سیاست های سینمایی…
مصطفی اسدزاده
در بهمن ماه 1386 در مراسم اختتامیه بیست و پنجمین جشنواره بین المللی فیلم فجر، فیلم «سنتوری» ساخته داریوش مهرجویی جایزه «بهترین فیلم از نگاه مردم» را دریافت کرد. اما بعد از آن، این فیلم به رغم داشتن پروانه نمایش و اعمال اصلاحیه های مدنظر دولتمردان، هیچ گاه به نمایش عمومی درنیامد و سیاستگذاران فرهنگی حاکم، این فیلم را اهانتی به جامعه ایرانی تلقی کرده، نمایش آن را غیرممکن دانستند در حالی که سنتوری بیشترین آرای مردمی را در بیست و پنجمین جشنواره فیلم فجر کسب کرده بود. نهایتاً در شرایطی که در مجله های سینمایی و تبلیغات خیابانی، تصویرهایی از بازیگران فیلم سنتوری دیده می شد که بیننده را دعوت به دیدن این فیلم در سینماها می کرد، اما این فیلم با تصمیم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از جدول نمایش فیلم های سینمایی حذف شد. بررسی مدیریت هنری دولت جمهوری اسلامی در عرصه سینما نشان می دهد طی این مدت همواره دو گفتمان اصولگرا (که بر پاسداری از ارزش های سنتی، انقلابی و دینی تاکید می کند) و اصلاح طلب (که مروج ارزش های دموکراتیک و جامعه مدنی است) در تقابل با یکدیگر در حوزه مدیریت فرهنگی به ویژه در عرصه سینما سیاستگذاری کرده اند و جالب آنکه سیاستگذاران هر دو گفتمان، همواره مردم را بهانه وضع سیاست ها و برنامه ریزی های مدیریتی خود ذکر کرده و در توجیه سیاست ها و اقدامات خود، خواست و نظر مردم را شاهد آورده اند در حالی که بعضاً نظر مردم چیز دیگری بوده است.
تحلیل سیاست های فرهنگی و سینمایی دولت در دهه 70 شمسی(1370 تا 1380)
بررسی تحولات سیاسی- اجتماعی ایران در نیمه اول دهه 70 نشان می دهد در آغاز این دهه و پس از جنگ تحمیلی تغییرات ایجاد شده در حوزه اقتصاد- بر اساس الگوی سیستمی پارسونز- به دیگر حوزه های نظام اجتماعی نیز سرایت کرد و از همه مهم تر سبب تحول در نظام فرهنگی و ارزشی جامعه شد. پیرو توسعه و نوسازی کشور پس از جنگ، به تدریج نظام فرهنگی و ارزشی جدیدی در جامعه شکل گرفت که با ارزش ها و هنجارهای نظام سیاسی کشور هماهنگی و تعادل نداشت. از این رو روز به روز به شکاف ارزشی میان این دو نظام (نظام فرهنگی جامعه و نظام سیاسی کشور یا دولت حاکم) افزوده شد تا اینکه این شکاف در سال 1376 به نقطه اوج خود رسید و سبب تغییر در حوزه نظام سیاسی کشور و گفتمان سیاسی غالب بر جامعه شد. طی دهه 70 و به ویژه پس از واقعه دوم خرداد 76، گفتمان سیاسی سنتی مبتنی بر پاسداری از ارزش های انقلابی- دینی- اخلاقی به گفتمان دموکراتیک حامی ارزش های سیاسی- اجتماعی تغییر پیدا کرد. با آغاز پروژه توسعه و نوسازی در کشور که پس از پایان جنگ تحمیلی و تشکیل دولت سازندگی صورت گرفت به تدریج از فضای آرمانی و عاطفی دوران جنگ و ارزش های انقلابی- دینی و اخلاقی حاکم بر آن دوران کاسته شد و گفتمان نوسازی و ارزش های مادی و اقتصادی موجود در آن بر جامعه حاکم شد. ایدئولوژی توسعه اقتصادی الگوهای جدیدی را در جامعه ایجاد کرد و به تدریج سرمایه از اهمیت و ارزش زیادی برخوردار شد. معیارهای اقتصادی و مادی، ملاک و میزان ارزیابی ها قرار گرفت و رفاه طلبی، تجمل گرایی، ثروت اندوزی، مصرف گرایی و سودجویی در برابر ارزش های معنوی و مذهبی از توجه و اهمیت بیشتری برخوردار شد. از سوی دیگر گسترش وسایل ارتباط جمعی، توسعه شهرها و روستاها، رشد و توسعه مراکز آموزشی و تحقیقاتی و افزایش نرخ باسوادی، که از پیامدهای برنامه های توسعه در کشور بود بر شکل گیری جریان روشنفکری تاثیر مستقیم نهاد و سبب آگاهی بخشی گروه ها و نیروهای سیاسی- اجتماعی در جامعه شد. (رفیع پور، 1379)
