بعد از ۴ سال زندان بدون مرخصی، او را در اتوبان یادگار امام رها کرده اند؛ همسرش می گوید که این نوع آزادی به خاطر جلوگیری از استقبال و ازدحام جلوی زندان صورت گرفته. فرزانه میرزاوند، نوع آزادی همسرش را خنده دار می خواند و می گوید مهم نیست از چه دری بیرون آمده، مهم این است که آزاد شده و الان در خانه است: اسم اش ۴ سال است، برای ما ۴ تا ۳۶۵ روز است و هر روز یک عمر بوده. اینقدر این زمان طولانی بوده و به جز ملاقات های هفتگی، ارتباط دیگری نداشتیم، اینقدر سنگین بوده که الان در شوک هستیم. باورمان نمی شود آزاد شده و در خانه است.
سیامک قادری روزنامه نگار و خبرنگار سابق خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) روز گذشته با پایان یافتن محکومیت ۴ ساله اش از زندان آزاد شد. او ساعاتی پس از آزادی در مصاحبه با “روز” می گوید: “روزنامه نگار رفتم زندان و روزنامه نگار هم بیرون آمدم. ایستادگی اگر بوده، من خود را متفاوت از دیگران نمی دانم. اما اصول کاری ما همین است و بر سر اصول حرفه ای کارمان نه معامله می کنیم، نه می ترسیم و نه کوتاه می آییم. هر تصمیمی هم بگیریم قطعا متناسب با اصول حرفه ای کارمان است”.
این روزنامه نگار۵ مرداد ۸۹ در منزل شخصی اش بازداشت شد. او به نشراکاذیب، تبلیغ علیه نظام، توهین به رئیس جمهور و رئیس قوه قضائیه و همچنین فعل حرام متهم وبه ۴ سال حبس تعزیری، ۸۰ ضربه شلاق و جریمه نقدی محکوم شد. آقای قادری پس از تحمل ۸۰ ضربه شلاق و پرداخت جریمه نقدی،سال گذشته شامل عفو عمومی شد. اما چرا این حکم؟ “من به خاطر تهیه گزارشی درباره همجنسگراها، از نظر آقایان مستحق شلاق بودم. مثل حکم ۴ سال زندان، حکم شلاق هم ناعادلانه بود. من شلاق را خوردم هرچند در زدن اش مدارا کردند. اما سال گذشته که یک عفو عمومی دادند گفتند بخشی از جرایم عمومی بخشیده شده. گفتند که بحث شلاق و بحث جریمه نقدی من هم مشمول این عفو شده بوده. جالب اینکه شلاق را خورده و جریمه نقدی را هم پرداخته بودم. البته من تقاضای عفو نکرده بودم، عفو عمومی بود که شامل ما هم شده بود اما بعد از خوردن شلاق و پرداخت جریمه نقدی…”
سیامک قادری طی ۴ سال زندان از مرخصی محروم بود، سئوال می کنم حالا که آزاد شدید چه فکر می کنید؟ می گوید: “طبیعی است وقتی آدم از دلبستگی هایش می کند و می رود زندان، حسی دارد که خیلی بدست، حس اینکه از همه تعلقاتش جدا می کنند. برگشتن هم احساس این است که تمام این چیزهایی که از او گرفته اند را دارند به او پس می دهند،احساس خیلی خوشایندی است ولی واقعیت این است که لحظه ای که می خواستم از بند بیرون بیایم، بچه ها که آمدند بدرقه ام کردند، کسانی مثل آقای رجایی یا آقای سلطانی که بایستی ده سال همچنان بماند، این آزادی هیچ لذتی به من نداد. من آدمی هستم که در همه شرایط می گویم و می خندم اما اشک ام سرازیر شد. واقعیت این است که بخشی از وجود ما آنجا مانده و اینکه ما اینجا باشیم و آنها آنجا باشند و فکر کنیم تغییر آن چنانی رخ داده و…”
او می افزاید: “ضمن اینکه من همین که آمدم رفتم دیدن مادر سهراب، آدم شرایط آنها را می بیند، سختی هایی که کشیده و هزینه ای که پرداخت کرده اند، می بیند چیزی که خودش انجام داده نه تنها واجد ارزشی نیست بلکه اینکه بنشینیم صحبت کنیم که ما زندان بودیم هزینه دادیم و.. خب خیلی ها هزینه دادند، خیلی ها مجبور شدند از مملکت شان بروند مثل خود شما که خیلی فعال بودید حتی از آن طرف. در مجموع در چنین شرایطی آدم نمی داند چه حسی داشته باشد، خوشحال شود؟ خب خوشحال می شود بالاخره خانواده است، نزدیکان آدم هستند. اما واقعیت این است که آدم احساس لذت نمی کند. خیلی از دوستان ما هنوز زندان هستند، خیل از آرمان های ما هنوزباقی ست، حصر است و شرایطی که باعث می شود خوشایند نباشد”.
