تاریخ و سرنوشت بهائیت و انجمن حجتیه رازالود و پیچیده در افسون و افسانه هاست. آیا بهائیت ساخته سازمان اطلاعاتی انگیس است و یا انجمن حجتیه در نهان به سازمان های فراماسونی می رسد؟
راز گشائی این پرسش های ترسناک سخت دشوار می نماید. شاید آینده و تاریخ به آن پاسخ مثبت بدهد، شاید هم از پس ابرهای سیاه توطئه و تفتین حقایق بسیار ساده ای سر بر آورند؛ بهائیت دومین دین ایرانی باشد و انجمن حجتیه سازمانی اعتقادی درمیان صدها سازمان عقیدتی برخاسته از اندیشه شیعی.
رصد بهائیت و انجمن حجتیه در شرایط کنونی ایران، نیاز به رمز گشائی ندارد. بایک نگاه ساده می توان دید:رهبران بهائی درخطر اعدامند و رهبران انجمن حجتیه یاران نزدیک آیت اله خامنه ای. شبکه گسترده ومخفی حجتیه تنها از حق فعالیت علنی محروم است و بهائیان ایران تنها اجازه دارند نفس بکشند. بهائیان مانند انجمن حجتیه دخالت در سیاست را رد می کنند، اما شبکه وسیع حجتیه حق دارد علیه بهائیان هر کاری بکند از تبلیغ تا استفاده ازانواع منطق های کوبنده و برنده و شاید هم کشنده.
از منظر ایدئولوژیک انجمن حجتیه شاخه تناوری از حکومت جمهوری اسلامی است. چندان تناور که رهبران اصلی اش رهبر جمهوری اسلامی راسخت دراغوش می کشند، برخی از یاران قدیمی آن نزدیکترین مشاوران آیت اله خامنه ای در مهمترین امورند؛ و اعضایش که “تحصیل کرده، تکنوکرات و از طبقه متوسط به بالا هستند…” و از “شیوه های مدرن سازماندهی و آموزشی” استفاده می کنند، در سراسر بدنه نظام حضور دارند. بدین ترتیب آیا شکی دراین گزاره هست که انجمن حجتیه بازوی ایدئولوژیک و نیرومند حاکمان ایران است؟
بهائیت درست برعکس، دشمن نظام تلقی می شودو برخلاف حجتیه در تمام حیات جمهوری اسلامی زیر شدیدترین سرکوب ها قرار داشته و دارد. در سراسر تاریخ سی ساله جمهوری اسلامی حتی یک گزارش وجودندارد که کسی به یک عضو انجمن بالاتر از گل گفته باشد. ودر تمام این ایام ارگان های جمهوری اسلامی هزاران بهایی را دستگیر کرده، ازمیهن خود رانده و تا انجا پیش رفته اند که به صرف اعتراف به بهائی بودن از حضور دانشمند برجسته در صحن دانشگاه و هنرپیشه درجه یک برصحنه تئاتر جلوگیری کرده اند.
حتی در متونی که موضع مخالفت با انجمن حجتیه ندارند ودرهمین روزها انتشار یافته به صراحت تمام آمده است: “در اواخر دوران شاه نفود انجمن در محافل بهائی آنچنان گسترش یافته بود، که برخی از مبلغان بهائی از نفوذی های انجمن حجتیه بودند… این خصلت شبه امنیتی نه فقط در حوزه فعالیت عملی بلکه حتی در امور آموزشی وتلاش های نظری این انجمن هم دیده می شود… انجمن حجتیه در اواخر دوران شاه و هنگامی که قطار انقلاب راه افتاده بود، موضعش را تغییر داد و به تایید انقلاب اسلامی پرداخت. پس از پیروزی انقلاب و مخالفت صریح جمهوری اسلامی با بهائیت و در نتیجه در تنگنا قرار گرفتن این اقلیت مذهبی باعث شد تا انجمن حوزه فعالیتش را به مبارزه با کمونیسم گسترش دهد..”
با توجه به این سابقه، به سختی می توان باور کرد که موعود گرایی دارو دسته احمدی نژاد “سفارش مقام ولایت” باشد و انجمن حجتیه مستقل و براساس اعتقاد عمل کند. نمی توان فعالیت انجمن حجتیه را به “مماشات” و “نکات منفی” تقلیل داد.
از نگاه حقوق بشری انجمن حجتیه مانند کل نظام جمهوری اسلامی ناقض حقوق اولیه شهروندی و حتی بدتر مجری آن است.
تنها نگاه ایدئولوژیک است که خواسته و ناخواسته از دیدگاه حقوق بشری فراترمی رود. بهائیت را درحد “فرقه مذهبی” می نشاندکه تنها یک آب شسته تر از”فرقه ضاله” است- و راه رابرای دشمن تاریخی آن بازمی کند.
رمزگشائی گروههای سیاسی و عقیدتی کار تاریخ ومورخ است. فردای ایران از این مسیر نمی گذرد. از نگاه انسانی، ملی و حقوق بشری همه ایرانیان با هر اعتقاد وسلیقه و اندیشه برابرند. بهائی و امام زمانی و کمونیست و مسلمان و مسیحی و… باهم برابرند. هیچ گروهی نمی تواند با تکیه زدن بر دولت جابر، گروهی دیگر را براند ومحکوم کند.
انجمن حجتیه تابراین مسیر می رود، دشمن حقوق بشر است و نه راز گشائی ثمری خواهد داد و نه راهگشایی به نتیجه خواهد رسید.
پانویس
عبارات در گیومه همه برگرفته از مقاله رمز گشایی از افسانه انجمن حجتیه نوشته علی افشاری