سناریوی بد، تدوین ناشیانه

نویسنده

eteraf.jpg

اولین قسمت ازمجموعه دو قسمتی”به اسم دموکراسی” که حاوی اعترافات هاله اسفندیاری، کیان تاجبخش و رامین جهانبگلو بود دیشب در حالی از شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی پخش شد، که به گفته محسنی اژه ای، وزیر اطلاعات و به نقل از قوه قضاییه “بار حقوقی” ندارد.

پخش آگهی‌های پیاپی شبکه‌های مختلف تلویزیون ایران برای برنامه فوق در روزهای گذشته باعث شده بود که این برنامه و محتوای آن مورد توجه ناظران قرار بگیرد و بازتاب‌هایی در محافل سیاسی و رسانه‌ای پیدا کند. اما با پخش قسمت اول این برنامه شبه مستند در شامگاه روز چهارشنبه مشخص شد که دست‌کم در نیمه اول این فیلم، نه اعترافات تکان دهنده‌ای وجود داشت، نه ارتباط یا حتی شباهتی بین گفته‌های این سه تن با تکه‌های مستندی که درباره انقلاب مخملین در قرقیزستان در این فیلم آمده بود دیده شد و نه هیچ‌یک آنچه “اعترافات” رامین جهانبگلو، هاله اسفندیاری و کیان تاج‌بخش در زندان نامیده می‌شد، اتهامات قانونی مشخصی را اثبات می کرد.

متن برنامه

در این برنامه یک ساعته که در پر بیننده ترین ساعت یعنی 21:45 دقیقه آغاز شد، ابتدا هاله اسفندیاری سخن گفت که لباس و روسری سیاه به تن داشت و در اتاقی شبیه اتاق یک هتل با امکانات مبلمان و یخچال، نشسته بود.

جلوی میز عسلی مقابل هاله اسفندیاری نیز یک نسخه روزنامه دولتی”ایران” قرار داشت و نوشته هایی روی چند برگ کاغذ که هاله اسفندیاری پس از گفتن هر چند جمله نگاهی به آن ها می انداخت.

وی در مقابل دوربین با معرفی خود شروع کرد و اینکه”من کارهایی از جمله برگزاری همایش،سمینار و گذاشتن جلسات سخنرانی انجام می دادم و در هر نوبت نیز متخصصینی را از ایران دعوت می کردیم تا به این جلسات بیایند و صحبت کنند.صحبت آنها عموما 35 دقیقه طول می کشید و 25 دقیقه هم به سئوال و جواب ها اختصاص داشت”.

وی در بخش دیگری از سخنان خود می گوید:“کار اصلی در برگزاری کنفرانس ها و سمینار ها،ایجاد شبکه ارتباطی خارج از کنفرانس و در لابی محل برگزاری آن بین متخصصین و کارشناسان ایرانی و با غیر ایرانی است.من هم دو بار در این کنفرانس ها از جمله کنفرانس UCLA شرکت کردم و افراد دیگری همچون جودیتی آفه، استادانی از دانشگاه دفاع ملی آمریکا، دیوید مناشری از اسرائیل، یوسی ادفرد از افسران سابق اطلاعاتی که اکنون مجله لیموی تلخ را منتشر می کند،ا فرادی از وزارت امور خارجه و متخصصینی از ایران به این کنفرانس ها دعوت می شدند”.

وی افزود: “در طی یکی از همین کنفرانس ها بود که از من خواسته شد گروهی کاری در رابطه با مسایل زنان تشکیل بدهم”.

در اینجا تصاویری از انقلاب مخملی در اوکراین،گرجستان و قرقیزستان نشان داده شد. سپس اسفندیاری به مسایل جوانان اشاره کرده و گفت: “در راستای کمک به جوانان با موضوع حادثه 18 تیر من در مرکز ویلسون از رامین جهانبگلو خواهش کردم به آمریکا بیاید و نظراتش را بگوید اما او گفت تنها می تواند خواسته ها و حرفهای دانشجویان را اعلام کند که همین کار هم انجام شد، اما اکنون دیگر آقای علی افشاری در آمریکا است و از مرکز ملی دموکراسیNAE بورس تحقیقاتی گرفته است”.