سیاستگذاران این دوران بی توجه به نظام فرهنگی و ارزشی جدیدی که در پرتو گفتمان سازندگی و تغییر و تحولات اقتصادی در جامعه شکل گرفته بود، همچنان بر ارزش های سنتی و کنترل فرهنگی تاکید می کردند. سیاستگذاران فرهنگی و سینمایی این دوره نیز تحت حاکمیت فرهنگ سیاسی سنتی اقدام به سیاستگذاری در حوزه سینما کردند. بررسی و تحلیل محتوای مجموعه سیاست های سینمایی دولت در دهه 70 شمسی به ویژه در دو مقطع زمانی قبل و بعد از دوم خرداد 1376 نشان می دهد سیاست های فرهنگی دولت در حوزه سینما در طول دهه 70 تحت حاکمیت دو گفتمان سیاسی «سنتی» و «دموکراتیک» تدوین شده است. در واقع سیاستگذاران دست پرورده این دو گفتمان در زمان خود هر کدام با تکیه بر ارزش های موجود در گفتمان خویش، بایدها و نبایدهای رسانه سینما را وضع کرده اند. از این رو در نیمه اول دهه 70 گفتمان سیاسی حاکم بر سینمای ایران گفتمانی مبتنی بر پاسداری از ارزش های سنتی بوده است؛ ارزش هایی نظیر ارزش های انقلابی، دینی، اخلاقی، کنترل فرهنگی و نفی ارزش های سیاسی- اجتماعی.
تحلیل محتوای گویه های مربوط به سیاستگذاران سینمایی دولت در نیمه اول دهه 70 شمسی نشان می دهد 94⁄71 درصد گویه ها بر ارزش های سنتی تاکید داشته اند در حالی که تنها 19⁄19 درصد گویه ها حاوی ارزش های «دموکراتیک» بوده اند. در میان گویه های متعلق به این دوران به طور میانگین 28⁄64 درصد گویه ها به «ارزش های انقلابی، دینی، اخلاقی» پرداخته اند. «کنترل فرهنگی» و «نفی ارزش های سیاسی- اجتماعی» نیز به عنوان ویژگی های گفتمان سنتی به ترتیب 38⁄6 و 28⁄1 درصد از گویه ها را به خود اختصاص داده اند.
از مجموع گویه های متعلق به دوران حاکمیت گفتمان سنتی، به طور میانگین تنها 93⁄7 درصد از گویه ها به ارزش های سیاسی- اجتماعی توجه داشته اند. مقوله «آزادی فرهنگی» نیز فقط در 26⁄11 درصد گویه ها تشخیص داده شده است؛ که البته بخش اعظم گویه های مربوط به ارزش های سیاسی- اجتماعی مربوط به دوران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سیدمحمد خاتمی بوده است. از میان گویه های مربوط به دوران وزارت خاتمی 20 درصد گویه ها حاوی ارزش های سیاسی- اجتماعی تشخیص داده شد در حالی که این رقم در دوران وزارت علی لاریجانی به 79⁄3 درصد و در دوره وزارت سیدمصطفی میرسلیم به صفر کاهش پیدا کرده است. در دوران وزارت خاتمی همچنین مقوله «آزادی فرهنگی» بالاترین رقم را به خود اختصاص داده و به 30 درصد رسیده است در حالی که در دوره لاریجانی 79⁄3 درصد گویه ها به این مقوله پرداخته اند و در دوره میرسلیم هیچ گویه یی دال بر «آزادی فرهنگی» تشخیص داده نشد. در مقابل، در نیمه اول دهه 70 شمسی «کنترل فرهنگی» به تدریج افزایش یافته است.
