از جنبش سبز ایران تا انقلاب یاسمن تونس

نویسنده

» مصاحبه شبکه ۵ فرانسه با همدم مصطفوی

سیلوی بربان

 

در ژوئن سال ۲۰۰۹ پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران، “جنبش سبز” که جنبشی مخالف با دولت محمود احمدی نژاد بود، متولد شد. احمدی نژاد، رییس جمهوری نامشروع از نگاه آنان، به واقع جامعه ایران را دستخوش تغییر کرد. این جنبش قبل از اینکه توسط سرکوب های خشونت بار جمهوری اسلامی ساکت شود، به لطف شبکه های اجتماعی و فن آوری های جدید رشد قابل توجهی یافته بود. در این رابطه، از همدم مصطفوی، روزنامه نگار ایرانی، درخصوص تشابه و تفاوت های میان این دو جنبش که در ایران و تونس روی داد سؤلاتی پرسیده ایم که در زیر می خوانید.

 

عامل جنبش تونس: فقر؛ عامل جنبش سبز: مبارزه برای آزادی

 

در مقایسه با جنبشی که یک سال و نیم پیش در ایران به وجود آمد، نظر شما در مورد شرایط امروز تونس چیست؟

ایرانیان به دقت آنچه را که در تونس می گذرد دنبال می کنند. درست است که انقلاب تونس یک بازتاب واقعی از انقلاب عقیم مانده مردم ایران است. جمله ای که این روزها در سایت های خبری مخالف حکومت دیده می شود این است: “تونس تونست، ایران نتونست”. به دنبال رأی گیری ۱۲ ژوئن ۲۰۰۹ که محمود احمدی نژاد با فاصله بسیار، پیروز دور اول انتخابات اعلام شد، مردم ایران نیز به مدت چند روز به تظاهرات پرداختند و “جنبش سبز” را خلق کردند. علی رغم گستردگی تجمعات، مردم ایران موفق نشدند محمود احمدی نژاد یا علی خامنه ای را از صحنه بیرون کنند. ازنظر مردم مخالف، این شکست تا حدودی تلخ بود. در مورد تونس گفته می شود که کشورهای خارجی، به ویژه ایالات متحده، بن علی را مجبور به ترک قدرت کرده اند، درحالی که تظاهرات در ایران ازنظر غربی ها بسیار ملایم تلقی شد. همچنین مطبوعات رسمی توانستند انقلاب تونس را پوشش دهند.

 

آیا به نظر شما تشابه یا اختلافی میان این دو جنبش وجود دارد؟

مردم تونس به مانند ایران، دهه ها متحمل یک حکومت دیکتاتور بوده اند که در مورد تونس ۲۳ سال و در مورد ایران بیش از ۳۰ به طول انجامیده. در هر دو حالت، با یک جنبش مردمی روبرو هستیم که به ویژه جوانان در آن نقش پررنگی دارند. در ایران، ۷۰ درصد مردم کمتر از ۳۰ سال سن دارند و همانها بودند که اعتراضات را آغاز کردند و سپس دیگر قشرهای جامعه نیز به آنان پیوستند. درست به مانند ایران، تظاهرکنندگان برای اطلاع رسانی تجمعات از اینترنت، به ویژه شبکه های اجتماعی، و برای ارتباط برقرار کردن از تلفن های همراه شان استفاده کردند. ولی حکومت ایران توانست شرایط را به نفع خودش تغییر دهد، بدین ترتیب که آدرس IP افراد در اینترنت را ردیابی و آنها را دستگیر می کردند. با این حال نقطه آغازین این دو جنبش متفاوت است و شاید به همین دلیل است که نتیجه آنها نیز با یکدیگر متفاوت بوده. در تونس بخش بزرگی از مردم از مشکلات اقتصادی به ستوه آمده بودند. ولی در مورد ایران، فقر و مشکلات مالی دلیل اصلی جنبش نبود، بلکه عطش برای آزادی و یک احساس بی عدالتی باعث شد تا جنبش سبز متولد شود. به علاوه، حکومت جمهوری اسلامی روی یک گروه شبه نظامی کارآمد، یعنی بسیجیان، تکیه کرده و همانها اولین دشمن مردم معترض بودند.

 

آیا فن آوری های جدید همچنان نقش مهمی در تشکل های سیاسی جوامع بسته ایفا می کنند؟

انقلاب تونس نشان داد که اینترنت و فن آوری های دیجیتال از امتیاز بالایی برخوردارند و می توانند بسیار کارآمد باشند. ولی با این حال، می توانند در نهایت علیه خود استفاده کنندگان به کار گرفته شوند. مخالفان باید همیشه از نظر زمانی از حکومت جلوتر باشند تا بتوانند نتیجه بگیرند. در ایران، پروفایل های فیس بوک، ایمیل های ارسال شده در زمان تظاهرات، و همچنین عکس هایی که به وسیله تلفن های همراه برداشته می شد، باعث شد تظاهرکنندگان را ردیابی و آنها را سرکوب کنند، و اینها همه در دادگاه ها به عنوان مدرک علیه آنان به کار رفته. امروز سانسور و فیلترینگ در اینترنت تشدید یافته و ارتباط برقرار کردن به این شیوه برای مردم ایران بسیار مشکل شده. حکومت همچنین توانست “ارتش سایبری” خود را ایجاد کند. اینها افرادی هستند که با هک کردن سایت های مخالفان برای دفاع از حکومت اسلامی و بقای آن تلاش می کنند.

