بی شک نوشتارهایی که تحت عنوان جنبش دانشجویی، 16 آذر و چالش بزرگ حاکمیت عرضه گردیده تنها و تنها سرآغازی است بر اهمیت تئوریزه کردن اعتراضات دانشجویی در یکی از سیاه ترین و بی ثمرترین، اگر نگوییم مخرب ترین، دوران تاریخ ایران تحت لوای نظام جمهوری اسلامی. بی شک منصفانه نیست که تمامی دوران حاکمیت 32 ساله نظام جمهوری اسلامی را بی ثمر خواند که هشت سال تلاش اصلاح طلبان و ثمرات این حضور در بخش هایی از قدرت را نباید نادیده گرفت. هرچند اشتباهات فاحش نظری و کوتاهی های سیاسی و مصلحت اندیشی های نابجا و خودی- غیر خودی کردن های مغرضانه را نیز از نظر دور نمی داریم. تاریخ تحولات ایران در نیم قرن اخیر را نمی توان بدون حضور اعتراضات دانشجویی بررسی نمود، چه حضور دانشجویان در کمیته های انقلاب اسلامی چه حماسه ی بی فروغ 13 آبان 58 که تاریخ، مهر تاییدی بر بی ثمری و نتایج مخرب این تسخیر زد، چه انقلاب فرهنگی که کودکانه در پی دشمنان فرهنگ روان شدیم و چه دوران پس از جنگ که عدالت را علیه توسعه و لوازم پایداری آن که جز آزادی نیست، به کار گرفتیم. اما اینها همه ی آن چیزی نیست که اعتراضات دانشجویی ایران را رقم زده است. دوم خرداد 76 عرصه ی حضوری دیگر با اندیشه ای دیگر بود، دفاع از مفاهیم دموکراتیک همچون جامعه ی مدنی، مردمسالاری، حقوق بشر، آزادی رسانه، جریان آزاد اطلاعات، تساهل، مدارا، قانون گرایی، و…، عرصه ی عملی اولین دفاع دانشجویان از مفاهیم مورد حمایت و تاییدشان 18 تیر 78 بود، به حق روشنفکران آماتور دانشجویی از 18 تیر 78 تا امروز نه تنها در برابر بی مهری های صاحبان قدرت و تعرضات اقتدارگرایان مقاومتی همراه با عدم خشونت را نهادینه کرده اند بلکه با تشخیص صحیح مناسبات قدرت در ایران، پیشبرد اصلاحات در ایران را از منظر اصلاحات پروسه ای با اصلاح ساختارهای قانونی و به عبارتی اصلاحات ساختاری، توامان دانسته و رسیدن به این مهم را در همراهی اصلاح طلبان تکیه زده بر صندلی قدرت با اعتراضات مدنی-دانشجویی و دیگر اقشار جامعه موثر و مثمر ثمر ارزیابی می کردند. گرچه این نظرات چه از جانب اصلاح طلبان راهیافته به قدرت و چه از جانب دشمنان آزادی و اقتدارگرایان جوابی جز انگ پراکنی، برچسب زنی و سرکوب به خود ندید. ثمره ی این نشنیدن ها و مسامحه گری ها با نهادهای اقتدارگرا چیزی نبود جز سرخوردگی جامعه از اصلاحات و ظهور پدیده ی ویرانگری همچون محمود احمدی نژاد.
انتخابات سال 88 اما ظهور دوباره ی اتحاد میان نیروهای تحول خواه جامعه ی ایرانی بود، چه آن هایی که دیگر منزوی شده بودند، کسانی که خط قرمز خویش را نظام جمهوری اسلامی قلمداد کرده و نه حفاظت و حراست از حقوق و آزادی های مردم! و اگر هم بودند به اشتباه خویش پی برده و خویش را اصلاح نمودند و یا حرفشان در بازار اندیشه ی ایرانی خریدار نداشت. انتخابات سال 88 لحظه ای بود که همگان بر لزوم مقاومت و اعتراض مدنی صحه گذاشتند و دریافتند که پیش شرط هر اصلاحی در گرو اصلاح ساختارهای قدرت در ایران است که اگر چه از مسیر انتخابات باید گذشت اما اعتراضات مدنی و فشارهای سیاسی و اجتماعی لازمه ی اساسی و نیاز اصلی این تغییر است و رسیدن به این نقطه از تحلیل نتیجه ای بس مهم به همراه داشت: “تفکیک میان خواست جنبش اصلاح طلبی و دموکراسی خواهی ایران و توان پیاده کردن این خواست ها در چارچوب دولت های حامی تحول دموکراتیک و توسعه گرا”.
