خردادی که ایران را لرزاند

هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی

خرداد آغاز وفرجام” انقلاب اسلامی” است. نظریه ای که درخرداد ۱۳۴۲ نظام چند قرنه شاهنشاهی را به چالش طلبید و سی سال بعد بر آن غلبه یافت، درست سی سال بعد در خون دختری به نام ندا غرق شد.

نبردی که امروز خیابانهای تهران و شهرهای بزرگ کشور شاهدش هستند، ریشه درتاریخ یک قرن اخیر ایران دارد. چالشی تاریخی، فلسفی و اجتماعی است بین کهنه ونو. این چالش، تاکنون دو انقلاب و یک شبه انقلاب را پشت سرگذاشته واکنون روزهای خونین  انقلاب دیگری رامی گذراند.

صد سال پیش در نخستین انقلاب آزادی که درایران روی داد و به” انقلاب مشروطیت” معروف است، روحانیت شیعه موفق شد تحولی راکه می توانست ایران را پیش از ژاپن و ترکیه به جهان نو پیوند بزند، نیمه تمام بگذارد.

رهبر “متشرعین” که از اساس “آزادی” رابا “ اسلام” در تضاد می دید، اعدام شد. اما شاگردان “ شیخ استبداد” یعنی فضل اله نوری مجال یافتند در خرداد ۱۳۴۲ اعلام وجود ودر سال ۱۳۵۷ انقلاب مردم ایران را با صفت اسلامی مصادره کنند.

جریانها، عناصر ، گروهها و نیروهای متعددی زیر چتر انقلاب اسلامی جمع شدند که بر بستر اسلام نظرگاههای متعددی را نمایندگی می کردند ؛ ازلیبرال های اسلامی درس خوانده در غرب که پیش نویس قانون اساسی را بر بنیاد قانون اساسی فرانسه تهیه کردند تا نیروهای افراطی که اکنون کوس رقابت با القاعده و طالبان می زنند و از همراهی عناصری برخوردارند که درتاریخ ایران به “انگلیسی” شهرت دارند. این نیروها توانستند ولایت فقیه را به قانون اساسی وصله کنند.

بعد از درگذشت آیت اله خمینی، صفت مطلقه هم به ولی فقیه افزود شد و  سرکوب گسترده طبقه متوسط – پایه اجتماعی جامعه مدنی-  شدت گرفت. این سرکوب که اولین پیامدش موج های پی در پی مهاجرت بود، نتوانست کار جمهوری را یکسره  وبخش اسلامی را مسلط کند.

 ازاین شکاف در دوم خرداد ۱۳۷۶، جریان اصلاحات فوران کرد ومحمد خاتمی رابعنوان کسی که می توانست هر دو طرف تضاد را نمایندگی کند وآنها را در نقطه ای بهم برساند، برگزید. عدم درک درست از جامعه ایران از جانب رهبری جناح اسلامی و ترجیح گسترش جهانی اسلام بر حفظ منافع ملی ایران, به اجرای برنامه ای انجامید که محمد خاتمی را از صحنه بیرون کرد ومحمود احمدی نژاد را برکشید.

جناحی که محمود احمدی نژاد چهره بیرونی آن بود و درحوادث اخیر جای خود را به آیت اله سیدعلی حسینی خامنه داد، چهار سال تمام باهمه نیروکوشید شکاف رابازور بسود قرائت طالبانی از اسلام  پرکند.

۲۲ خرداد ۱۳۸۸، روزی بود درخرداد سوم که با وجودهمه نقشه ای که درابعاد گوناگون بایاری افسران امنیتی روسی طراحی شده بود؛ جامعه ایران را دچار فورانی کرد که این بار آتشفشانی بود. اکثریت مردم ایران که جوانان متولد بعدازانقلاب اسلامی هستند به قدرت حاکم “نه” گفتند و “قهرمان ناخواسته”- به تعبیر مجله اشپیگل- خود رابرگزیدند. وقتی نتایج آرای مردم معلوم شد “ کودتای ۲۲ خرداد” که  بادقت تمام پیش بینی و طراحی شده بود، شکل گرفت. مسیر حوادث از آن به بعد تا نیمه شب شنبه سیاه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ در مطالب پائین این صفحه مندرج است. حوادث ۴ روز بعد تا آخرین ساعات چهارشنبه ۳ تیر را می توان چنین تصویر کرد.

