در مسیر‎ ‎تشنج زدایی

عباس عبدی
عباس عبدی

abbasabdi711.jpg

در ویژه نامه اعتماد مورخ 19/2/1387 در صفحه 21 و در ذیل مطلبی تحت عنوان‏‎ «‎هاشمی بدون ‏روتوش» که ظاهراً معرفی کتابی است که آقای دکتر زیباکلام در‎ ‎مصاحبه با آقای هاشمی تحریر کرده اند، ‏نکته یی را هم درباره بنده و از قول‎ ‎جناب آقای هاشمی بدین مضمون منتشر کرده اند؛ «وقتی من تنش زدایی ‏را در‎ ‎سیاست خارجی مطرح کردم، اصلاح طلب های امروز در مجلس (ششم) چه گفتند. یک‎ ‎بار روزنامه ‏سلام را با این دید بخوانید… همین آقای عباس عبدی که مظهر‎ ‎حرکت اینهاست، ببینید چه چیزهایی از سیاست ‏خارجی و تنش زدایی نوشتند و‎ ‎حالا خودشان دارند، این گونه عمل می کنند.» لازم دانستم نکاتی چند را ‏خدمت‎ ‎خوانندگان محترم روزنامه اعتماد و نیز نویسنده کتاب و جناب آقای هاشمی‎ ‎مطرح کنم، بلکه به بهبود ‏فضای گفت وگو کمک کند‎.


معمولاً هیچ کس فعالیت سیاسی خود را در نقطه اوج فکری آغاز نمی کند، به‎ ‎ویژه در سیاست که اوج گیری ‏تفکر معمولاً با تجربه های بیشتر قرین و همراه‎ ‎است. از این رو با گذشت زمان هم به لحاظ اندیشه و هم به ‏لحاظ تجربه،‎ ‎سرمایه بیشتری نصیب افراد و همین سرمایه موجب اصلاح خطاهای گذشته می شود‎. ‎این نکته ‏را عرض کردم که ابتدا اعلان کنم برخلاف کسانی که فکر می کنند از‎ ‎زمانی که پا به این دنیا گذاشته اند، ‏همواره عملکردشان بر سیاق حق و راه‎ ‎درست بوده و دیگران مسیر خطایی را رفته اند، بنده فکر می کنم ‏خداوند عالم،‎ ‎چنین قدرتی را در بشر عادی قرار نداده است که فارغ از محیط و تجربه‎ ‎اجتماعی عمل کند تا ‏در طول زندگی اش خطاهای بسیاری مرتکب نشود، حتی اگر‎ ‎این خطاها از نوع تقصیر و عامدانه نباشد. ‏بنابراین قصد من این نیست که‎ ‎بگویم چنین نبوده ام یا نیستم، که به جای خود توضیح می دهم، اما می خواهم‎ ‎اساس و منطق همین جمله کوچک را نقد کنم، تا دیگران و مصاحبه کننده و‎ ‎گوینده محترم بدانند، حقیقت ‏تاریخی را نمی توان با گزاره های عامیانه و‎ ‎سطحی مخدوش کرد‎.


‎1- ‎اگر کل جمله ایشان را بپذیریم چه نتیجه یی حاصل می شود؟ اولین نتیجه‎ ‎این است که 10 سال پیش (یعنی ‏ابتدای انقلاب) از اعلام سیاست تنش زدایی‎ ‎ایشان، هم کسان دیگری بودند که تنش زدایی را در سیاست ‏خارجی مطرح می‎ ‎کردند، ولی آقای هاشمی و دیگران (از جمله بنده) آنها را محکوم و نشان‎ ‎سازشکار بر آنها ‏الصاق می کردیم. آیا آقای هاشمی این واقعیت مسلم را نفی‎ ‎می کنند؟ بعید است. به ویژه آنکه برای مصاحبه ‏کننده هم این گزاره (وجود‎ ‎چنین افرادی در 10 سال قبل تر از اعلان سیاست آقای هاشمی) جاافتاده است و‎ ‎مطلوبیت سیاسی دارد. اگر این گزاره را می پذیرند، در این صورت چرا مقایسه‎ ‎یی میان خودشان و آن گروه ‏نمی کنند و حق را به آنان نمی دهند و محترماً‎ ‎عذرخواهی نمی کنند؟ ممکن است گفته شود شرایط 10 سال ‏قبل (یعنی ابتدای‎ ‎انقلاب) با شرایطی که ایشان سیاست تشنج زدایی را مطرح کرد، متفاوت است و‎ ‎در آن ‏زمان (ابتدای انقلاب) تشنج زدایی درست نبود و 10 سال بعد درست بوده‏‎ ‎است، به عبارت دیگر در هر دو ‏مقطع سیاست آقای هاشمی درست بوده است. اگر‎ ‎این استدلال را بپذیریم، دیگران هم می توانند ادعا کنند ‏زمانی که ایشان‎ ‎سیاست تشنج زدایی را مطرح کرد، اصلاً شرایط مناسبی نبود، ولی بعداً مناسب‎ ‎شد. اگر ‏ایشان گزاره اخیر را در سخن خود مطرح و رد می کرد، پذیرفتنی تر‎ ‎بود‎.


