تاریخ شیعه امامیه در گرایش فقهی خود، چنین انسانی را کمتر به خود دیده است. آنان که فقهای شیعه را می شناسند به این واقعیت معترفند.
در کمتر از صد سال که فقهای شیعه توانسته اند حوزه علمیه را سامان دهند سه چهره فقهی سرآمد فقهای دیگر بوده اند.
آیت الله بروجردی به شیعه امامیه روحانی اعتبار بخشید و در میان اهل سنت مذهب فقه جعفری را رسمیت داد.
ایت الله خمینی به جریان فقهای شیعه، قدرت سیاسی اعطا کرد و اقتدار آنان را افزود، اما آیت الله منتظری به شرف و آزادگی شیعه افزود این ویژگی به منتظری جایگاهی منحصر به فرد می دهد یعنی:
1-پشت پا زدن به مقام به خاطر حقوق مخالف.
2-دفاع از مردم و قرائت انسانی از حکومت دینی.
وی بسیار زودتر از آیت الله خمینی به عنوان مجتهد مسلم از سوی آیت الله بروجردی به رسمیت شناخته شد. آیت الله بروجردی به وی عنایت ویژه داشت اما منتظری به دلایل گوناگون وجود مجتهد مسلم بودن مرجعیت آیت الله خمینی را پذیرفت. استعداد منتظری و مطهری در میان شاگردان بروجردی مثال زدنی است.
بی گمان او فقیهی مبرز بود که در اصلاح فقه سنتی کوشید. خصیصه تئوری سازی، بعد از تجربه کردن دوران پس از انقلاب و بعد از عزل از مقام قائم مقامی رهبری، جلوه دیگری به او بخشید.
مقاومت و مبارزه وی در زمان پهلوی مثال زدنی بود اما مبارز نستوه بود. نستوه مهربان نیست اما او مهربان بود؛ این مهربانی او را متمایز می کرد همان گونه که طالقانی مهربان بود، اما این مبارز نستوه در سال های اول انقلاب در کوران سنت، دارای برخی مواضع قابل بحث و نقد بود.
شکوه انقلاب و ترس از نابودی آن، منتظری را برای چند سال در سایه قدرت برد. قدرت مقوله ای بود که برای نویسنده کتاب ولایت فقیه و برای اجرای احکام اسلام لازم بود. باور به چنین دیدگاهی نیاز به تعدیل و توجه به حقوق مردم داشت. منتظری چنین نقشی را بازی می کرد. نقش او در همان سال هایی که قائم مقام رهبری بود، کاستن از شدت خشونت و اعدام های حاکمیت بود. در این مورد هزاران هزار نمونه است یکی از آن نمونه ها خودم هستم.
قلب مهربان، خانه باز و گشاده او بروی مخالف و موافقان باعث می شد او بداند در زندان های ایران چه می گذرد و سرنوشت جنگ به کدام سو می رود.
جالب اآن بود که تمام توصیه هایش به حکومت درست بود.
در مورد پایان دادن به جنگ که وی در سال 1364 به لزوم اآن رسیده بود، در مورد وضعیت زندان ها و احکام قضایی که وی در موضع گیری سال 1360 به اعدام های بی رویه اعتراض کرده بود.
همین مواضع او را از موضع قدرت دولت محور خارج کرد. سنت مذهبی ایران، حوزه های علمیه را داشت تا فقیهان و متکلمان اآن بتوانند در این حوزه عمومی سنتی زیست کنند. چنین امکانی را روشنفکران ایرانی، چه مسلمان و چه سکولار، ندارند.
منتظری بعد از دوری از قدرت به قدرت واقعی نزدیک شد، با مهربانی وارد قلوب مردم شدن و زیستن در چنین جایی.
روحانیت شیعه در محافظه کار ترین دوران خود ضرب گیر ظلم پادشاهان ستمگر بوده است. منتظری به عنوان مدافع مظلومان در برابر قدرت حاکم قرار گرفت، منتها با زبان اعتراضی و انتقادی در عین باور به عقاید خودش.
بی اعتنایی وی به قدرت مثال زدنی بود؛ اگر خوانده بودیم که علی حکومت را از گیوه پاره اش بی ارزش تر می دانست او نیز فردای برکناری از پست قائم مقامی رهبری به فکر آب دادن به باغچه و گلدان های خانه اش بود که تشنگی نکشند، در حالی که فرزندان به خاطر دلداری به او این وظیفه را فراموش کرده بودند. در حقیقت او نشان داد که چقدر علی گونه است. علی گونه بودن بسیار سخت است، اما او با نهج البلاغه الفت داشت و نشان داد به عمل علی وفادار است.
منتظری در حوزه سنتی علمیه، تاریخ ساز شدو نشان داد که حفظ نظام واجب نیست؛ مهربان و مردم دوست بودن از حفظ نظام واجب تر است و مسلمان واقعی این گونه است.
جامعه محوری منتظری بعد از عزل از مقام حکومتی اوج گرفت؛ صدای بلند مظلومان و محرومان شدن و آینده حکومت را در زمان حال دیدن و همه این ها، از منتظری چهره ای ساخت که دیگر صدای مظلومیت همه ایرانیان شد. از اصلاح طلب، اپوزیسیون، بهایی، فعال کرد و بلوچ و نیز دانشجویان و روشنفکران.