تحلیل محتوای گویه های مربوط به سیاست های سینمایی سه وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نیمه اول دهه 70 (خاتمی- لاریجانی- میرسلیم) نشان می دهد در دوره خاتمی هیچ گویه یی دال بر «کنترل فرهنگی» مشاهده نشده است در حالی که در دوران لاریجانی 06/5 درصد گویه ها بر «کنترل فرهنگی» تاکید داشته اند. این رقم در دوره وزارت میرسلیم به 10⁄14 درصد افزایش پیدا کرده است.
توجه به ظهور فرهنگ بیداری در سینما، پرداختن به تاریخ اسلام و سیره نبوی، ائمه اطهار، اولیا، علما و دانشمندان اسلامی، باز گذاشتن عرصه سینما برای فعالیت افراد حزب اللهی، توجه به پیام های اخلاقی، رعایت حجاب، عفت، پاکی، نجابت، گذشت، ایثار، قناعت، معنویت، حماسه، تکریم انسان، بهره گیری از سنت های ملی و مذهبی، توجه به سینمای دفاع مقدس، حفظ شئونات اسلامی، پرداختن به جایگاه نماز، رعایت مسائل بهداشتی و ایمنی نمونه هایی از بایدها و نبایدهای سیاستگذاران سینمای ایران در دوران حاکمیت گفتمان سنتی در نیمه اول دهه 70 شمسی بوده است؛ بایدها و نبایدهایی که زاییده نظام سیاسی- فرهنگی موجود در جامعه بوده و سیاستمدارا در پی تحقق آنها در سینما بوده اند.
در دوران حاکمیت گفتمان سنتی (به ویژه در دوران لاریجانی و میرسلیم) «ارزش های سیاسی- اجتماعی» خصوصاً مقوله «آزادی فرهنگی» مورد کمترین توجه و التفات از سوی سیاستگذاران فرهنگی و سینمایی قرار گرفته و حتی در مقطعی از این مدت (زمان میرسلیم) هنرمندان و سینماگران از پرداختن به ارزش های سیاسی- اجتماعی منع شده اند. از میان گویه های سیاست های سینمایی متعلق به دوران لاریجانی و میرسلیم به طور میانگین تنها 89⁄1 درصد به «ارزش های سیاسی- اجتماعی» توجه شده است. در دوره میرسلیم حتی 84⁄3 درصد گویه ها بر نفی ارزش های سیاسی- اجتماعی تاکید داشته اند. سیاستگذاران وقت با توجیه اینکه گروه های فرهنگی و هنری اطلاعات و تحلیل های لازم برای تصمیم گیری یا موضع گیری سیاسی ندارند، مانع ورود هنرمندان به عرصه سیاست و اظهارنظر آنها در مسائل سیاسی شده اند.
اجازه فعالیت در چارچوب سیاست های سینمایی دولت، لزوم تصویب فیلمنامه، سانسور فیلم ها (به بهانه جلوگیری از آثار سوء اجتماعی)، حذف فیلم بدون پروانه ساخت از جشنواره و جلوگیری از نمایش عمومی آن، رعایت ضوابط کلی و لاینفک نظام، اعمال سیاست های نظارتی و دخالت گسترده دولت در سینما و توقیف فیلم هایی که خارج از ضوابط کلی ساخته شوند نمونه های دیگری از بایدها و نبایدهای سیاستگذاران سینمایی در دوران لاریجانی و میرسلیم بوده است. از سوی دیگر تحلیل متن فیلم های برگزیده دولت در جشنواره های فیلم فجرً سال های 1370 تا 1375 نشان می دهد در این دوره که غلبه با فرهنگ سنتی بوده است، عنوان «بهترین فیلم» هر دوره جشنواره به فیلم هایی تعلق گرفته که بیشتر «ارزش های انقلابی، دینی و اخلاقی» را تبلیغ کرده اند. تحلیل متن فیلم