‎2- ‎تحلیل بالا بر این اساس بود که گزاره ایشان درست باشد، در حالی که از‎ ‎چند جهت نادرست است؛ اول ‏اینکه اگر سیاست ایشان تشنج زدایی بود، چرا در‎ ‎پایان ریاست جمهوری ایشان روابط با جهان غرب به حداقل ‏خود پس از انقلاب‎ ‎رسید؟ نکند روزنامه سلام و نویسندگانش این روابط را مخدوش کردند؟ دوم‎ ‎اینکه متاسفانه ‏باید گفت سیاست خارجی آقای هاشمی مخلوطی از اهداف متعارض‎ ‎بود، از یک سو و در بیان تشنج زدایی ‏بود، اما از سوی دیگر هم سیاست‎ ‎متفاوتی عمل می شد که منجر به قطع روابط سطح بالای سیاسی با غرب و ‏اگر دوم‎ ‎خرداد رخ نداده بود، احتمالاً به بحران نظامی هم کشیده می شد. متاسفانه در‎ ‎دوره ایشان چوب هر دو ‏سیاست را مردم ایران خوردند، اما نان هیچ کدام را در‏‎ ‎سفره خود ندیدند. فراموش نکنید لایحه تحریم اصلی ‏امریکا علیه ایران در سال‎ 1994 ‎و در سال پایان دوره اول ایشان رخ داد و معلوم نیست این چه سیاست‎ ‎تشنج ‏زدایی بود که کار را به این تحریم کشاند، سوم اینکه بله، در روزنامه‎ ‎سلام گرایشی که مورد نظر آقای ‏هاشمی است، وجود داشت اما یک روزنامه، محلی‎ ‎برای طرح آرا و عقاید است و نمی توان مانع بیان آن شد ‏و اصولاً طرح آرا و‎ ‎عقاید مختلف اشکالی ندارد و همه مطالب را هم نمی توان به بنده منتسب کرد،‎ ‎و بنده هم ‏گرچه با آن دیدگاه موافق نبودم، اما آنها حضور داشتند و می‎ ‎نوشتند، همچنان که دیدگاه دیگر هم نوشته می ‏شد، حتی امثال من متهم به‎ ‎طرفداری از سیاست های اقتصادی تعدیل (آنچه نوشته شده بود و نه آنچه انجام‎ ‎می ‏شد) بودیم و در سیاست خارجی هم نگاه خاص خود را داشتم، که در ادامه‎ ‎توضیح می دهم، بنابراین اشکالی ‏بر روزنامه ها در این مورد وارد نیست اما‎ ‎در دولت آقای هاشمی، چه کسانی اقداماتی در سیاست خارجی ‏انجام دادند که‎ ‎صدای ایشان هم بلند شد؟ چگونه ایشان به خود حق می دهند خود را مبرا از‎ ‎اقدامات افراد تحت ‏امرشان کنند؛ اقداماتی که خسارات سنگینی را به کشور‎ ‎وارد کرد، اما یک سردبیر روزنامه باید مسوولیت ‏تمامی مطالبی را که افراد‎ ‎آزادانه می نویسند، عهده دار شود؟ به علاوه کدام نوشته روزنامه سلام نقشی‎ ‎عملی ‏را در تخریب سیاست خارجی تنش زای آقای هاشمی بازی کرد، که امروز باید‎ ‎پاسخگوی مواضع خود باشند؟‎


‎3- ‎در خصوص دیدگاه خارجی آقای هاشمی من چیز زیادی نمی گویم، زیرا دیدگاه‎ ‎سیاستمدارانی که در مسند ‏قدرت هستند، فرع بر عملکردشان است، چون دیدگاه ها‎ ‎می توانند ظاهری و نادقیق و حتی منحرف کننده ‏باشند، اما عملکردهایشان،‎ ‎ناشی از دیدگاه های اصیل و واقعی آنان است‎.


