “ این گناه بزرگ، قابل اغماض نیست “.

چهارم- نتیجه : جنبش دموکراسی خواهی ایران، جنبشی کثرت گرایانه است. طیف وسیع کاملاً متفاوت/متعارضی  فاعلان این جنبش را تشکیل می دهند: از ساختارشکنان تا اصلاح طلبان، از مذهبی ها تا غیر مذهبی ها، از سوسیالیست ها تا لیبرال ها و غیره. راهی جز تحمل یکدیگر وجود ندارد. فاعلان این جنبش، در عین اشتراک در دموکراسی و آزادی و حقوق بشر، پروژه های متفاوتی را تعقیب می کنند. این کثرت باید به رسمیت شناخته شود. هیچ کس مجاز به متهم کردن خاتمی به خیانت و دشنام دادن به او نیست. متقابلاً خاتمی/اصلاح طلبان هم مجاز به متهم ساختن ساختارشکنان به “دموکراسی از طریق حمله ی نظامی آمریکا” نیستند. نقد آزاد است، اما تهمت، دروغ و دشنام ناموجه و ممنوع است. می توان/باید اجازه داد که افراد/گروه ها آزادانه پروژه های خود را تعقیب کنند. به جای تخریب یکدیگر، پذیرای کثرت باشیم و از فرصت هایی که رقیبان پدید می آورند استفاده کنیم.

شاید تعریف و تمجید کردن از سلطان علی خامنه ای مقتضای اصلاح طلبی مد نظر خاتمی باشد. شاید نوعی عقب نشینی و پوزش خواهی مقتضای آن طرح باشد[8]. اگر چنین باشد و او چنین کند، نباید او را به خیانت متهم کرد. روشن است که من با این رویکرد موافق نبوده و نیستم. به گمان من، مسأله ما، گذار از نظام سلطانی به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر است. مسأله ی سلطانی است که مطابق میل خودسرانه در همه ی امور دخالت می کند. با این همه، خاتمی نمی خواهد که سرنوشتی چون جبهه ی ملی و نهضت آزادی پیدا کند که با خروج از حکومت، دیگر هیچ گاه به قدرت باز نگشتند.

 

پاورقی ها:

1- رجوع شود به لینک  

2-  رجوع شود به لینک

3- رجوع شود به لینک

4- رجوع شود به لینک

5- ذوالنور، جانشین سابق نمایندگی ولی فقیه در سپاه، در 6 تیر90، در پاسخ به پرسشی درباره ی سخن چندی پیش هاشمی رفسنجانی مبنی بر این که در نهایت احمدی نژاد به بنی صدر دیگری تبدیل می شود، ضمن تأیید آن گفت: درست است که این احتمال وجود دارد اما حرف ما این است که از آقای هاشمی می خواهیم، که ایشان نیز با حرکت پشت سر رهبر معظم انقلاب، مشابه آن هایی نباشد که در سال های اول انقلاب از امام خمینی فاصله گرفتند”.

رجوع شود به لینک

6- رجوع شود به لینک

7- رجوع شود به لینک

8- این بخش ناظر به این مدعای سایت جهان نیز است که به نقل از سایت کلمه نوشته بود که خاتمی گفته است: موسوی معذرت خواهی کند برای همه بهتر است “. رجوع شود به لینک

سایت کلمه این خبر را دروغ و جعل سایت جهان نیوز به شمار آورده است.

جهان نیوز در پاسخ نوشته که خبر صحت دارد و عکس از صفحه ی کلمه واقعی است.