های «نیاز» (1370)، «از کرخه تا راین» (1371)، «روز واقعه» (1373)، «پدر» (1374) و «بچه های آسمان» (1375) نشان می دهد که در این فیلم ها بیشتر ارزش هایی مانند ایثار و فداکاری، عفو و گذشت، تاسی به ائمه، پاسداری از هویت و آرمان بسیجی، عشق به خانواده، نماز، شهادت، حماسه، مقاومت در برابر دشمن، حجاب، صبر، معنویت، توسل، رازداری، امانت داری، توحید، کمک به والدین، قناعت، نیکی کردن، وفاداری به رهبر، نوع دوستی، مهربانی، مبارزه با ستم، یاری ستمدیدگان و… تبلیغ شده است. به عبارت دیگر ارزش های تاکید شده در این فیلم ها به میزان زیادی با آنچه از سوی سیاستگذاران این دوره به عنوان بایدها و نبایدهای سینما مطرح شده، همخوانی دارد. در واقع انتخاب این فیلم ها (با توجه به ارزش های تبلیغ شده در آنها) به عنوان «بهترین فیلم ها»ی جشنواره های فیلم فجر نیمه اول دهه 70 شمسی از یک سو نشان دهنده جهت گیری های محتوایی سیاستگذاران سینمایی در جشنواره های فیلم فجر و از سوی دیگر نشان دهنده تاثیر سیاستگذاری های سینمایی بر تولیدات سینمای ایران است. تحلیل محتوای گویه های مربوط به مخالفان سیاست های سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در نیمه اول دهه 70 شمسی به ویژه در دوران وزارت لاریجانی و میرسلیم نشان می دهد مخالفان بیش از همه نسبت به «کنترل شدید فرهنگی» و «نبود آزادی» در حوزه فیلم و سینما انتقاد کرده اند. از میان گویه های منتقدان، 60⁄61 درصد از آنها گویه هایی تشخیص داده شدند که نسبت به «کنترل فرهنگی» دولت انتقاد کرده اند. سینماگران منتقد بر این باور بوده اند که سیاست های موجود مانع بروز خلاقیت و عامل دور ماندن فیلم ها از مردم و واقعیت شده است. آنها همچنین معتقد بوده اند بخش دولتی، خواست های یکسویه، غیرهنری و تبلیغی مستقیم بر فیلم ها اعمال می کند، بخشنامه های سینمایی، سلیقه یی، دستوری و سفارشی است؛ ضوابط فیلمسازی مشخص نیست، خودسانسوری در فیلم ها وجود دارد، مسوولان به سینماگران بی اعتمادند و از عرضه آزادانه آثار هنرمندان به مخاطبان جلوگیری می شود. اما انتقاد مخالفان سیاست های سینمایی دولت سنت گرا در دوران وزارت خاتمی در نیمه اول دهه 70، در حوزه ارزش های انقلابی، دینی و اخلاقی جهت گیری دیگری داشته است. به عبارت دیگر در این دوره اگرچه فرهنگ سیاسی غالب، فرهنگ سنتی بوده است اما سیاست های فرهنگی و سینمایی سیاستگذاران فرهنگی و هنری بیشتر رویکرد دموکراتیک داشته است؛ همان سیاست هایی که نهایتاً مورد پذیرش و تحمل طرفداران گفتمان سنتی قرار نگرفت و منجر به استعفای خاتمی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در تیرماه 1371 شد. طرفداران گفتمان سنتی در این دوره وزارت ارشاد را به ترویج لیبرالیسم فرهنگی متهم کرده و مدعی بوده اند در برابر تهاجم فرهنگی غرب تساهل و تسامح وجود دارد. از این رو خواستار فعال شدن دستگاه ممیزی شده اند.