وی در ادامه در مورد فعالیت ها در دانشگاه تنها گفت: “بسیاری از دانشگاهها از بنیاد ها کمک تحقیقاتی می گیرند و از جمله دانشگاه هاروارد در این زمینه فعال است و آقای محسن سازگارا نیز بورسی در همین رابطه از دانشگاه هاروارد گرفته است”.

هاله اسفندیاری در مورد نحوه تامین بودجه مرکز ویلسون گفت:“بودجه جاری مرکز از طریق کنگره آمریکا تامین می شود اما بودجه بورس ها و افرادی که می آیند از طریق بنیاد سوروس و مراکز دیگر تامین می شود”.

وی در مورد بودجه هایی که بنیاد سوروس در اختیار مرکز ویلسون قرار داده اظهار داشت:” بنیاد سوروس تا کنون سه بار بودجه هایی را در مورد ایران در اختیار مرکز گذاشته است”.

وی در پایان صحبتهایش در قسمت اول این فیلم در مورد وظیفه خود گفت:” هدف اصلی من شناسایی افراد کلیدی، ارتباط دادن آنها و وصل کردن این افراد به شبکه در داخل و خارج از کشوربود”.

رامین جهانبگلو، که چند ماه پیش از زندان آزاد شد و برای یک دوره تحقیقاتی به هند رفت و برنگشت، نفر دومی بود که اعترافاتش در این فیلم مستند گنجانیده شده بود. وی گفت: “اسفندیاری در سال 2002 از من و چند نفر دیگر از کارشناسان ایرانی برای حضور در کنفرانسی تحت عنوان UCLA درآتن پایتخت یونان دعوت کرد که من هم به آنجا رفتم و در آتن و سپس در اردن با تعدادی از افراد اسرائیلی و آمریکایی که ماموران اطلاعاتی بودند آشنا شدم.افرادی که در کنفرانس ها شرکت داشتند تشکیل حلقه ای را می داند و برای کار های عملیاتی نقش های مهمی بر عهده می گرفتند. فعالین زیادی از این شبکه نیز که در سفارتخانه ها فعالیت داشتند همواره به دعوت از ایرانیان می پرداختند”.

بعد از وی کیان تاجبخش حلقه اعتراف را تکمیل کرد و او نیز در همین زمینه ها سخن گفت.

گفته های رامین جهانبگلو وتاجبخش بسیار کوتاه بود و قسمت اعظم برنامه به هاله اسفندیاری و نیز تصاویری از انقلاب مخملی در اوکراین و گرجستان و قرقیزستان اختصاص داشت.

فضایی که تاجبخش و اسفندیاری در آن حضور داشتند بسیار شبیه به هم بود؛ در حالیکه در فیلم جهانبگلو تنها تصویر او و دیوار سفید پشت سرش معلوم بود.

در مجموعه اعترافات این سه نفر اما نکات مشترک بسیار بود؛ همه آنان به شکلی کاملا مصنوعی از واژه هایی همچون “شبکه”،”اسراییل”،”ماموران اطلاعاتی”،”جذب”،”دانشجویان”،”بنیاد سوروس” و.. استفاده می کردند.هر سه نفر به شیوه یکسانی معرفی خود را آغاز کردند و سئوالات هم حال و هوای هدایت شده ای داشت. از جمله سئوال و جواب های یکسانی درباره سیاست سازان، هدف از برنامه گذاری برای ایرانیان، چگونگی شکل دهی شبکه ها، تامین کننده مالی آنها، تاکید بر دام گذاری برای استادان دانشگاه و دانشجویان و تشکیل نهادهای مدنی.

همچنین در این فیلم در بخش هایی که صحنه هایی از روند تغییرات در گرجستان، اوکراین و قرقیزستان را نشان می داد همواره حضور روزنامه ها و مجلاتی که به فعالان انقلاب مخملی کمک می کردند مورد تاکید تصویری قرار می گرفت. در عین حال که چنین القا می شد که پشت پرده انتشار تمام این نشریات، یک آمریکایی حضور دارد که همه هزینه ها را تامین می کند.

