برخی شواهد حاکی از آن هستند که محافلی در ایران، در آستانه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، در وسوسه خلق یک ”اکتبر سورپرایز” جدید به سر می برند.
اکتبر سورپرایز (October Surprise) ، یک اصطلاح شناخته شده در ادبیات سیاسی ایالات متحده است، و به اتفاقات غیر منتظره ای اشاره دارد که گاه در آخرین ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا (ماه اکتبر) در عرصه سیاسی آمریکا به وقوع می پیوندند تا بر نتیجه انتخابات، تأثیرات ناگهانی بر جای بگذارند.
معروف ترین اکتبر سورپرایز در آمریکا، احتمالا در سال 1980 و در پیوند با ایران موضوعیت یافته است. در همین ارتباط، در دهه 90، دهها مقاله و کتاب در ایالات متحده منتشر شدند که موضوع آنها، معامله پنهان اعضایی از حزب جمهوری خواه آمریکا با برخی مقامات ذی نفوذ ایرانی، برای تأثیرگذاری بر نتایج انتخابات ایالات متحده بود. در آن مقطع، در پی مدت ها مذاکره سخت میان دولت های ایران و آمریکا، جمهوری اسلامی در آستانه آزاد کردن گروگان ها در ماه اکتبر بود. اما، معتقدان به تئوری اکتبر سورپرایز شواهدی ارائه می کنند که حکایت دارد اعضایی ارشد از ستاد انتخاباتی رونالد ریگان، در فاصله ژوییه تا اکتبر 1980، در مادرید و پاریس مذاکراتی را با برخی مقامات ایرانی صورت داده اند تا آنها را متقاعد کنند که گروگان ها را اندکی دیرتر- مشخصاً، بعد از 4 نوامبر، روز برگزاری انتخابات ریاست جمهوری- آزاد کنند. به روایت آنان، سود جمهوری خواهان از این معامله آن بود که کارتر نتواند با استفاده از افزایش محبوبیت ناشی از بازگرداندن گروگان های آمریکایی به میهن، انتخابات را ببرد، و سود تهران، دریافت تجهیزاتی آمریکایی بود که در جنگ با عراق، سخت به آنها نیاز داشت. گذشته از آن که روایت فوق در آمریکا موافقان و مخالفانی دارد، اما به هر ترتیب، آزادی گروگان ها، تنها 20 دقیقه پس از مراسم سوگند ریگان به عنوان رئیس جمهور، موضوعی است که به سختی می توان آن را تصادفی تلقی کرد.
اکنون، با گذشت 28 سال از نقش آفرینی تهران در شکست انتخاباتی دموکرات ها، اخبار تأیید نشده از پایتخت ایران، حکایت از تمایل برخی سیاستمداران به تکرار تجربه ای مشابه دارد. اگر چه این اخبار، چنان که ذکر شده هنوز در مرحله “شایعه” هستند و نمی توان آنها را قطعی تلقی کرد، اما به لحاظ تحلیلی، ارزش آن را دارند که در محاسبه آورده شوند.
رویای تأثیرگذاری بر انتخابات ایالات متحده، در درجه اول در چارچوب شخصیتی فردی چون رییس جمهور ایران، قاعدتا وسوسه مقاومت ناپذیری خواهد بود. وی از ابتدای روی کار آمدن خود، علاقه مهارناپذیری به ایفای یک”نقش جهانی” از خود نشان داده است. علاقه ای آنچنان شدید که در قالب های نامتعارفی چون نامه نگاری به سران کشورهای بزرگ و تاکیدات مکرر در مورد “داشتن راه حل برای مشکلات جهان” نمود یافته است.
طبیعی است که فردی چون آقای احمدی نژاد، که برای اثبات ادعای تأثیرگذاری جهانی دولت خود مستمراً در حال دست زدن به ابتکارهای محیر العقول است، کوچکترین امکانی را برای تأثیرگذاری بر انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده - در صورتی که چنین تأثیرگذاریی را محتمل بداند- از دست ندهد. به ویژه، اگر در آمریکا هم، نیروهایی برای تأثیرگذاری بر انتخابات نوامبر 2008، آمادگی نشستن بر سر میز معامله با تهران را داشته باشند.
مهمترین موضوع برای یک معامله احتمالی میان ایران و آمریکا در ماه اکتبر، می تواند امنیت عراق باشد. مشخصا، زاویه اصلی انتقاد دموکرات ها به سیاست خارجی بوش، شرایط و مدت حضور نظامی آمریکا در عراق است. در نتیجه، اگر معامله گرانی در ایران و آمریکا، موفق شوند در آخرین ماه باقی مانده به انتخابات، اقدامی انجام دهند که به شیوه ای تکان دهنده موفقیت یا عدم موفقیت سیاست های بوش را در عراق برجسته کند، قطعاً این اقدام، بر افکار عمومی آمریکا اثر خواهد گذاشت. اثری که اگر در حد یکی، دو درصد (و یا حتی کمتر) تغییر در ترکیب آرای آمریکاییان باشد نیز، می تواند سرنوشت ساز باشد. چرا که در ایالات متحده، بارها نتایج انتخابات با همین اختلافات بسیار کوچک میان آرای کاندیداها روشن شده است.
پرونده هسته ای و رابطه تهران – واشنگتن، موضوعات محتمل دیگری برای معامله هستند. این موضوعات، اگر چه در حد مساله عراق، که مستقیماً با جان اتباع ایالات متحده سرو کار دارد، بر قضاوت آمریکاییان در مورد سیاست خارجی دولت بوش تأثیرگذار نیستند، اما به نوبه خود، از پتانسیل های مهمی برای تأثیرگذار بر افکار عمومی ایالات متحده برخوردارند. دولت بوش، در چهار سال گذشته سرسخت ترین هوادار شدت عمل با ایران در جهت توقف پروژه هسته ای و تغییر سیاست های استراتژیک آن بوده است. این که آیا رئیس جمهور آمریکا، سرانجام خواهد توانست به وعده خود مبنی بر “مهار ایران” جامعه عمل بپوشاند و یا آن که کاخ سفید را با بدرقه تمسخر آمیز حاکمان “مهار نشده” تهران ترک خواهد کرد، البته ارتباط مستقیمی با منافع رأی دهندگان آمریکایی ندارد. اما این مساله، می تواند برای میلیون ها شهروند آمریکایی، نمادی از موقعیت جهانی و “قدرت واقعی” کشورشان تلقی شود. در نتیجه، یک “حادثه بسیار بزرگ” در ارتباط با ایران و پرونده هسته ای آن، که معنای واضح آن پیروزی غرورآفرین یا شکست تحقیرآمیز واشنگتن در قبال تهران باشد، توانایی آن را دارد که - هر چند در ابعادی کوچکتر- واقعه اکتبر سورپرایز سال 1980 را در ذهن ها تداعی کند.
تکرار می کنیم: تمام آنچه گفته شد، احتمالاتی هستند که هم شانس وقوعشان و هم شواهد تقویت کننده آنها، تا این لحظه در پرده ابهام قرار دارند. اما نادیده گرفتن احتمالات ذکر شده، برای ناظران مسایل سیاسی در تهران و واشنگتن عقلانی نخواهد بود… نهایت آن که باید دعا کرد که ماه اکتبر، با کمترین هزینه برای ملت ایران سپری شود.