علاوه بر موضع گیری هنرمندان و سینماگران منتقد، بر اساس نتایج به دست آمده از تحلیل متن فیلم های منتخب مردم در این دوره، مخاطبان سینمای ایران نیز خارج از حوزه نظام فرهنگی و ارزشی دولتمردان و نخبگان حاکم، با سینمای ایران و تولیدات آن برخورد کرده اند. تحلیل متن این فیلم ها نشان می دهد به رغم ترغیب و تشویق سیاستگذاران این دوره به سینمایی خاص و جهت گیری محتوایی آنان نسبت به سینمایی که مبلغ ارزش های انقلابی، دینی و اخلاقی باشد، در مقابل، مردم و مخاطبان سینما صرفاً از فیلم هایی استقبال کرده اند که وجه «سرگرمی» آنها بیشتر بوده است. «دیگه چه خبر؟» (1371)، «افعی» (1372)، «کلاه قرمزی و پسرخاله» (1373)، «پرواز از اردوگاه» (1374) و «خواهران غریب» (1375) (فیلم های مورد اقبال مردم در این دوره)، فیلم هایی بوده اند که مخاطبان سینما بیشتر بر اساس ساختار کمدی، حادثه یی یا موزیکال فیلم و نه بعضاً ارزش های انقلابی، دینی و اخلاقی مطرح شده در آنها از آنان استقبال کرده و به عنوان «بهترین فیلم» خود از آنها بیشتر دیدن کرده اند. ساختار طنز و کمدی «دیگه چه خبر؟»، ساختار جنگی و حادثه یی «افعی» و «پرواز از اردوگاه» و نیز ساختار طنز و موزیکال فیلم های
«کلاه قرمزی و پسرخاله» و «خواهران غریب» از مهم ترین عوامل استقبال مردم از این فیلم ها بوده است. در واقع آنچه مردم و مخاطبان را به دیدن این فیلم ها تشویق کرده است صرفاً وجه «سرگرمی» موجود در این فیلم ها بوده است. به همین دلیل در این دوره فیلم های حمایت شده و برگزیده دولت که فاقد این ویژگی بوده اند در رتبه های پایین تری در جدول فروش سالیانه فیلم ها قرار گرفته اند. فیلم نیاز (منتخب جشنواره 1370) در رتبه 13، از کرخه تا راین (منتخب جشنواره 1371) در رتبه 3، روز واقعه (منتخب جشنواره 1373) در رتبه 17 و فیلم پدر (منتخب جشنواره 1374) در رتبه 46 انتخاب مردم قرار گرفتند. (در سال 1372 هیچ کدام از فیلم های به نمایش درآمده در جشنواره به عنوان «بهترین فیلم» انتخاب نشد)
سیاست های فرهنگی و سینمایی دولت در نیمه دوم دهه 70شمسی
بر اساس بررسی های انجام شده در این تحقیق، دولتمردان و سیاستگذاران نیمه دوم دهه 70 بر ارزش ها و مطالباتی که مورد اقبال مردم در دوم خرداد 1376 قرار گرفته بود یعنی «توسعه سیاسی»، «آزادی بیان و عقیده»، «مدارا و گفت وگو»، «تساهل و تسامح»، «انتقاد پذیری و تحمل مخالف»، «پرهیز از خشونت»، «احترام به رای مردم»، «جمهوریت»، «دموکراسی»، «شایسته سالاری»، «خردورزی»، «رعایت حقوق فردی و اجتماعی»، «دفاع از حقوق زنان» و «توجه به جوانان» تاکید کرده اند. فرهنگ سیاسی غالب در دوره جدید، فرهنگ سیاسی اصلاح طلبی و دموکراتیک بوده و سیاستگذاران و مدیران سینمایی کشور در این دوره متاثر از این فرهنگ، اقدام به سیاستگذاری و اعمال مدیریت در حوزه فیلم و سینما کرده اند، توجه به مسائل «سیاسی و اجتماعی»، «تاکید بر نقش و رسالت اجتماعی و سیاسی سینما»، «پرداختن به خواسته های مردم در فیلم ها»، «نمایش موضوعات و مشکلات حقیقی ملت ایران»، «جسارت در بیان سینمایی»، «دفاع از آزادی بیان و عقیده»، «سینمای متکی بر مردم»، «حمایت از فضایی باز و آزاد»، «شکستن دایره موضوعات مکرر»، «کاهش دخالت های سلیقه یی»، «عدم تقسیم سینماگران به خودی و غیرخودی»، «حذف سلیقه های مدیران و معاونت سینمایی»، «نمایش فیلم های توقیف شده»، «کاهش دخالت دولت»، «حذف نظارت های مزاحم»، «عدم اعمال نظر فرهنگی»، «پذیرش خطای فیلمسازان»، «پرهیز از سیاست زدگی»، «جلوگیری از جهت گیری های جناحی»، «قانونمند کردن فعالیت های هنری» و… از جمله بایدهای سیاستگذاران سینمایی در نیمه دوم دهه 70 شمسی و پس از تشکیل دولت دوم خرداد بوده است.