 

آیا ممکن است حکومت تهران نیز به مانند حکومت تونس ناگهان سرنگون شود؟

حکومت جمهوری اسلامی برپایه یک شبکه سیاسی، مذهبی، اجتماعی و نظامی بنا شده و سرنگون کردن آن بسیار مشکل است. حتی مشخص نیست آیا با رفتن “نفر اول” حکومت، این حکومت فروخواهد پاشید یا خیر. انقلاب سال ۵۷ روی چندین اصل بنا نهاده شد: مذهبی ها، بازار، و جوانان. امروز سخت است متصور شویم که این سه نیرو منافع مشترک داشته باشند. نبود اتحاد برای ایجاد یک سیستم “پسا- اسلامی” کاملاً احساس می شود. بسیاری از اینکه بعداً “چه خواهد شد” وحشت دارند. مردم بسیاری هستند که در سال ۵۷ به هدف ایجاد دموکراسی انقلاب کردند: یک جمهوری اسلامی. نسل امروز نیز با ذهنیت اشتباه والدین خود در گذشته در چالش است. حتی در تونس به خوبی می بینیم که خروج بن علی از کشور تنها شروع ماجراست. تونسی ها به دنبال چه هستند و چه کسی می تواند خواسته های آنان را تحقق بخشد؟ اینها سؤالاتی است که هنوز راه زیادی برای پاسخ به آنها باقی مانده.

 

به نظر شما جنبش تونس از کجا نیرو می گیرد؟ از خواسته های اجتماعی شان؟ سیاسی شان؟ آیا جنبش تونس از جنبش جوانان ایران پخته تر است؟

جنبش تونس برپایه یک خواسته اجتماعی و سیاسی بسیار قوی شکل گرفته. به نظر من، الزاماً نمی توان گفت که جنبش تونس از جنبش ایران پخته تر است، زیرا مردم این دو کشور با یک سیستم مشابه روبرو نبوده اند. در ایران حکومت اسلامی، بنیان شده برپایه دین، موفق شده یک ساختار دوگانه سیاسی و همچنین نظامی بسیار قدرتمند را ایجاد کند. ارتش کلاسیک چندان قدرتی ندارد. این سپاه پاسداران است که قدرت را در دست دارد و به عنوان ارتشی موازی و کاملاً گوش به فرمان از سوی حکومت ایجاد شده است. از زمان به قدرت رسیدن احمدی نژاد، سپاه پاسداران دارای قدرت اقتصادی بسیار قابل توجهی شده، چرا که از این پس به واسطه کنسرسیوم ها، صنایع اصلی ایران را تحت اختیار خود گرفته. آنها قدرت پول و تسلیحات را در چنته دارند و این امتیازات را صرفاً به واسطه حکومت اسلامی به دست آورده اند. پس هیچ علاقه ای ندارند که این حکومت عوض شود.

جوانان ایرانی امروز با یک سرکوب بسیار شدید روبرو هستند. فضای آزاد بسیار تنگ شده و آنها نمی توانند ابراز عقیده کنند، حتی اگر نافرمانی مدنی را سرلوحه کار خود قرار داده باشند و مثلاً روی اسکناس ها شعار بنویسند.

 

آیا این جنبش های جوانان در ایران یا در تونس، چپ گرا هستند؟ اسلام گرایان در کجا قرار می گیرند؟

من فکر می کنم که در مورد ایران و تونس، واژه های غربی راست گرا یا چپ گرا معنا نمی دهند. در مورد ایران، خواسته مردم برای احقاق آزادی، به ویژه امکان انتخاب یگ گزینه، بسیار قوی است. امروز گزینه اشتباهی در برابر آنان گذاشته شده: محافظه کاران یا اصلاح طلبان. و زمانی که مردم می خواهند به همین مسأله تن دردهند و مانند ژوئن ۲۰۰۹ به یک گزینه اصلاح طلب رأی دهند، حتی این گزینه نیز از آنها دریغ می شود. اکنون شرایط به مانند جنبش های مارکسیستی سال های ۷۰ نیست. جوانان انقلابی امروز چندان به ایدئولوژی ها تکیه نمی کنند، شاید خواسته آنها بیشتر معطوف به انتخاب شیوه زندگی باشد.

در ایران تعریف اینکه اسلام گرایان چه کسانی هستند سخت است.  در ایران برخلاف تونس، با یک دولت مذهبی روبرو هستیم. “اسلام گرایان” در ایران درواقع اقلیت های فوق اصولگرای حکومت هستند، ولی به هرحال با جنبش های اسلام گرای تونس تفاوت های فاحشی دارند.

منبع: شبکه ۵ فرانسه، ۱۸ ژانویه