جنبش سبز و روز دانشجو

آرش بهمنی
آرش بهمنی

1- دومین “16 آذر” پس از انتخابات (؟) بیست و دوم خرداد سال گذشته، هرچه برای دانشجویان و آنان که دل در گروی جنبش دانشجویی دارند، شورانگیز و برانگیزاننده بود، برای برخی از “سبز”ها و برخی از فعالان جنبش‌های دیگر حاضر در جامعه ایران، هم‌چون استخوانی لای زخم بود. نه از آن جهت که اشتیاق دانشجویان را می‌دیدند، بل از آن روی که به روشنی دریافتند می‌توان هنوز هم از اعتراض گفت و مطالبات خود فریاد زد.

برای بسیاری از آنان که دموکراسی را بی‌هزینه می‌خواهند و پیروزی در “جنگ” سیاسی را بی‌زحمت، شاید فهم تلاش دانشجویان برای زنده نگاه داشتن جنبشی که خود سال‌ها در طلب آن بودند، سخت باشد. این روزها که از چهار سو و شش جهت برخی آواز در داده‌اند که “جنبش سبز مرد”، حضور و بروز دانشجویان، کذب چنین مدعایی را اثبات کرد و تکذیب‌کنندگان این جنبش را رسوا کرد.

دانشجویان معترض روز 16 آذر اما، همان‌ها بودند سال‌ها بی‌وفایی اصلاح‌طلبان را دیده بودند و هنوز جفای آنان در حق نسل‌های پیشین خود را فراموش نکرده بودند. همان روزهایی که برخی مست از فتح سنگر به سنگر کرسی‌های قدرت،  در تقسیم غنایم، جام می را خود در دست گرفتند و خون دل را نصیب دانشجویان کردند. همانانی که به دانشجویان به عنوان “سوخت موتور اصلاحات” نگاه می‌کردند. شیوه چشم آنان از ابتدا فریب جنگ داشت، اما آنچه که دانشجویان از آن برداشت می‌کردند، صلحی بود که هیچ‌گاه محقق نشد. ای بسا سال‌ها دانشجویان متهم ردیف اول شکست اصلاحات بودند؛ بی‌پناه و بی‌دفاع.

2- قصد طعن اصلاح‌طلبان در میان نیست. در این سال‌ها قصه پرغصه فرصت‌سوزی اصلاح‌طلبان، داستانی است که بر سر هر بازاری وجود دارد. سخن از جنبش سبز است و آنچه می‌توانست انجام دهد، اما یا نخواست یا نتوانست و یا آنکه چنین قدرتی را در خود ندید.

با خاموشی اعتراضات خیابانی پس از حوادثی که درعاشورای خونین تهران رخ داد، بسیار سخن‌ها از ابتکار در روش‌های مبارزه رانده شده است. همگان از ابتکارات جدید برای مبارزه می‌گویند و پیدا کردن شیوه‌های نوین و جدید اعتراض. در این میان اما هر چه بیشتر بجویی، کمتر می‌یابی. برای برخی روش‌های نوین مبارزه خلاصه شده است در فعالیت‌هایی که در شبکه‌های اجتماعی – چون بالاترین و فیس‌بوک و توییتر و … – انجام می‌دهند، برخی دیگر نیز تصور دارند که در ذهن داشتن آنچه که سال گذشته رخ داده است، خود بزرگ‌ترین مبارزات است. کسی هم در این میان نپرسید پس چه شد شیوه‌های جدید و کجاست شبکه‌های اجتماعی که قرار بود خانه به خانه، محله به محله، شهر به شهر و … گسترش یابد و جامعه را در برگیرد. 

اما هر چه که اینان اصرار در حرف کردند و انکار در عمل، دانشجویان – که در یک سال و نیم گذشته نیز، هم‌چون تمامی دوره‌های مبارزات دموکراسی‌خواهانه مردم، بیشترین هزینه‌ها را متحمل شده‌اند – در پی یافتن شیوه‌های جدید بودند. اگر راه نشریات دانشجویی بسته شد، از راه اجتماعات و اگر آنهم بسته بود،از راه نقل سینه به سینه و انتشار نشریات دانشجویی و بیانیه و استفاده بهینه از اینترنت و با نوآوری در شیوه اعتراضات، درسی به تمامی هواخواهان جنبش سبز دادند که اگر قصد بر استفاده باشد، می‌توان مدت‌ها روی آن‌ها تدبیر و تدقیق کرد.

اگر مسیر تجمعات سراسری بسته شد، تجمعات کوچک‌تر برگزار شد و اگر تحمعات کوچک، امکان نداشت، صف اعتراضی تشکیل شد. کارت‌پستال‌های اتفاقات دانشگاه طراحی شد و به هر شکل ممکن تلاش شد تا دانشجویان، در صحنه حاضر باشند. در این میان، همه از زندان هم می‌ترسیدند، اما در عین حال نمی‎‌ترسیدند.

این بدان معناست که دانشجویان فی‌النفسه از زندان و برخورد و اخراج و تعلیق استقبال نمی‌کنند، اما  خطوط قرمزی برای خود قائل هستند که عبور از آنها را نیز مجاز نمی‌دانند. شکی نیست که باید تلاش کرد با کمترین هزینه، بیشترین بهره‌وری را به ارمغان آورد، اما این هزینه، هر چند به مقدار اندک، همواره وجود خواهد داشت. کسی نه از زندان استقبال می‌‌کند و نه از شکنجه، اما کدام حکومت توتالیتر بوده است که با نشستن معترضان در خانه‌ها، و سرک کشیدن آنان در صفحات بی‌انتهای اینترنت، شیوه خود را عوض کرده باشد؟

3- جنبش سبز، متاسفانه در یک سال و نیم گذشته نیز، گرچه “همراهی” دانشگاه را پذیرفته و به ظاهر با آن “همزبان” بوده است، اما این “همزبانی” متاسفانه به “همدلی” منجر نشده است. گویا برخی تصور می‌کنند دانشجویان هنوز جوانان نابالغ و خامی هستند که کاری جز درست کردن شر و شور ندارند. در حالی که در همین هفته‌ها و روزهای منتهی به روز دانشجو، دانشجویان با در پیش گرفتن شیوه‌های جدید ارتباطی، استفاده از پتانسیل نیروهای داخل و خارج و با برنامه‌ریزی درست، موفق شدند دم مسیحایی خود را در کالبد جنبش سبز بدمند وبار دیگر خونی تازه را در رگ‌های آن، تزریق کنند. ای کاش که رهبران جنبش سبز، با درس گرفتن از همین تجربه‌ها، در پی آن باشند که راهی تازه بجویند و طرحی نو دراندازند.

4- عبدالله مومنی، یار دربندمان، که سال‌های دراز عمر خود را در پای جنبش دانشجویی گذاشت وپس از آن نیز در سازمان ادوار تحکیم وحدت، تلاش کرد تا نهادی مدنی را سازمان دهد، همیشه معتقد بود “رییس ادوار کسی است که بیشتر از همه برای آنوقت بگذارد و کار کند، حتی اگر در دور افتاده‌ترین شهر هم باشد.” با آنچه که روز 16 آذر رخ داد، اغراق نیست اگر بگوییم جنبش دانشجویی گامی بلندبه سو رهبری جنبش سبز برداشت.