برنامه اصلاحات یا مانیفست میانه روی؟

نویسنده

rashidesmaeeli.jpg

انتخابات مجلس ششم و زمستان سرد 78 که بهار سیاست در ایران بود؛ دوران شکوفایی ‏مطبوعات،«عصر امید به اصلاحات». آن روزها مثل هزاران جوان دیگر با دلی پر امید، سر ‏چهارراهها، تراکت ها و بروشورهای تبلیغاتی اصلاح طلبان را پخش می کردم،بروشورهایی که البته ‏اکثرا آرم جبهه ی مشارکت رویشان حک شده بود.


‏ بسیاری از ما سال 78 پشت کنکوری بودیم، ولی احساس می کردیم “انتخابات مهم تر است”، خوب در ‏خاطر دارم آن بروشور جزوه مانند را که برنامه ی نیروهای جبهه ی دوم خرداد برای مجلس ششم ‏محسوب می شد. هنوز چند تایی از آن را نگاه داشته ام ؛ برنامه ای برای اصلاحات رادیکال که در آن ‏مواردی نظیر اصلاح قانون مطبوعات و تدوین لایحه ی جرم سیاسی ،محدود کردن دادگاه ویژه ی ‏روحانیت و شورایعالی انقلاب فرهنگی که هر دو به نظر بسیاری از اصلاح طلبان غیر قانونی بودند[و ‏البته حق هم با آنها بود] گنجانده شده بود. از دیگر مفاد آن برنامه، اصلاح قانون مطبوعات،اصلاح قانون ‏انتخابات و لغو نظارت استصوابی واصلاح قانون احزاب بود.


آنچه در آن جزوه نوشته بود، اصلاحاتی حیاتی، جهت دموکراتیزه کردن ساختار سیاسی جمهوری اسلامی ‏به شمار می آمد، هم از این رو بود که آن برنامه، طیفی از عزت الله سحابی گرفته تا عبدالکریم سروش و ‏مرتضی مردیها را با خود همراه کرد. یادم هست که روزها در خیابان با مردم صحبت می کردیم و آنها را ‏به شرکت در انتخابات و رای دادن به هواداران خاتمی دعوت می کردیم و شبها با چه ولعی روزنامه ها ‏را می خواندیم: مقالات اکبر گنجی، مسعود بهنود،عمادالدین باقی،یوسفی اشکوری، مجید محمدی، و ‏دیگرانی که همه نسبت به تحقق اصلاحات ابراز امیدواری می کردند.آنها را می خواندیم تا برای بحثهای ‏فردا آماده باشیم!‏

‏ سرانجام 29 بهمن فرا رسید، و شد آنچه که اصلاح طلبان می خواستند. هنوز تیتر یک شنبه 30 بهمن ‏‏«صبح امروز» را در خاطر دارم:« زنده باد ملت ایران»، و روزنامه ی آریا که تیتر زده بود: «ایران ‏خروشید، خاتمی لبخند زد، اصلاحات رای اعتماد گرفت». اصلاح طلبان اما با سرمایه ی آن اعتماد چه ‏کردند؟

‏ سعید حجاریان دو روز پیش از آن ترور غم انگیز، طی سخنرانیش در دانشگاه اصفهان گفت همه چیز ‏مهیای اصلاحات است، تا حالا به مردم می گفتیم مجلس نمی گذارد[مجلس پنجم]، حالا دیگر مجلس هم در ‏دست ماست[قریب به مضمون]، دو روز بعد اما ترور سعید حجاریان نمادی شد از عزم جدی ضد ‏اصلاحات برای مقابله با فرایند دموکراتیزاسیون. آنها مغز محبوب ترین و رادیکال ترین تئوری پرداز ‏اصلاحات را نشانه گرفتند تا نشان دهند که شرایط آنگونه هم برای اصلاحات مهیا نیست. به هر روی ‏مجلس ششم در خرداد 1379 گشوده شد، حالا دیگر همه حکایت آن حکم حکومتی و فرجام طرح اصلاح ‏قانون مطبوعات که یکی از مهم ترین وعده های اصلاح طلبان بود را می دانند، تکرارش زهر مکرر ‏است! این اما پایان تلخکامیهای اصلاح طلبان نبود، که تازه آغاز ناکامی بود. از آن همه اصلاحات وعده ‏داده شده بی اغراق می توان گفت که حتی یک مورد هم به فرجام نرسید، نه قانون مطبوعات، نه قانون ‏احزاب، نه جرم سیاسی، نه منع شکنجه، نه لغو نظارت استصوابی نه …


البته باید انصاف داد، مجلس ششم را به رغم تمام کارشکنیها می توان از بهترین و موفق ترین مجالس ‏تاریخ پارلمان در ایران به شمار آورد. در این مجلس کم نبودند نمایندگانی که به لحاظ شجاعت و کار ‏آمدی با مجالس قبل و مجلس بعد از خود- که مولود انتخاباتی رسوا و فرمایشی بود- قابل مقایسه نبوده و ‏نیستند. آنها کارنامه ی درخشانی در دفاع از حقوق شهروندان از خویش برجای گذاشتند، [از آن جمله می ‏توان به رضا خاتمی،احمد شیرزاد و انصاری راد اشاره کرد].