تحلیل محتوای گویه های مربوط به سیاست های سینمایی سیاستگذاران و مدیران سینمایی این دوره نشان می دهد با حاکمیت گفتمان دموکراتیک به طور میانگین 32⁄79 درصد این گویه ها بر «ارزش های دموکراتیک» تاکید داشته اند که از این میان 02/52 درصد گویه ها حاوی «ارزش های سیاسی- اجتماعی» بوده و30/27 درصد نیز صرفاً بر مقوله «آزادی فرهنگی» تاکید کرده اند. در این دوره تنها 26⁄8 درصد از گویه های سیاست های سینمایی حاوی «ارزش های سنتی» بوده است. تحلیل این گویه ها همچنین نشان می دهد در این دوره که گفتمان دموکراتیک بر جامعه غلبه داشته، هیچ گویه یی دال بر «کنترل فرهنگی» تشخیص داده نشده است.
تحلیل محتوای گویه های سیاست های سینمایی وزارت ارشاد در این دوره (دوره وزارت عطاءالله مهاجرانی) نشان می دهد در این دوره، در 08/88 درصد گویه ها «ارزش های دموکراتیک» مورد تاکید قرارگرفته است که از این میان، «ارزش های سیاسی- اجتماعی» با 23⁄45 درصد بالاترین حجم گویه ها را به خود اختصاص داده است. در این دوره همچنین مقوله «آزادی فرهنگی» بسیار مورد توجه سیاستگذاران و مدیران سینما قرار گرفته به گونه یی که 85⁄42 درصد گویه ها بر این امر تاکید کرده اند. در دوره حاکمیت گفتمان دموکراتیک در جامعه هیچ گویه یی از میان گویه های سیاست های سینمایی این دوره دال بر «کنترل فرهنگی» تشخیص داده نشد و در مقابل، «ارزش های سنتی» نیز فقط در 76⁄4 درصد این گویه ها وجود داشته است. تحلیل متن گویه های مربوط به سیاست های سینمایی دوره وزارت احمد مسجدجامعی نیز نشان می دهد در 56⁄70 درصد گویه ها بر «ارزش های دموکراتیک» تاکید شده که از این میان 82⁄58 درصد «ارزش های سیاسی- اجتماعی» و 76⁄11 درصد «آزادی فرهنگی» مورد تاکید سیاستگذاران و مدیران سینما قرار گرفته است. در این دوره نیز غلبه فرهنگ دموکراتیک به گونه یی بوده که هیچ گویه یی دال بر «کنترل فرهنگی» مشاهده نشده است. در این دوره (دوره مسجدجامعی) اگرچه توجه به «ارزش های سیاسی- اجتماعی» به میزان 59⁄13 درصد (نسبت به دوره مهاجرانی) افزایش یافته است اما در مقابل بر اثر فشار گروه های طرفدار گفتمان سنتی، به میزان هفت درصد توجه به ارزش های سنتی از جمله «ارزش های انقلابی، دینی و اخلاقی» رشد پیدا کرده و به رقم 76⁄11 درصد رسیده است. به همین دلیل(فشار گروه های طرفدار گفتمان سنتی) از توجه به مقوله «آزادی فرهنگی» به میزان 09/31 درصد کاسته و درصد فراوانی گویه های حاوی «آزادی فرهنگی» در این دوره به رقم 76⁄11 تنزل پیدا کرده است. در واقع تحلیل محتوای گویه های مربوط به دوران مسجد جامعی نشان می دهد به همان میزان که بر «ارزش های انقلابی، دینی، اخلاقی» تاکید شده، «آزادی فرهنگی» نیز مورد توجه سیاستگذاران و مدیران سینما قرار گرفته است. از سوی دیگر، تحلیل متن فیلم های برگزیده در جشنواره های فیلم فجر سال های 1376تا 1379 نشان می دهد سینمای مورد حمایت دولت در این دوره سینمایی بوده که بیشتر «ارزش های دموکراتیک» را بازتاب می داده است؛ فیلم هایی که مبلغ «ارزش های سیاسی- اجتماعی» بوده و مشکلات سیاسی و اجتماعی موجود در جامعه را مورد انتقاد قرار داده اند.
