محمود احمدی نژاد ظاهرا آمده بود تا شعارهایی را که نیروهای مخالف اصلاحات به عنوان ارزش های انقلاب و نظام معرفی میکردند، احیاء کند، اما خواسته یا ناخواسته آن تابوها را شکسته و به کنار انداخته است.
یکی از مسائلی که به عنوان ارزشهای انقلاب و نظام معرفی میشد حرمت نهادن خاص به روحانیون بلندپایه و به گوش گرفتن نصایح و اجرای فرامین آنها بود.
آقای خاتمی از آن رو که متهم به بیاعتنایی دولتش به امور شرعی و دینی بود، بیش از هر رئیس جمهور دیگری در جهت جلب رضایت روحانیون بلندپایه مخالف اصلاحات میکوشید و به خواستهای آنها گردن مینهاد. حتی وقتی که یک روحانی بلندپایه پیشنهاد تعطیلی روز وفات حضرت فاطمه را داد، آقای خاتمی برای نرنجاندن او بلافاصله در نشست هیئت دولت خود این پیشنهاد را تصویب کرد گر چه گویا به او تذکر داده شده بود که این اقدام ممکن است تاثیر مثبتی بر مناقشات فرقهای در جهان اسلام به جا نگذارد.
با این حال، روحانیون بلندپایه مخالف اصلاحات هیچ فرصتی را برای انتقاد تلویحی و علنی و یا صریح و غیر علنی نسبت به دولت آقای خاتمی از دست ندادند.
این دسته از روحانیون احتمالا تصور میکردند که با ورود فردی مانند آقای احمدی نژاد به کاخ ریاست جمهوری، منویات آنها با یک اشاره به اجرا در خواهد آمد و هیچ چیز خلاف میل آنان به وقوع نخواهد پیوست.
آقای احمدی نژاد اما به طرز حیرتآوری شروع به نادیده گرفتن تقاضاهای این روحانیون بلندپایه کرد و حتی هنگامی که آنان به صراحت صلاحیت آقای رحیم مشایی را برای معاونت او در امور جهانگردی و گردشگری به چالش گرفتند، راه بیاعتنایی را در مقابل آنان در پیش گرفت.
در واقع آقای احمدی نژاد با نادیده گرفتن درخواست برخی روحانیون بلندپایه برای برکناری آقای مشایی نشان داد که از دخالت آنان در امور اجرایی و سیاسی کشور خسته شده و دلیلی نمیبیند که مانند آقای خاتمی در برابر هر درخواست آنان دلش بلرزد و از بیم کفن پوش شدن آنان برای حضور در خیابانها، به هر خواسته آنان تن در دهد.
در اینجا من نمی خواهم در باره اقدام آقای احمدی نژاد در برابر روحانیون بلندپایه ارزش داوری کنم چرا که در این منازعه خود را ذینفع نمیبینم.
با این حال، حرکت آقای احمدی نژاد را میتوان به مثابه شکستن یکی از تابوهای ارزشی جناح محافظه کار دانست، تابویی که هیچ رئیس جمهور اصلاح طلبی قادر به شکستن آن نبود، اما آقای احمدی نژاد آن را شکست.
مسلما حرکت آقای احمدی نژاد در روابط دولت او و دستگاه روحانیت مخالف اصلاحات تاثیر خاص خود را خواهد گذاشت، اما بیم آن میرود که دود این مساله تماما به چشم اصلاح طلبان برود.
متاسفانه طیفی از اصلاح طلبان معیار برخورد با آقای احمدی نژاد را مخالفت با هر اقدام او تعیین کردهاند به گونه ای که حتی اگر وی بگوید ماست سفید است، آنها مایلند ماست را سیاه نشان دهند.
این مساله در مورد نادیده گرفتن خواست چند روحانی بلندپایه از سوی آقای احمدی نژاد نیز صدق میکند. برخی از اصلاح طلبان این روزها ظاهرا به نشانه انتقاد از آقای احمدی نژاد در هیئت مدافعان پرشور روحانیون مذکور در آمدهاند، آن هم روحانیونی که در دوران اصلاحات نه فقط هیچگونه همدلی با جریان اصلاحی از خود نشان ندادند بلکه در جهت تضعیف آن به هر کوششی دست زدند.
ظاهر شدن در مقام مدافع روحانیون بخصوص در جریان انتخابات ریاست جمهوری آینده، می تواند ضربهای کاری به جریان اصلاح طلبان بزند و آقای احمدی نژاد را در موقعیت اپوزیسیون نظام بنشاند.
چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه واقعیت داشته باشد و چه نداشته باشد، مردم ایران نظام جمهوری اسلامی را نظام حاکمیت روحانیت میدانند و عموم مشکلات پیش روی جامعه را به روحانیون نسبت میدهند، بخصوص روحانیونی که از تریبونهای رسمی نظام امکان اظهار نظر دارند.
از این رو، اگر نامزد احتمالی اصلاح طلبان در انتخابات آینده بخواهد در مقام نقد آقای احمدی نژاد بر بیاعتنایی او به درخواست برخی روحانیون بلندپایه تکیه کند، در نزد افکار عمومی در چهره نماینده حکومت و مدافع استمرار حاکمیت روحانیون و در نتیجه حامی وضع موجود ظاهر خواهد شد و رای بسیاری از اقشار و طبقات اجتماعی ناراضی را از دست خواهد داد.
این مساله بخصوص برای شخص آقای احمدی نژاد مفید است تا در مقام فردی منتقد دخالت روحانیون در امور بغرنج کشور و بیاعتنا به علایق و فرامین آنها معرفی شود و بدین وسیله در لباس اپوزیسیون نظام، رای ناراضیان را جارو کند.