همه ی اینها قبول، اما هنوز صورت مسئله بر جای خود باقی است: هیچ یک از طرحهایی که اصلاح ‏طلبان در جهت اصلاح ساختار سیاسی و پیشبرد پروژه ی دموکراتیزاسیون ساخت قدرت در جمهوری ‏اسلامی، وعده داده بودند در مجلس ششم به سرانجام نرسید. چرا؟ عموم اصلاح طلبان در مقام پاسخ به این ‏سئوال مقاومت شدید مراکز اصلی قدرت در جمهوری اسلامی و نهادهای انتصابی را به عنوان مهمترین ‏عامل نافرجام ماندن اصلاحات وعده داده شده عنوان می کنند. بسیار خوب. حالا چند سالی از آن تجربه ‏گذشته است و انتخاباتی دیگر فرا رسیده. اصلاح طلبان با ردیگر به این کارزار وارد شده اند. و در ابتدای ‏ورود نیز برنامه ها و اولویتهای خود را اعلام کرده اند. در این برنامه البته دیگر هیچ خبری از اصلاحات ‏وعده داده شده ی پیشین نظیر آنچه در صدر این نوشته ذکر شد، نیست. چرا؟ آیا آن برنامه اشتباه بود و به ‏آن اصلاحات از اول هم نیازی نبود؟ یا اینکه آن برنامه ناممکن بود؟ شکی نیست که تا وقتی نظارت ‏استصوابی وجود دارد، تا وقتی قانون احزاب و قانون مطبوعات به این شکل است و تا وقتی نهادهایی ‏باعملکرد فرا قانونی وجود دارند، سخن گفتن از دموکراسی بی معناست. پس آیاحذف آن وعده ها از ‏برنامه ی اصلاح طلبان و به جای آن اکتفا به اشارات کلی در مورد تقویت احزاب و نهادهای مدنی، به ‏معنای دست شستن«جبهه ی اصلاحات» از پروژه ی دموکراتیزاسیون است؟ چرا دیگر اصلاح طلبان مثل ‏قبل، از دموکراسی، حقوق بشر و جامعه ی مدنی سخن نمی گویند؟ آیا به این مقولات باور ندارند یا تحقق ‏آنها را در چارچوب نظم کنونی نا ممکن می دانند؟[شاید هم ترکیبی از عدم باور و عدم امکان دلیل این امر ‏باشد] به نظر می رسد اصلاح طلبان کوشیده اند برنامه ی خود را با سقف ظرفیتهای حقیقی و حقوقی ‏جمهوری اسلامی هماهنگ کنند. در واقع این برنامه مانیفست عبور جناح معروف به اصلاح طلب، از ‏اصلاح طلبی به سوی میانه رویست.‏

