دیوید ای لانگ، یکی از دیپلمات های باسابقه آمریکایی که پیش از این معاونت اداره کل مبارزه با تروریسم دروزارت امورخارجه آمریکا ونیز ریاست بخش تحقیقات خاور دور درحوزه اطلاعات و تحقیقات این وزارتخانه را برعهده داشته معتقد است که انتخاب هیلاری کلینتون برای سمت وزارت خارجه بسیاری از کارشناسان این حوزه را متحیر کرده است. هرچند به گفته این فارغ التحصیل دانشگاه جورج تاون، در نهایت این باراک اوباماست که حرف آخر را می زند واگر خانم کلینتون ومشاوران ارشدش اختلاف نظر جدی با رییس جمهوری داشته باشند و نخواهندسخنش را بپذیرند، به ناچار باید استعفا بدهند. گفت وگوی روز با این دیپلمات اسبق آمریکایی که هم اکنون مشاور امور خاورمیانه وتروریسم بین المللی است را می خوانید:
سناریوی غالب در واشنگتن در خصوص مواجهه با ایران چه گزینه هایی را در برمی گیرد؟
رییس جمهور منتخب باراک اوباما درچندین مناسبت گفته است که دیپلماسی گزینه وی خواهد بود. من گمان می کنم که او همین راه را دنبال خواهد کرد. اگرچه چنین راهی، راه آسانی نیست. اما درعین حال بهترین راه موجود به نظر می رسد.
یکی از تفاوت های غالب هیلاری کلینتون وباراک اوباما در جریان انتخابات مقدماتی ریاست جمهوری موضوع سیاست خارجی وبه خصوص نحوه حل مساله ایران بود. چگونه انتخاب خانم کلینتون می تواند به تغییر آنچه اوباما در مورد ایران وعده داده بود بینجامد؟
وقتی او وزیر خارجه بشود وی درکابینه ای خواهد بود که اوباما در نهایت تصمیم گیرنده آن است. بنابراین شغل او - البته من در مورد شخصیت افراد صحبت نمی کنم - اجرای سیاست هایی خواهد بود که دولت اعلام می کند. ما طی هفته های اخیر دیده ایم که رییس جمهور منتخب چگونه عمل می کند. نه فقط در مورد ایران و خاورمیانه، بلکه در خصوص دیگر مساپل هم. او برای اعمال سیاست های مختلف، به افراد دارای گرایش های سیاسی مختلف گوش فرا می دهد که دارای کیفیت های لازم هستند، با آنان به گفت وگو می نشیند و درنهایت تصمیم خود را می گیرد. او بعد از گفت وگو با اعضای کنگره، وزیر امورخارجه، مقام های وزارت دفاع ودیگر مسوولان تلاش خواهد کرد اعمال سیاست های خود را آغاز کند. چنین روشی این امیدواری را می دهد که وی با رفتن به کاخ سفید برای تحقق آنچه وعده داده تلاش کند. هرچند دراین مسیر مشکلات زیادی هم در تهران و هم در اینجا وجود دارد.
با توجه به مشکلات آمریکا در منطقه، از افغانستان تا پاکستان گرفته تا فلسطین واسراییل، آیا ایالات متحده می تواند گزینه ای را بییند که درآن با یک ایران هسته ای همزیستی داشته باشد؟
بگذارید این سوال را دریک قالب ابسترکت بررسی کنیم. چیزهایی وجود دارند که رژیم ایران می خواهد انجام بدهد وبرای آن دلایلی هم دارد. اما چیزهایی هم هستند که آنها مجبورند انجام دهند، به خاطر وضعیت بد سیاسی، اجتماعی وبه خصوص اقتصادی که با آن مواجه هستند. نه به خاطر آمریکا، بلکه به خاطر رکود اقتصاد جهانی و پایین آمدن شدید قیمت نفت. از طرف دیگر، آمریکا هم چیزهایی را می خواهد انجام دهد -مثل این که ما نمی خواهیم سلاح های هسته ای در جهان تکثیر شود ودراختیارکشورهای مختلف قراربگیرد که می تواند تهدید بزرگی برای همه جهان باشد. اما چیزهایی هم هستند که ما به آنها نیاز داریم و باید داشته داشیم. برای مثال امنیت در سراسر خاورمیانه به دلیل حساسیت های موجود و مساله تروریسم که می تواند از این منطقه به دیگر نقاط جهان هم سرایت کند. همه این گزینه ها، بازی همه یا هیچ نیست. ما تلاش داریم با ایران گفت و گو کنیم. شما چیزی می خواهید ومی خواهید به دست بیاورید وآنها هم همین طور و به همین جهت هر دوطرف برای موفقیت گفت وگو ها باید مصالحه هایی انجام بدهند.
یا امکان پذیر است؟
امکان پذیر است اما خیلی دشوار خواهد بود. چرا که از سال ۸۰ میلادی به بعد هر دو کشور داپما سر یکدیگر فریاد زده اند وموضوعات دیگری هم بوده که روابط را دشوار کرده است. اگر شما از من بپرسید آیا دولت اوباما در این مسیر موفق خواهد شد خواهم گفت نمی دانم. اما واقعا می ارزد که این شانس امتحان شود.
نشانه هایی وجود دارد که دستگاه اوباما علاقه مند است که فشار بر روی ایران را از طریق تحریم های اقتصادی دنبال کند. اما تجربه سالها تحریم از زمان جنگ تا کنون نشان داده است که نظام سیاسی ایران با توجه به اینکه به جای سود و زیاد اقتصادی به ظفرمندی ایدئولوژیک می اندیشد، عملا تحریم ها را نادیده می گیرد وبه جای دولت عملا این مردم هستند که از این سیاست ها صدمه می بینند. آیا رفتن به سوی افزایش تحریم ها کمکی به دنبال کردن گزینه گفت وگو خواهد کرد؟
در میان گزینه های مختلف کاهش ویا افزایش تحریم ها هم وجود دارد. گزینه گفت وگو ومذاکره هم وجود دارد. اما قطعا با ادامه شرایط موجود هیچ اتفاق مثبت وخوبی رخ نخواهد داد. ایرانی ها می دانند که در وضع بدی به سر می برند. باید یک قدم جدیب رداشته شود و من فکر می کنم که دولت اوباما گام اول را برخواهد داشت. بخشی از موضوع به این برمی گردد که آیا ایران هم به همان اندازه که آمریکا می خواهد مایل است که گام اول را بردارد؟ من احساس می کنم که ایران هم می خواهد. در نهایت دو طرف علاقه دو جانبه ای برای دنبال کردن منافع مشترک دارند.
چه اتفاقاتی از سوی ایرانی ها می تواند بر رابطه بین دو کشور تاثیر بگذارد؟ مثلا اتفاقاتی در خصوص افغانستان، پاکستان، روند صلح خاورمیانه یا امنیت درعراق؟
این یک خیابان دوطرفه است. اگر شما بخواهید چیزی بفروشید وخیلی بیشتر از آنی که ارزش داشته باشد طلب کنیدکسی ان را نخواهد خرید. هر دوطرف باید این مساله را متوجه شوند. فکر می کنم که یک فهمی وجود دارد که می گوید ارزشش را دارد که سعی کنیم چنین اقداماتی به ثمر بنشیند.