ای سرکوزی! ای جوان! ای نادان!
امروز “ سه شنبه سیاه” است. از بس بعلت نادانی و جوانی دست دست کردی که کارمندان پست و مالیات و بچه مدرسه ای ها هم به اعتصاب خطوط راه اهن پیوستند و اگر همینطور ادامه بدهی “دشمن” توطئه سازمانهای جاسوسی را به انجام می رساند و با انقلاب مخملی، نرم یا سخت، زردیا صورتی یا راه راه “ نظام مقدس” را ساقط می کند. پس بجنب جوان و این چند دستور را فی الفور به انجام برسان و “ نظام” را نجات بده.
دستور اول- به پزشکان بگو آمپول وریدی “ضد دموکر اسی” به تو تزریق کنند تاحالت از هرچه دمکراسی است به هم بخورد. البته این کاررا باید اول می کردی. به جای اینکه دنبال ”دمکراسی” باشی و هی با این ضعیفه “سگولن رویال” بحث کنی، راحتتر بود که در ”عملیاتی پیچیده و چند لایه” و با ”چراغ خاموش” بالا می آمدی وهمین که حریف خوایش می برد کافی بود تا تو که سوم بودی اول بشوی.
دستور دوم- بلافاصله وارد عمل شو. این لات و لوت ها و اوباش میخانه ها و فاحشه خانه ها و زیر پل خواب ها را جمع کن و آموزششان بده. بعددر کلیساهای مناطق مختلف شهر سازماندهی شان کن. حقوق خوب، چلوکباب (غذای ملی کشوری به نام ایران که الان هوگوچاوز هم دارد برای بار هفتم می خورد) چرب، نارنجک اعلا، چاقوی دسته سفیدزنجانی، پنجه بکس و مخصوصا زنجیر یادت نرود. همه رامجهزکن و اسم مستعارشان را هم بگذار ”مردم” که هروقت تو لازم دیدی بطور “خودجوش” پیدایشان بشود، گاهی با کفن و گاهی بی کفن.
دستور سوم ـ دستور بده مردم این روزنامه لوموند را که دوبله به فارسی اش می شود کیهان اشغال کنند و بسپارند دست چند تا از این “مردم” که از دانشگاه های اوین و توحید دکترای روزنامه نویسی گرفته باشند.
دستور چهارم ـ حالا که عیالت را طلاق داده ای، آستین بالا بزن و بفرست خواستگاری علیامخدره “ادری تاتو” که در فیلم “رمز داوینچی” نقش “سوفی” را بازی می کرد و آخر سر معلوم شد نوه حضرت مریم است. اینطوری تو می شوی فرستاده “آقا امام زمان” خودتان که ایشان هم قرار است ظهور کنند.
چند تا از تجار بزرگ شکر و ویاگرا و پژو را هم بفرست روزهای یکشنبه در منابر جنجال کنند که درخواب دیده اند ”آقا” خودش سندریاست جمهوریت را امضا و اعضای کابینه ات را انتخاب کرده است. می بینی که تاج نور بر سرت می درخشد و کروبیان( غیر از مهدی کروبی و پسرش ) برایت سرود می خوانند و فرشته ها هرجا بروی دور و برت بال بال می زنند.
حالاشده ای یک رئیس جمهور خدائی و باید ”مهرورزی” را شروع کنی و بسرعت برق و باد همه مسائل جامعه راحل و فصل نمائی.
پس، ای سرکوزی، ای نیکلا اقدامات زیر را به انجام برسان: اقدام اول- شبانه بگو که “مردم” بطور “خودجوش” به دانشگاهها حمله کنند وحساب یک مشتی قرتی بی خدا رابرسند. به آنها چه مربوط که تورفتی و جرج دبلیو را بغل کردی و به انگلیسی گفتی:I love you USA
و حالا می خواهی از کوکاکولا و غیره کولا کمک بگیری و دانشگاههای “چپ” فرانسه را ”راست” کنی. به مردم بگوشبانه واردخوابگاهها شوندو با فریاد ”یامریم” دانشجویان را تا حد مرگ بزنند. چشم وچارششان را در بیاورند. از پنجره به بیرون پرت کنند. و خلاصه کاری کنند که این دانشگاهها ـ مخصوصا سوربن- از “عوامل دشمن” پاکسازی شوند. یکی از “مردم” هم باید یادش باشد یک ریش تراش را بدزد. بعدا بدرد می خورد.
اقدام دوم- به “سربازان گمنام حضرت مریم” دستور بده بلافاصله بساط سندیکا بازی را جمع کنند و اول از همه در این ”س ژت” راببندند که از روی سندیکای رانندگان شرکت واحد تهران کپی برداری شده است. اصانلویشان راهم بگیرند و زبانش را سوراخ کنند.
ببین سرکو، تا وقتی این اصانلوی فرانسوی هر شب می آید تلویزیون و بلیل زبانی می کند و از” حق” و “ قانون” و “ سندیکا” حرف می زند کار درست بشو نیست. همه اینها یادگار بلشویک های بی خدائی مانند “ ژان ژاک روسو” است.
تو که نماینده حضرت مریمی نباید زیر بار بروی. اصلا وقتش است جر بزنی و خودت را مستقیما نماینده خدا معرفی کنی. پسر، فرشتگان را نمی بینی که دور سرت پرواز می کنند؟ از تاج نور کور نشدی؟
اقدام سوم ـ وقتش است که لوموند که حالا شده کیهان وارد صحنه بشود و “روزنامه نگاران” آن، اعترافات اصانلوی فرانسوی را منتشر کنند و نشانی ”دشمن” را در سندیکاها، مدارس، دانشگاه ها، پست و اداره مالیات “فاش” سازند.
روشن است وقتی “مردم” این اخبار را بخوانند خونشان بجوش می آید و بطور”خود جوش” وارد صحنه می شوند و تو هم برای مراقبت از کارمندان و کارگران و دانشجویان و غیره سربازان گمنام حضرت مریم را باضافه گارد ضد شورش به خیابانها می فرستی.
نتیجه معلوم است. عده ای از عوامل فریب خورده ”دشمن” دستگیر می شوند که رهبرشان حتماجوان ریشوی بلند بالایی به اسم “احمد” است که خودش را به شکل عیسی مسیح د رآورده که مومنان را گول بزند. آنها درحالیکه دسته های اسکناسی را برای توطئه گرفته اند از جیبشان در می آورند و تا آخر عمر از هرچه شیشه نوشابه است متنفر می شوند، اشک ریزان “اعتراف” می کنند و غائله ختم می شود.
ای سرکوزی! ای جوان! ای نادان!
پس تو می توانی برای تمام عمر در اریکه قدرت باقی بمانی و مادام که از دموکراسی دچار تهوع می شوی و بجای بحث و نقد بر “مردم” و منطق “آتشین” تکیه داری به حکومت الهی خود ادامه بدهی، و پیر و پخته می شوی و این شیوه مهرورزی به نام تو در تاریخ ثبت خواهد شد. چه باک که بر سنگ گورت بنویسند: “دیکتاتور”. تو هم خفته ای چون سارتر که به نام “آزادی” خفته است.