کودتای خزنده بر دو محور پیش می رود . “مروجین اسلام متحجر و طالبانی”- چنانکه مهدی کروبی اکنون به صراحت تمام – می گوید از سوئی “ اتلاف وقت” می کنند تا درمتن بازی قانونی رهبر- شورای نگهبان، زمانی را که اکنون برای پنج روز دیگر هم تمدید شده از سربگذراند تا شعله های خشم را سرد ورهبری جنبش را مایوس کند.

 ازجانب دیگر حکمت نظامی اعلام نشده، سرکوب بیرحمانه اجتماعات ، مسدودکردن وسایل ارتباط جمعی و دستگیری گسترده فعالان اجتماعی برای وارد آوردن ضربه نهائی بطور آهسته وپیوسته ادامه دارد.

اخبار متعدد حاکی است که دستگیرشدگان توسط سعید مرتضوی زیر فشارشدید قرار دارند تا   به تلویزیون بیایند وبه” کودتای مخملی به” رهبری آمریکا” اعتراف” کنند. باین ترتیب مرحله نهائی کلید خواهد خورد.

بااینکه معلوم نیست حسین شریعتمداری کجاست و” شایعه پرس” از حضورش در ستاد کودتا و بازجوئی از دستگیر شدگان حکایت دارد ، کیهان روزانه لحظه نهائی را زمینه سازی می کند.

ارگان مرکزی کودتا از قول منابع نامعلومی می نویسد: “گزارش های زیادی وجود دارد که از برنامه دولت آمریکا برای بی ثبات سازی ایران خبر می دهند. گزارش هایی وجود دارد که حاکی از کمک مالی دولت آمریکا به بمب گذاری و کشتار در داخل ایران است. طبق یکی از این گزارش ها، ژنرال «میرزا اسلم بیگ»، رئیس سابق ارتش پاکستان روز دوشنبه طی گفتگوی رادیویی اعلام کرد: اسناد بی چون و چرایی وجود دارد که از دخالت آمریکا در قضایای انتخابات ایران دلالت دارد. این «اسناد ثابت می کند که سازمان سیا، 400 میلیون دلار در داخل ایران به منظور بروز آشوب های پس از برگزاری انتخابات، هزینه کرده است.»
یک استاد حوزه و دانشگاه در گفت وگو با  خبرگزاری فارس می گوید :“مسئولیت اصلی حوادث ناگوار تجمع های اخیر از جمله خون های ریخته شده بر عهده میرحسین موسوی است.” این “استاد” کسی نیست جزحجت الاسلام والمسلمین مهدی طائب ،برادرحسن طائب فرمانده سابق کفن پوشان و لباس شخصی ها و فرمانده کنونی مقاومت بسیج.

کیهان همین فکر را به تیتر اول روز بعدش تبدیل می کند و می نویسد:” موج خونخواهی مردم از میرحسین موسوی.ده ها کشته و زخمی، تخریب گسترده اموال عمومی، آتش سوزی های وسیع و صدها مورد تخریب خودروهای مردم حاصل دو هفته قانون گریزی و خودخواهی میرحسین موسوی است. “
و سپس درست به سبک سرکوب خونین دهه ۶۰ همه جنایات کودتا چیان را به گردن بیگانگان می اندازد و میر حسین موسوی که در”خط” آنهاست. باین ترتیب هم زمینه را برای دستگیری او فراهم می سازد و هم مقدمات از میان برداشتن نیروهای اصلاح طلب را آماده کند.

یکی از جنایاتی که کودتاچیان به گردن مردم می اندازند، قتل فجیع “ندا”ست.  قتلی که نویسنده ای در باره اش نوشت: “در جنگ ویتنام تصویر دختری ۹ ساله که با بدن سوخته و لخت از صحنه جنگ فرار می‌کرد عمق خشونت جنگ را مجسم کرد. با انتشار این تصویر، شمارش معکوس شکست آمریکا آغاز شد. در ایران نیز تصویری که لحظه مرگ ندا را ثبت کرده‌ عمق فاجعه‌ای را که بر مردم ایران می‌رود بازگو می‌کند. این تصویر می‌تواند به صورت نمادین افول استبداد حاکم بر ایران را نوید ‌دهد.”