سیامک قادری در مورد اینکه چرا بلافاصله بعد از آزادی به دیدن مادر سهراب رفته، می گوید: “من به خانم فهیمی هم گفتم، زمانی که من زندان رفتم از سال ۸۸ مخصوصا بعد از صحبت های آقای خامنه ای، با صحنه ای مواجه شدم که خیلی برای من تکان دهنده بود. در صحنه درگیری یک نفری آسیب دید؛ آسیب جدی.فکر نمی کنم زنده مانده باشد. او از من کمک خواست ولی من در وضعیتی بودم که نتوانستم. این همیشه توی ذهن من بود که کسانی که قربانی شده بودند، هزینه های گزاف تری داده بودند. آنها ممکن بود اصلا در این دعوا هم نباشند. این همیشه مرا آزار می داد. تا بحث آزادی که پیش آمد به همسرم گفتم حتما هماهنگ کن که ایشان را ببینم. باید کسانی را که اینقدر هزینه دادند ببینیم و بگوییم که هزینه ای که ما دادیم اصلا قابل مقایسه با هزینه ای که آنها دادند نیست. جزو افتخارات من است که رفتم و همدلی کردم”.
او زندان را فرصتی برای فکر کردن می داند و در پاسخ به این سئوال که زندان برای او به عنوان یک روزنامه نگار چطور بوده می گوید: “زندان برای من فرصتی بود که به خیلی چیزها فکر کنم. من در سیستم کار می کردم، اگر چه کار خبری می کردم و خیلی از کارهایم در خروجی های محرمانه منتشر می شد اما همیشه لحن انتقادی و تحقیقات اجتماعی را داشتیم. اما قصه این است که ما چشم مان را بسته بودیم. از فردای انقلاب که قرار بود مبارزات در راه آزادی نتیجه بدهد، دروغ باب شد، تقلب باب شد، کشتار باب شد و ما چشم های مان را روی هم گذاشتیم. مشابه همین اتفاق در سال ۶۰ اتفاق افتاد، مشابه همین ۸۸ و ما چشم هایمان را بستیم و فکر کردیم این شتر در خانه ما نمی خوابد، یا بی توجهی کردیم و فکر کردیم این سیستم اصلاح می شود. انشالله که بشود که ما امیدمان را از اصلاحات از دست نمی دهیم اما این بنیان نشان می هد کسانی که در راس هستند خیلی حاضر نیستند خودشان را اصلاح کنند. من در زندان فهمیدم باید چشم های مان را باز کنیم. روی همه مسائل. ما قانون اساسی داریم، یک بند بحث ولایت فقیه است اما بقیه همه حقوق ملت است ولی سالها این حقوق نقض شده و ما چشم هایمان را بستیم. در زندان چشم های من باز شد،یک مقدار محافظه کاری و نگرانی ام نسبت به همسرم و فرزندم برطرف شد. مستقل تر شدند و من استقلال شان را دیدم. و این برای من خیلی خوب بود. زندان ضربات زیادی هم زد، از نظر شغلی و مالی و.. اما در مجموع بد نبود. سختی های بازداشت اطلاعات و ۹ ماه اول را بگذاریم کنار، بقیه زندگی با آدم های فرهیخته است که تجربه خیلی خوبی است”.
و حالا که بعداز ۴ سال آمده اید چطور؟ چه می خواهید بکنید؟ می پرسم و این روزنامه نگار می گوید: “واقعیت این است که من همیشه در فعالیت هایی که داشتم بحث رعایت اقتضائات و مسئولیت های حرفه ای به عنوان یک روزنامه نگار مدنظرم بوده، چه در مسائل سیاسی و چه در مسائل اجتماعی. الان هم هیچ اتفاقی نیفتاده. مسئولیت ها سر جای خودش است.هر کجا انتقاد لازم است باید بکنیم، هر کجا هم لازم به اصلاح بود باید بکنیم،اگر هم نشد ما هم مثل بقیه هستیم”.
او تاکید می کند:” من روزنامه نگار رفتم زندان و روزنامه نگار هم بیرون آمدم. اگر ایستادگی بوده، خودم را متفاوت از دیگران نمی دانم. اما اصول کاری ما همین است، بر سر اصول حرفه ای کارمان هم نه معامله می کنیم، نه می ترسیم و نه کوتاه می آییم. هر تصمیمی هم بگیریم قطعا متناسب با اصول حرفه ای کارمان است”.
به گفته سیامک قادری، بعد از روی کار آمدن دولت حسن روحانی، وضعیت زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ به مراتب بدتر از قبل شده است: “وضعیت ۳۵۰ و برخوردهایی که با بچه های سیاسی شد بعد از آمدن اقای روحانی به مراتب بدتر شد. من ایشان را مقصر نمی دانم، فکر می کنم قوه قضائیه به نوعی خواست به قوه مجریه بگوید نباید وارد این حوزه شوی. ما قبل از روحانی وضعیت بهتری داشتیم، اداره بند دست خودمان بود، خیلی اختیارات داشتیم، مسائل فرهنگی و بچه ها راحت تر بودند. اما بعد از روی کار آمدن دولت آقای روحانی، قوه قضائیه گویا می خواست با دولت لجبازی کند همه اینها را بست، اختیار انتخاب وکیل بند و نماینده داشتیم که همه را بست،بدترین قضیه هم همان قضیه ۲۸ فروردین بود”.