هیاهوی بسیار برای هیچ؟

بینندگانی که فیلم دیشب را تماشا می‌کردند، اگر پیش از دیدن فیلم از منظور (ظاهرا پنهان) سازندگان فیلم مطلع نبودند، متوجه نمی‌شدند که این سه نفر هم از نگاه سازندگان فیلم عامل انقلاب مخملین در ایران هستند، و حتی متوجه نمی‌شدند که چه ربطی بین ماجرای قرقیزستان و جمهوری‌های شوروی سابق با این سه نفر و با ایران وجود دارد.

یک کارشناس سیاسی مقیم تهران می گوید: “روند زیگزاگی سناریوی این مستند که به شکلی کاملا سردرگم بین اعترافات پاره‌پاره این سه زندانی، ترجمه مقطع مستندی درباره انقلاب در قرقیزستان و تصاویر مبهم و محو شده‌ای از شورش‌های شهری که احتمالا به تظاهرات 18 تهران وبعد از آن در شهر تهران مربوط بود، پاس داده می‌شد، بیش از آنکه حتی شبیه برنامه “هویت” (1375) یا اعترافات فعالان سیاسی و دانشجویی (1381) باشد، شبیه محتوای ستون “اخبار ویژه “روزنامه کیهان بود؛ از این لحاظ که انبوهی از اسم‌ها واصطلاحات لاتین در کنار تعداد معتنابهی نام افراد که از قضا همگی با یکدیگر ارتباطات مشکوک دارند، نهاده می‌شود تا مشخص شود که یک مجموعه توطئه‌گر وجود دارند که در زمینه‌ای قرار است توطئه کنند.”

به گفته کارشناس فوق: “چیدن ناشیانه دکور در اطراف تاج بخش و اسفندیاری تا چنین القا کند که اینها در خانه به‌سر می‌برند در حالی که حتی مطبوعات چاپ ایران هم بارها و بارها درباره حضور آنها در زندان خبر نوشته اند؛ برگه‌هایی که در فیلم در کنار جهانبگلو و در دست تاج بخش قرار داشت؛ بردن دوربین برای سه بار به روی کاغذ در دست کیان تاج بخش تا نشان دهد که مشخص شود نوشته‌های روی کاغذ به زبان انگلیسی است، تا نکند کسی تصور کند که اینها متن اعترافات است که بازجو در اختیار ایشان قرار داده؛ بیان اشتغال در “بنیاد فرح” از زبان هاله اسفندیاری که بلافاصه پس از آن کیان تاجبخش نیز به کار پدر خود در این بنیاد اشاره می‌کرد؛ بی‌ارتباطی گفته‌های این سه نفر با پلان‌هایی که از مستند مربوط به قرقیزستان گزینش شده بود؛ تاکید بی‌معنا بر اصرار طرف خارجی که به کتابخانه‌های دانشگاهی خدمات دیجیتال ارائه می‌داد به اینکه یک نهاد غیردولتی باید مسئولیت این کار را داشته باشد و تکرار اینکه “آن خارجی‌ها می‌خواستند خودشان مستقیما بر این موضوع نظارت کنند” ؛ تکرار چندباره شناسایی و دعوت سخنرانان از زبان هاله اسفندیاری که مشخص نبود جنبه مجرمانه آن چیست؛ اشاره مکرر به نام بنیاد سوروس بدون ارائه هیچ‌گونه توضیحی درباره آن و … همگی نشانه‌های شکست آشکار این پروژه امنیتی هستند که به نظر می‌رسد حتی نه به شیوه وزارت اطلاعات دوران سعید امامی، بلکه کاملا به شیوه سطحی و پیش پا افتاده روزنامه کیهان ساخته شده است و به لحاظ اطلاعاتی، سیاسی و حتی تبلیغاتی هیچ ثمر و اثری ندارد.”

نهایت آن که اگرچه تا قضاوت نهایی باید منتظر پخش قسمت دوم این برنامه نیز ماند، تا این لحظه می توان گفت که “به اسم دموکراسی” به مراتب از “هویت” ، “چراغ” ، فیلم کنفرانس برلین و دیگر پروژه‌های تصویری نهادهای امنیتی که از رسانه ملی ایران پخش شده است، ضعیف‌تر و کم‌اثرتر بوده است.