«آژانس شیشه یی» (1376)، «هیوا» (1377)، «بوی کافور، عطر یاس» (1378) و «باران» (1379) که به عنوان «بهترین فیلم ها»ی جشنواره های فجر در نیمه دوم دهه 70 شمسی از سوی سیاستگذاران و متولیان سینما معرفی شده اند، به ارزش های یک جامعه مدنی نظیر «صلح و آرامش»، «امنیت و ثبات»، «قانونگرایی»، «آزادی بیان»، «نقد حکومت»، «توجه به حقوق زنان»، «توجه به اقلیت»، «عدم خشونت»، «مدارا و گفت وگو»، «نقدپذیری» و… توجه داشته و از ارزش های منفی مانند «قانون گریزی»، «پارتی بازی»، «اعتیاد»، «سانسور»، «حذف روشنفکران»، «بیکاری»، «بی عدالتی»، «سوءمدیریت»، «خشونت»، «فشار و تهدید»، «فقر اقتصادی»، «بدبینی، شک و بی اعتمادی» و «بی اعتنایی به حقوق زنان در جامعه» انتقاد کرده اند. نتایج بررسی سیاست های سینمایی دولت اصلاحات (به ویژه در دوره وزارت مهاجرانی) نشان می دهد سیاست های سینمایی دولت در این دوره با مخالفت شدید سنت گرایان و طرفداران گفتمان سنتی در جامعه مواجه شده است.
اما در دوره وزارت مسجدجامعی به رغم حاکمیت گفتمان دموکراتیک در جامعه و نیز شعار دولت دوم خرداد مبنی بر توجه به «ارزش های سیاسی- اجتماعی» و «آزادی های فرهنگی در سینما»، در عمل جهت گیری سیاست های سینمایی دولت به دلیل فشار گروه های سنت گرا به سوی سیاست های «نظارتی و کنترل فرهنگی» سوق داده شده است. از این رو در این دوره مخالفت ها علیه سیاست های سینمایی دولت نه تنها از سوی گروه های طرفدار گفتمان سنتی که از جانب طرفداران گفتمان دموکراتیک نیز صورت گرفته است.
اما انتقاد به سیاست های سینمایی دولت در این دوره در حالی صورت گرفته است که بر اساس تحلیل متن فیلم های منتخب مخاطبان سینما در نیمه دوم دهه 70، بیشتر فیلم هایی مورد استقبال مردم و مخاطبان سینما قرار گرفته که علاوه بر داشتن وجه «سرگرمی»، «ارزش های سیاسی- اجتماعی جامعه» را نیز بازگو کرده اند؛ همان ارزش هایی که در بایدها و نبایدهای سیاستگذاران و مدیران فرهنگی و سینمایی این دوره نیز مطرح شده است. «آدم برفی» (1376)، «مرد عوضی» (1377)، «قرمز» (1378)، «شوکران» (1379) و «پارتی» (1380) پرفروش ترین فیلم های این دوره شده اند که بیشتر به دلیل وجه «کمدی و ساختار طنزگونه خود» (آدم برفی و مرد عوضی) و نیز «شرایط سیاسی - اجتماعی جامعه» و «مضمون انتقادی فیلم ها و ارزش های مدنی مطرح شده در آنها» (قرمز، شوکران و پارتی) مورد استقبال بیشتر مردم و مخاطبان سینما قرار گرفته اند. بررسی سیاست های فرهنگی دولت در نیمه دوم دهه 70 نشان می دهد سیاستگذاران و مدیران سینمای کشور در این نیمه بر سینمایی «متکی بر ارزش های انقلابی و دینی» تاکید می کردند، اینان سینما را وسیله یی برای «انتقاد اجتماعی و بیان مشکلات و معضلات جامعه» تلقی کرده و بر سینمای «متکی بر مردم» تاکید کرده اند. بنابراین سعی کرده اند در سیاستگذاری ها و جهت گیری های محتوایی خود، خواسته ها و انتظارات مردم و مخاطبان سینما را در نظر بگیرند و بایدها و نبایدهای خود را به باید و نبایدهای مردم «نزدیک تر» کنند. تقابل دو گفتمان سنتی و دموکراتیک در دهه 80 و در فاصله سال های 84 تا 87 یعنی زمان حاکمیت گفتمان اصولگرا و افول گفتمان اصلاح طلب نیز ادامه پیدا کرده است.