باید با مردم صادق بود، صداقت و شفافیت بزرگترین سرمایه ی سیاستمداریست که می خواهد خود را در ‏معرض رای مردم قرار دهد. در برنامه ی اعلام شده از سوی ائتلاف اصلاح طلبان موادی نظیر ‏‏«برقراری حاکمیت قانون و اهتمام به اجرای تمامی اصول قانون اساسی، به ویژه اصول مرتبط با حق ‏حاکمیت مردم و تحقق ظرفیت های نهفته در آن با استفاده از حق قانونگذاری و نظارتی مجلس.فراهم ‏کردن زمینه های لازم برای گسترش و نهادینه سازی آزادی های اجتماعی، سیاسی و تحقق مردم سالاری ‏بر اساس اصول قانون اساسی» نیز وجود دارد. اگر اصلاح طلبان در بیان این بخش از برنامه ی خود[که ‏اتفاقا بر خلاف انتخابات مجلس ششم کم رنگترین بخش برنامه ی شان هم هست] واقعا صادقند باید پاسخ ‏دهند که چگونه؟ اگر پیش از این به واسطه ی موانع مستحکم نتوانستند حاکمیت مردم را اعمال کنند و ‏نتوانستند ظرفیتهای نهفته ی ادعایی را محقق کنند، این بار چگونه می خوهند چنین کنند؟ مگر اتفاق ‏جدیدی افتاده و مراکز اصلی قدرت به محدودیت خود در چارچوب همین قانون اساسی معیوب رضایت ‏داده اند؟ مگر نهادهای انتصابی از داعیه ی فراقانونی بودن دست کشیده اند؟ مگر آنها برای تن دادن به ‏موازین دموکراسی ـ یا به قول برنامه نویسان اصلاح طلب مردمسالاری- اعلام امادگی کرده اند؟ اگر نه، ‏پس چگونه؟ این فراز از برنامه ی اصلاح طلبان چگونه قرار است محقق شود؟ چگونه قرار است ‏آزادیهای اجتماعی و سیاسی نهادین شود؟ آیا آنها که پیش از این اجازه ندادند این بار اجازه خواهند داد؟ به ‏عنوان مثال رهبر جمهوری اسلامی به شدت از طرح امنیت اجتماعی پشتیبانی می کند، مطابق قانون ‏اساسی فرماندهی نیروی انتظامی از اختیارات ولی فقیه است، حال اگر مقام رهبری بر نظر خود مبنی بر ‏ادامه ی طرح امنیت اجتماعی- اخلاقی اصرار کند و برخورد با آنچه بد حجابی و فساد، نامیده می شود به ‏همین شیوه ادامه یابد،اصلاح طلبان در مجلس یا حتی دولت چگونه می خواهند از اجرای این طرح ‏جلوگیری کنند؟ اصلاح طلبان دم از تغییر قوانین کیفری زدند، حال آنکه هنوز به خاطر داریم که آنها حتی ‏نتوانستند قانونی در جهت تضمین صریح حضور وکیل در محاکم و در حین بازپرسی به تصویب رسانند، ‏مگر فراموش کرده ایم که اصلاح طلبان حتی نتوانستند مصوبه ی غلط خود در زمینه ی وکلای ماده ی ‏‏178را اصلاح کنند؟ حال چگونه می خواهند، تغییراتی اساسی در قوانین کیفری که همه منبعث از شرع ‏اسلام و تحریرالوسیله ی آقای خمینی است به وجود آورند؟

در واقع پرسش اصلی همچنان پا برجاست، آیا اصلاحات دموکراتیک در جهت تحقق حاکمیت مردم و ‏حقوق بشر در چارچوب ساختار حقیقی و حقوقی فعلی ممکن است؟ اگر آری چگونه؟ و اگر نه، پس دیگر ‏آنها که عنوان اصلاح طلب را یدک می کشند قرار است چه چیز را اصلاح کنند؟ آیا بهتر نیست گروههای ‏معروف به اصلاح طلب، صادقانه بپذیرند که می خواهند ـ تازه اگر اجازه یابند- در بهترین حالت، نقش ‏جناح میانه روی جمهوری اسلامی را بازی کنند؟ باری؛ اگر این پرسشها پاسخهایی در خور نیابند، می ‏توان نتیجه گرفت که «اعتدال»، اکنون و در قالب جملات برنامه ی ستاد «ائتلاف»، معنای واقعی خویش ‏را باز می یابد: دست شستن از اصلاح طلبی و گذار به سوی میانه روی.


اکنون جبهه ی اصلاحات به میانداری فرصت سوزان و فرصت طلبان و در روزگار حاشیه نشینی ‏نیروهای مومن به دموکراسی و حقوق بشر که به «تندروی و افراط» متهم هستند، گام در میدان انتخابات ‏نهاده است. باید چشم انتظار نتیجه ی این انتخابات نشست و دید بعد از آن نیروهای مومن به دموکراسی و ‏حقوق بشر در جبهه ی معروف به اصلاحات[البته در میان کاندیداهای فعلی هم افراد مومن به دموکراسی ‏و حقوق بشر وجود دارند که احتمالا رد صلاحیت خواهند شد]چه تدبیری برای ادامه ی فعالیتهای سیاسی ‏خود و نحوه ی تعاملشان با نیروهای تحولخواه خارج از جبهه ی اصلاح طلبان دیروز و اعتدالیون امروز ‏خواهند اندیشید؟ آیا بعد از آن هم قرار است همه ی تخم مرغها در سبد مثلث اعتدال قرار بگیرد؟ به خاطر ‏داشته باشیم که اشخاص ملاک اصلاحات نیستند، این برنامه ها و اندیشه هستند که عیار اصلاح طلبی را ‏مشخص می کنند.‏

پی نوشت:‏