من به خود اجازه نمی دهم عملکرد ایشان را در آن دوره، مکتوب عرضه کنم، اما‎ ‎اگر علاقه داشتند که بدانند ‏تا چه حد با این عملکرد آشنا هستم، می توانند‎ ‎بخواهند تا خدمت شان مکتوب تقدیم شود و در همین خاطرات ‏هم ردپای آن عملکرد‎ ‎به وفور موجود است. البته آقای زیباکلام چون با این عرصه آشنایی ندارند یا‎ ‎احتمالاً ‏دارند و نخواسته اند بحثی کنند، بنابراین تقصیری متوجه ایشان‎ ‎نیست، اما وقوع قصور را نمی توان نادیده ‏گرفت. سیاست خارجی موثر و نه شخصی‎ ‎و ماجرایی لزوماً باید بر دیدگاهی اصیل استوار باشد؛ دیدگاهی که ‏در آن‎ ‎مقطع وجود نداشت و نتیجه اش هم این شد که در پایان دوره ایشان بی هیچ‏‎ ‎رقیبی داخلی در اعمال ‏سیاست خارجی، کلیه روابط اصلی در سیاست خارجی کشور‎ ‎از سطح سفیر تنزل یافت، و تحریم ها به شدت ‏برقرار شد، خطوط اعتباری‎ ‎اقتصادی به صفر رسید و‎…


متاسفانه مشکل اصلی در جامعه ما فرافکنی سیاستمداران است که زیر بار بدیهی‎ ‎ترین امور نمی روند. ‏مطابق برنامه اول قرار بود تورم طی چند سال تک رقمی‎ ‎شود و در برنامه بعدی هم این کاهش ادامه یابد، اما ‏کیست که نداند تورم در‎ ‎سال های 1373 و 1374 به بالاترین حد خود حتی بیش از زمان جنگ جهانی و ‏حتی‎ ‎از زمان مادها رسید و در این دو سال جمعاً صد درصد تورم را شاهد شدیم. آیا‎ ‎تورم را هم بنده و امثال ‏من در روزنامه سلام ایجاد کردند؟ خوب است زودتر‎ ‎خاطرات آن دوره را هم ایشان مکتوب فرمایند تا معلوم ‏شود پشت صحنه سیاست‎ ‎ایران درباره تورم چه بوده است. وقتی بی برنامگی در موضع مهمی چون اقتصاد‎ ‎تا ‏این حد گسترده و عدول از برنامه آشکار بود و هنوز هم مسائل پشت پرده آن‎ ‎مطرح نشده، چگونه چنین دولتی ‏در سیاست خارجی می توانست برنامه تشنج زدایی‎ ‎ادعایی را پیش ببرد؟ وقتی نظارتی بر عملکرد وزارتخانه ‏یی که باید منضبط‎ ‎ترین می بود (اطلاعات) نداشت و در سیاست خارجی به نحو دیگری عمل می کردند،‎ ‎چرا ‏باید نسبت به یک نوشته و یادداشت روزنامه حساس بود؟‎


‎4- ‎گرچه این نامه را به عنوان پاسخ به آن مطلب ننوشته ام و مدیریت روزنامه‎ ‎هم می تواند به کلی آن را ‏حذف کند، زیرا بیان آن مطلب علیه بنده اهمیت‎ ‎چندانی ندارد، اما برای آنکه برخی مسائل دیگر را روشن کنم ‏به ناچار باید‎ ‎نکاتی را هم بگویم. بنده نه تنها در آن زمان موافق سیاست خارجی رادیکال‎ ‎نبودم و نمونه روشن ‏آن مطلبی است که در خصوص روابط با مصر نوشتم که مشکل‎ ‎تجدید رابطه را در ساختار تبلیغات حکومتی ‏دانستم بلکه بسیار پیش از آن‎ ‎نسبت به این نوع روابط انتقاد داشته ام که برای اثبات آن نمونه مهم تری هم‎ ‎دارم ‏که انتظار می رفت جناب آقای هاشمی به آن اشاره می کردند، و آن مساله‎ ‎افغانستان است‎.