گذار به دموکراسی نیاز به هر دو دارد و نبود یکی عامل ناکارآمدی دیگری است. پس از سرکوب اعتراضات مسالمت آمیز مردم و مقاومت های شکل گرفته در برهه های بعد از آن، امروز در شرایطی قرار گرفته ایم که برای تداوم این حرکت های اعتراضی در سطح ملی و جلوگیری از خروج آن از چارچوب مدنی عقلانی باید نگاه جدی تر و جدید تر به اعتراضات دانشجویی داشت. در سرکوب عریان روشنفکران، روحانیون دگراندیش و دانشجویان و در آخرین حرکت، احزاب و نهادهای قانونی و نهادهای دانشجویی همچون تحکیم وحدت، تبیین نظری پلاکارد فکری جنبش دانشجویی امری مهم می باشد. از این رو در این مجال ابعاد دیگر پلاکاردهای فکری اعتراضات دانشجویی میپردازیم.
در بخشهای اول و دوم این مجموعه مقالات مفاهیمی مطرح گشت که باید ارتباط میان آنها را مشخص نمود:
دفاع از روندهای دموکراتیک و نهادهای منبعث از آن.
وحدت به معنای پذیرش کثرت فرهنگی و تعارضات و تقابل های منافع.
ترویج و بسط هویت ملی نوین بر پایه دفاع از دولت ملی و مفهوم دموکراتیک و وحدت بخش ملت.
انتخاب روش مناسب و منطبق بر شاخصه های هویت ملی نوین جهت پیگیری و ارضای نیازها و خواسته های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی بر پایه هنجارهای مورد پذیرش همگانی.
گسترش و ترویج نگاه نقادانه رادیکال جهت ریشه یابی علل اصلی به حاشیه راندن و یا حذف خواست های اقشار گوناگون جهت رفع و حل صحیح این علل و حمایت از روندها و گروه های سیاسی که با حل و فصل ریشه ای این تعارضات مانع از ظهور چندباره و تبدیل آن به دشمنی شوند.
مطالب فوق چکیده ای است از مباحث گذشته که در بخش های اول و دوم مطرح گردید.
آنچه در این مقال بررسی می گردد، نقش و وظیفه اعتراضات دانشجویی حول تبیین شاخصه های هویت ملی نوین در مثلث جامعه ی ایرانی به سمت دموکراسی و توسعه است.
روشنفکران آماتور
نخبگان سیاسی اقشار گوناگون اجتماعی
(تحول خواه، توسعه گرا و دموکرات ؛شکل گرفته برپایه نابرابری های فرهنگی، سیاسی)
شکل گیری اعتراضات دانشجویی در کسوت روشنفکران آماتور (1) بر پایه مفهوم هویت ملی نوین می تواند به بسط و گسترش تقابل گفتمانی در سطح جامعه، گسترش، تقویت و نهادینه کردن یک دوگانه ذهنی بر سر مفهوم هویت ملی و ملت و ایجاد یک جایگزین مناسب و کارآمد و وحدت بخش برپایه تعریف جدیدی از انسان و روابط انسانی و مطرح کردن قدرت کارآمدتر و دموکراتیک نسبت به قدرت سرکوبگر و ناکارآمد موجود و تداوم آمادگی ذهنی برای اعتراض در هر فرصت مناسب به سلطه ی هنجاری ارزشی موجود و مورد تایید حاکمیت کمک نموده و از جامعه پذیری و درونی شدن هنجارها، ارزش ها و روابط متقابل انسانی مورد تایید حاکمیت سلطانی- توتالیتر از طریق کنترل انحصاری قدرت سیاسی، منابع اقتصادی و سلطه ی رسانه ای جلوگیری و کارکرد ایجاد سلطه ی هژمونیک آن را به چالش بکشد.
آنچه در این بین از اهمیت برخوردار است ارائه ی تعریفی از هویت ملی-نوین و شاخصه ها و مقایسه ی آن چه در سطح شاخصه ها و چه در سطح کارکرد و اثرات آن است.