بی تردید هیچ مرجع شیعه تا این حد راه خدا را به سوی مردم نگشوده است.
عارفان شاید لیک فقیهان در مجموع سخت گیرند، اما منتظری چنین نکرد؛او در عمل آموخت یا باید دارای قلب مهربان بود یا اینکه در جامعه محور و نهاد مدنی را برای کاستن از ظلم های حاکمان تدارک دید، این درس بزرگی است نه؟
پیام های تسلیت جریان ها و افراد مختلف و شخصیت ها، از حاکمان تا محکومان، نشان داد که فقط تفاهم در حوزه عمومی و جامعه مدنی و داشتن روح های بزرگ و قلب های مهربان است که زندگی را برای مردم قابل تحمل می کند.
منتظری درس های بزرگی در عمل به مرجعیت شیعه داد که محوریت اآن مهربانی و دوستی با مردم با هر عقیده و مرامی بود.
تندی و عبوسی برخی روحانیون اصلاح طلب نسبت به روشنفکران ادامه دارد، روشنفکرانی هم هستند که روحانیون اصلاح طلب را خرد می گیرند، حاکمان ایرانی اخلاق قدرت را دارند اما طالقانی و منتظری بیت های مناسب درس گیری مردم گرایی هستند.
اما آنچه من از منتظری در سال های اخیر آموختم را با ذکر خاطراتی توضیح می دهم.
در سال 1381 بعد از آزادی از زندان 59 سپاه پاسداران به دیدارش رفتیم. در آن دیدار وی از فعالیت های اصلاح طلبانه من و نرگس و همه ملی ـ مذهبی ها و خانواده هایشان یاد کرد. من در پی آن بودم که او نظریه ولایت فقیه را رد کند. وی گفت اسلام احکام دارد و احکام، حکومت لازم دارد منتها ما خوب حکومت نکردیم. این گفتگو کوتاه بود، چون دیدار دست جمعی بود.
در دوران بازداشت در زندان 59 وی در برابر اتهام ارتداد که در متن کیفر خواست من از سوی بازجویان آمده بود، در پاسخ به سئوالی از سوی مادر و همسرم ـ حتی علاوه بر سئوال خانواده من ـ اشاره کرده بود حتی انکار امام زمان، نمی توان حکم ارتداد را اجرا کرد.
در این دیدار وی ملی ـ مذهبی ها را بسیار احترام گذاشت و چند بار تاکید کرد که به نام اسلام بد حکومت کردیم.
در دوران بازداشت در سال های 1382 تا 1384 وی پیگیر مدام وضعیت من و دوستانم (صابر و علیجانی)بود و بعد آزادی، هیاتی را به دیدار به خانه ما فرستاد. این ابراز لطف از سوی وی همچنان ادامه داشت. در سال های 1385 من دوبار نامه نگاری با ایشان کردم که محوریت آن نقدهایی بود که بر نظریه ولایت فقیه ایشان داشتم. ، که اآخرین نظریات خود را در مورد ولایت فقیه که نوعی نظارت فقیه از دور بر حوزه قدرت بود، بیان کرد. در نامه نگاری سوم که امسال انجام دادم نقد های خود را بر این نظارت مطرح کردم اما جوابی نیامد. احمد آقا گفت که ایشان گفته اند پاسخ به این سئوالات کار جوان تر هاست.
آخرین دیدار در دفتر ایشان انجام شد تا بعنوان برنده سال قبل تندیس حقوق بشر را همراه با دکتر پیمان و دکتر یزدی به ایشان تقدیم کنیم. در آخرین دقایق از ایشان خواستم که پاسخ سئوالات من را بدهند با اصرار من قبول کردند اما جمله ای فرمودند که در لحظه ای که این مقاله را مینویسم بارها اشک را بر گونه هایم جاری کرده است. [ من در حقیقت اگر در سال 1367 از اعدام ها نجات یافتم به دلیل فشار های او بود[. این جمله آن بود:“مخلص شما هستیم. “این حد تواضع فقط برای انسان های بزرگ وجود دارد.
در جامعه ای که خود خواهی، خود بینی و القاب بزرگ انسان را کور میکند، او هر لحظه عظیم تر می نمود. از منتظری بیاموزیم هر اندیشه ای اگر ذره ای مردم مدار باشد با قلب های مهربان، نمی تواند توجیه گر ظلم و بیداد باشد.
مسیح گفت همسایه ات را دوست داشته باش، حقوق بشر می گوید که همنوع را دوست داشته باشیم، عهد عتیق می گوید بیگانه را دوست داشته باشیم.
منتظری با قلب مهربان، مردم را دوست داشت چرا که هر جزمی و دگمی با قلب مهربان و مردم دوستی تعدیل می شود.
بر سنگ مزارش این گونه خواهیم خواند: “در اینجا فقیهی خفته است که به قدرت و حکومت به خاطر حقوق مخالفان خود پشت پا زد و تا آخرین لحظه عمر برای حقوق انسان ها نالید. “
پس مخلص آن قلب مهربان.