سیاست های فرهنگی و سینمایی دولت در دهه 80 شمسی (1384 تا 1387)
آبان ماه 1386 وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت اصولگرا، گزارش عملکرد خود را طی سال های 84 تا 86 منتشر کرد. بر اساس این گزارش، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی رویکرد و توسعه بخش هنری در این وزارتخانه را بر مبنای «فرهنگ دینی و ملی جامعه اسلامی» و مطابق با «ارزش ها و سیاست های نظام مقدس جمهوری اسلامی» شکل داده و بر همین اساس سیاستگذاری در این معاونت در دو سال مذکور طوری اتخاذ شده که رشته های هنری به سمت و سویی هدایت شوند که در تمام موارد «باورهای دینی و ریشه های فرهنگ ایرانی» ملاک عمل قرار گیرد. در حوزه سینمایی نیز از سه برنامه بنیادین و کلان تحت عنوان برنامه منتهی به «فیلم خوب»، برنامه منتهی به «سالن خوب» و برنامه منتهی به «اکران خوب» یادشده که در دستور کار برنامه ریزان معاونت امور سینمایی، سمعی و بصری قرار گرفته است. در این راستا «حمایت از تولیدات فاخر و ارزشمند سینمایی»، در دستور کار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار گرفته است. (گزارش عملکرد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت نهم، 1386) سیاستگذاران فرهنگی این دوره، حمایت اصلی خود را از تولیدات فرهنگی «بر اساس آموزه های قرآنی از سوی خداوند» دانسته با قاطعیت اعلام می کنند «اگر کاری در تعارض با آرمان انقلاب، هویت اسلامی و ملی مردم باشد، یک ریال هم حمایت نخواهد شد.» (صفارهرندی، 1378، ص2)
نفی گفتمان دولت اصلاح طلب گذشته و محکوم کردن آن، همچنان در دایره انتقادات متولیان فرهنگی این دوره قرار گرفته و سیاست های دولت اصلاحات در حوزه فرهنگ و هنر به ویژه در عرصه سینما به طور جدی مورد نقد واقع می شود و در مواردی حتی آن سیاست ها را مخالف اسلام و نظام جمهوری اسلامی قلمداد می کنند.(صفارهرندی، 1387) سیاستگذاران فرهنگی این دوره آشکارا اعلام می کنند؛ «ما متعهد نیستیم سینما رشد کند بلکه متعهدیم سینمای مطلوب رشد کند. در بقیه حوزه های فرهنگ و هنر هم همین طور است. چون اگر دنبال کیفیت نباشیم زیان خواهیم دید.» آنان خواسته خود را «مطرح کردن فرهنگ ایرانی و اسلامی» بیان کرده و نقطه اوج و بلوغ آن را در جامعه امام زمانی می دانند. آنها معتقدند «ما مامور هستیم تا به سمت جامعه امام زمانی حرکت کنیم و فعالیت هایی که انجام می دهیم در سمت و سویی باشد که در آن انسان صالح پرورش یابد.» اما در مقابل بیان این تاکیدات و خواسته ها، گروهی از سینماگران و طرفداران گفتمان اصلاح طلب، سینما را منتظر ماموریت های بزرگ دانسته و آن را بیش از هر چیز نیازمند اعتنا و اعتماد می دانند. آنها مهم ترین مشکل سینمای ایران را در حال حاضر بحران مشروعیت تلقی کرده معتقدند سینما هنوز نزد بزرگانی که به مسائل کلان کشور می پردازند، مشروعیت به دست نیاورده لذا تا این موضوع برطرف نشود، مشکل حل نمی شود. آنان سیاست های سینمایی دولت اصولگرا را تحدید سینمای فرهنگی ایران دانسته و از مدیران و سیاستگذاران فرهنگی کشور می خواهند با نگاهی دوباره سینمای اندیشمند ایران را مورد بررسی قرار دهند. آنها معتقدند با نگاه دوباره به گونه یی از سینمایی که به معضلات اجتماعی می پردازد، می توانیم باور داشته باشیم این فیلم ها حتی در مواضع انتقادی نیز در خدمت توسعه فرهنگی کشور خواهند بود. لذا جدی گرفته نشدن این نوع سینما در جشنواره فیلم فجر و مهم تر از آن عدم نمایش عمومی این آثار در سالن های سینما، موجب خسارت های فراوان فرهنگی و اقتصادی خواهد شد.
این مقاله خلاصه شده یی از مقاله مفصل ارائه شده به همایش مدیریت هنری است. تیترها و میان تیترها نیز توسط روزنامه انتخاب شده است. منابع در روزنامه موجود است.
منبع : اعتماد