هویت ملی نوین به عنوان پلاکارد فکری اعتراضات روشنفکران آماتور- دانشجویی برپایه شاخصه های زیر استوار است:
مجموعه ای از نمادهای مقدس و باورهایی که به گروه های سیاسی و اقشار اجتماعی و گروه های هویتی گوناگون انسجام و هدف می بخشد.
وعده بزرگ را برای یکایک افراد مطرح می کند و یکایک افراد جامعه را فرا می خواند تا عظمت خویش را در پایبندی به دموکراسی، شفقت اجتماعی، فضیلت اخلاقی، و تساهل بجویند.
نظم اجتماعی بر آمده از هویت ملی نوین، نظمی است منبعث از هنجارهای قراردادی تحول پذیر که منجر به ایجاد جامعه ای می شود که ثبات و تحول را توامان داراست.
در چنین هویت ملی ویژگی های اسمی (جنسیت، دین، نژاد، قومیت و…) در کسب موقعیت های اجتماعی دخیل نبوده و به همین دلیل تمایزات افقی به رسمیت شناخته می شود.
عدم تحکیم و همبستگی ویژگی های اسمی و ویژگی های مدرج (تحصیلات، درآمد و…) به یکدیگر و عدم تعیین کنندگی اولی برای دومی موجب پذیرش ناهمگونی در جامعه می شود.
نتیجتا هویت ملی نوین مشوق جامعه باز، پرتحرک و فردگراست، جامعه ای بردبار نسبت به تفاوت ها، علاوه بر این موجب انسجام گروه های سیاسی و جنبش های اجتماعی منتقد حاکمیت شده و مبنایی وحدت آفرین می گردد.
هویت ملی ثابت، نشانه ای شده و سرکوبگر مورد تایید حاکمیت دارای شاخصه های زیر است:
چنین هویت ملی ای نمی تواند افراد را به عنوان یک ملت گرد هم جمع آورد.
چنین هویت های ملی ای به دلیل تحکیم و همبستگی ویژگی های اسمی و مدرج و تعیین کنندگی اولی برای دومی همبستگی بالایی میان موقعیت های اجتماعی ایجاد نموده و پیوندهای میان گروهی را سست و انشقاق و تضاد ایجاد می کند.
نظام های سیاسی مبتنی بر سرکوب، با تایید هویت ملی نشانه ای شده و ثابت، اتمیزه شدن افراد جامعه را دنبال کرده و این امر را در پیوندی پنهان میان ترویج هویت ملی نشانه ای شده و سرکوبگر با گسترش انحصار در تملک قدرت سیاسی و منابع اقتصادی تکمیل می کنند. چنین نظام هایی مبتنی بر هبه بخشی سیاسی و اقتصادی؛ هنجارهایی را در رقابت برای کسب این موقعیت ها در جامعه به افراد تحمیل می کنند که موجب از هم پاشیدگی اعتماد اجتماعی، اتمیزه شدن انسان ها می گردد.
فقدان هویت ملی نوین و ترویج هویت ملی سرکوبگر و نشانه ای شده، فرهنگی در جامعه شکل می گیرد که رقابت و تقابل های شکل گرفته بر سر منابع حل و فصل و با تولید قدرت، ثروت و موقعیت اجتماعی جامعه را به وضع موهن جنگ همه علیه همه مبدل می کند.
چنین جنگی برآمده از بهم پیوستگی موقعیت های اجتماعی تعریف شده ناشی از ویژگی های اسمی و مدرج است که از جانب هویت ملی نشانه ای شده، ثابت و سرکربگر در جامعه ترویج می گردد، در عین حال بدلیل فقدان هنجارهای دموکراتیک و راه حل های مسالمت آمیز پیگیری منافع و اصلاح تدریجی نابرابری های اجتماعی جامعه همیشه در بی ثباتی و وضعیت احساس فروپاشی دائمی تمامی نظم موجود قرار دارد که مستمسکی است برای بازتولید فضای پلیسی- امنیتی با ادعای حفظ امنیت و اجرای عدالت.
چنین نظام ها سیاسی و هویت ملی مورد تایید آن، نابرابری اجتماعی و تمایزات عمودی را گسترش داده و با انحصار در قدرت سیاسی و تملک منابع ثروت اقتصادی، اقتصاد فرهنگی و فکری انسان ها را تحت همبستگی میان ویژگی های اسمی و مدرج تحکیم می کند.