جناب آقای هاشمی در صفحه 385 خاطرات سال 1364 در روز دوشنبه 30 دی 1364‏‎ ‎اشاره می کنند که ‏‏«جزوه یی از وزارت اطلاعات درباره وضع افغانستان و‎ ‎پیشنهاد کیفیت برخورد با آن خواندم». جهت اطلاع ‏ایشان عرض شود که آن جزوه‎ ‎را بنده نوشته بودم و چه خوب بود در خاطرات خود توضیح می دادند که ‏مشکل ما‎ ‎در آن زمان در افغانستان چه بود، سیاست مان چه بود و این جزوه چه پیشنهادی‎ ‎داشت؟ البته ایشان ‏در صفحه 448 (22 اسفند 1364) بخشی از مشکل را نشان داده‎ ‎اند و نوشته اند؛ «وضع جنگ داخلی بین ‏گروه ها غجهادیف در افغانستان فاجعه‎ ‎است، و تقریباً جهاد با کفار را فلج کرده است.» و… و اینکه جزوه ‏مذکور‎ ‎در سال 1364 و در اوج رادیکالیسم سیاسی چه پیشنهادی برای سیاست ایران در‏‎ ‎افغانستان ارائه کرد ‏و چرا اجرا نشد؟ و خیلی چراهای دیگر… فراموش نکنیم‎ ‎که این مطلب 10 سال قبل از سیاست تشنج زدایی ‏ایشان تقریر و تحریر شده بود‎ ‎و ایشان به صفت جایگاه شان می توانستند آن سیاست پیشنهادی را اجرا کنند‎.


‎5- ‎بنده قصد نداشتم به دیگر نکات مطرح در این نوشته بپردازم، چرا که‎ ‎مستقیماً ربطی به بنده نداشت، اما ‏یک مورد را حیفم آمد که نگویم. در سال‎ 1366 ‎کمیسیون احزاب به تقاضای اخذ مجوز نهضت آزادی ‏رسیدگی می کرد، و قرار‎ ‎شد هر پنج نفر عضو، آرای روسای خود را پس از استعلام در کمیسیون اعلان‎ ‎کنند. اگر نظر آقای هاشمی چنانچه در این مصاحبه فرموده اند در آن زمان هم‎ ‎مثبت می بود، قطعاً دو رای از ‏طرف نمایندگان مجلس حاضر در کمیسیون به‎ ‎علاوه رای من جمعاً موجب می شد این حزب مجوز فعالیت ‏رسمی را هم بگیرد تا‎ ‎شاهد مشکلات بعدی نباشیم و چنین رویدادی موجب صدق ادعاهای ایشان در تعامل‎ ‎با ‏دیگران می بود اما متاسفانه چنین نشد و آن پرونده فقط یک موافق مرا‎ ‎داشت و چهار نفر دیگر آرای منفی ‏دادند، از جمله دو نفر نماینده مجلس که‎ ‎آرای جناب آقای هاشمی را منعکس کردند‎.


در پایان باید متذکر شوم مشکلات امروز مردم ما این مسائل نیست، گرچه نحوه‎ ‎برخورد ما با این گونه مسائل ‏مهم است و می تواند در آینده هم تکرار شود،‎ ‎اما نباید به مسائل شخصی پرداخت و بنده نیز سعی کردم تا حد ‏ممکن فارغ از‎ ‎تعلقات شخصی دیدگاه و منطق سیاسی مذکور را نقد کنم. امیدوارم در همین حد‎ ‎کفایت کند زیرا ‏معتقدم تشنج زدایی در داخل کشور بر تشنج زدایی در روابط‎ ‎خارجی اولویت دارد، و کسانی می توانند با ‏جهان خارج از موضعی برابر و‎ ‎مستقل تشنج زدایی کنند که پیشتر در داخل کشور این سیاست را به اجرا‎ ‎درآورند، از این رو باید خواهان تشنج زدایی داخلی باشیم و ادبیات این‎ ‎نوشته را هم مطابق این هدف تنظیم ‏کردم‎.‎

منبع: اعتماد هفته آخر اردیبهشت