نتیجتا چنین هویت ملی ای، جامعه ای بسته و ایستا، افرادی به شدت تحت کنترل گروه های ابتدایی بزرگ، و ایجاد و شکل گیری و بسط روابط اجتماعی بر مبنای خصومت میان خودی و غیر خودی را با خویش به همراه دارد. اعتراضات روشنفکران آماتور- دانشجویی با محوریت هویت ملی نوین نوعی تقابل گفتمانی نیز ترویج کرده و جامعه را به عنوان حوزه ی معانی و نمادهای مشترک محل تقابل و چالش - معانی و نمادهای مبتنی بر هویت ملی نوین و مسلط مورد تائید حاکمیت- تبدیل نموده که کارکردهای آن شامل:
ایجاد تصویر یک جامعه ی باز، پر تحرک و تزریق امید به جامعه
بازتولید گفتمان مورد حمایت اقشار گوناگون تحت مطرح کردن هویت ملی نوین و وحدت گروه های معترض به حاکمیت تحت استراتژی اصلاحات ساختاری و تقویت موقعیت جنبش سبز در سطح کلان
جلوگیری از سلطه هژمونیک هنجاری- ارزشی حاکمیت و با ایجاد یک مقاومت گفتمانی و فروپاشی ذهنی این سلطه از طریق جامعه پذیر کردن افراد، یک دوگانه ذهنی موثر و سلطه شکن را ایجاد می کند.
وحدت در رویه و هدف اعتراضات برای رسیدن به مفهوم دولت- ملت و احساس تعلق گروه های مختلف جامعه که پایگاه های قومی، مذهبی و فرهنگی حاشیه ای و اقلیتی در پیوند آنان با اعتراضات موثر است.
ایجاد امنیت روانی لازم برای اعتراض به وضع موجود که با سهیم بودن تمامی گروه ها در آینده ی پیش رو و پذیرش تکثر در عین وحدت، فضای اعتراض و تحول را در ذهن افراد تداوم بخشیده و مانع از خوپذیری افراد به وضع موجود و گسترش ناامیدی و یاس از تغییر در اذهان اجتماع می گردد.
اعتراضات دانشجویی به عنوان گروه های مرجع خواسته های به حاشیه رانده شده و دموکراتیک افراد و اقشار و گروه های مختلف فرهنگی- سیاسی- اقتصادی در نظر گرفته شده و عامل شکستن فضای سرکوب و ارعاب و شکل گیری مقاومت گفتمانی در اجزا گوناگون جامعه می شود که اعتراضات آن هر لحظه می تواند آغاز اعتراضات گسترده تر اجتماعی گردد.
وظیفه اعتراضات دانشجویی نیز چیزی جز موارد ذکر شده و حفظ حالت همیشگی اعتراض و حفظ وحدت در عین پذیرش کثرت چه در رویه اعتراضات و چه در اهداف اعتراضات و شکل دهنده ی حمایت از نحبگان سیاسی متعهد به اصلاحات اصولی و ساختاری-بنیادین بر اساس دفاع از مفهوم هویت ملی و جلوگیری از سلطه آور شدن و نشانه ای شدن این مفهوم چه در زمان گذار و چه پس از آن است. اعتراضات دانشجویی روندی است مستمر در قالب نقد قدرت بر اساس هویت ملی با شاخصه های ذکر شده و دفاع از این مفهوم در هر برهه ای از تاریخ که مورد تعرض قدرت قرار می گیرد.
(1): روشنفکر آماتور: روشنفکرانی که با نقد سلطه ی گفتمانی حاکم و بدون در نظر گرفتن روابط و منافع سیاسی اقتصادی و مطرح کردن مباحث خارج از هنجارهای موجود جامعه دست به در هم شکستن ساختارهای ذهنی جامعه زده، هرچند در لحظه ی مطرح کردن انتقادات حتی مورد بی توجهی جامعه نیز قرار بگیرد. وظیفه ی این روشنفکران بیان حقیقت ورای مصلحت بوده و زبان گویای اقشار محذوف و حاشیه ای جامعه ی خویش هستند.
عضو دفتر تحکیم وحدت