جهان از دیدن فیلم این جنایت لرزید. گویندگان تلویزیونی شبکه های بسیاری وقت نشان دادن فیلم گریستند . درجهان شعرهاسرودند. آوازهاخواندند . حتی پرزیدنت اوباما هنگام نام بردن از ندا بغض کرد. خون ندا سمبل جنبش مسالمت آمیز مردم ایران شد و جهان از شناسائی دولت کودتا سرباززد، جز روسیه…..

رئیس جمهور روسیه که کشورش اکنون صاحب اصلی منابع و بازار ایران است و برای جلوگیری از به خطر افتادن منافعش ، کودتای ۲۲ خرداد را با کمک افسران اطلاعاتی اش سازمان داد، تنهاکشور مهم دنیاست که حکومت کودتارا برسمیت شناخته اس

در لحظ کنونی تاریخ: “ آقای خامنه‌ای در برابر یک دو راهی تاریخی” انتخاب خود را کرده است.سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که خودرا “ فرزندان ملت ایران” می خواند،   تحت فرماندهی  آقای خامنه ای  وهمراه بسیج و سایر نیروهای امنیتی سرگرم   برخورد “ قاطع و انقلابی امنیتی”  با “آشوبگران” است و لابد ازخود نمی پرسد چگونه چند میلیون آشوبگر از زمین سبز شده اند.
در شرایطی که دومین هفته اعتراضات مردمی رو به پایان است، از وضعیت کنونی تحلیل های متفاوتی ارائه می شود. نرمترین آنها متعلق  به فرید زکریا، روزنامه نگار و سردبیر نسخه بین‌المللی هفته‌نامه نیوزویک است که می نویسد :” حکومت ایدئولوژیک روحانیون در ایران مشروعیت خود را از دست داده است. این به آن معنا نیست که این رژیم در حال سرنگونی است بلکه به معنای ویران شدن ستون‌هایی است که این نظام تئوکراتیک از ابتدای حیات خود برآنها استوار بوده است. “

و یک سایت فارسی این ستون ها را برمی شمرد؛ وپرسشی را هم مطرح می کند:“طراحان کودتای انتخاباتی که آینده نشان خواهد داد مجری چه دستوراتی در خارج از ایران بودند، توانستند در حساس ترین و خطرناک ترین شرایط بین المللی افسانه 20 میلیون بسیجی، تهدید به جنگ های نامتقارن و حمایت مردم از قوای نظامی کشور را نقش برآب کنند. بر خلاف انتظار و پیش بینی کودتاچی ها، طشت رسوائی سفرهای استانی احمدی نژاد بر زمین افتاد و آنها که نامه به رئیس جمهور می دادند با فریاد علیه او به خیابان ها ریختند. ساده ترین سئوال دراین روزها اینست: کو و کجاست آن 24 میلیون ایرانی که کودتاچی ها می گویند به احمدی نژاد رای دادند؟ جز چماق بدستان و نیروهای سرکوبگر کسی به حمایت از احمدی نژاد در خیابان ها نیست!؟”

کسانی از” ضحاک” سخن به میان می  آورد، کسانی بیاد شاه می افتند. >عبدالعلی بازرگان درنامه سرگشاده اش می نویسد : “آقای خامنه ای!شما همان راه را رفتید که شاه رفت .”

و دکتر مهدی خزعلی – فرزند ناخلف آیت اله خزعلی معروف – حتی آینده بعد از “ شاه” را هم مجسم  می کند: “خوش به حال شاه، وقتی مردم یکدل و یکصدا فریاد برآوردند : «مرگ بر شاه» و رژیم استبدادی سرنگون شد ، تاج او را به عنوان شیئی گرانبها و پشتوانه پول ملی و یادگار تمدن کهن با احترام در موزه جواهرات سلطنتی نگاه داشتند. و می تواند فروش بلیط موزه عوایدی هم برای کشور داشته باشد. کسی تاج را به سر شاه نکوبید (حیف است، خراب می شود) و هیچ پادشاهی را با تاج نکشته اند. اما ما روحانیون طناب دار خود بر سر داریم، اگر روزی روزگاری ورق برگردد، هر یک از ما طناب دار و کفن خویش بر سر دارد، و چه آسان ما را به تیر برق و درختان چنار کهنسال آونگ خواهند کرد، خدا آنروز را نیاورد .”

کسانی می نویسند: “امویان باز می گردند.” نظر عطا اله مهاجرانی این است: “رهبری معظم تصمیم گرفتند حکومت اسلامی را جایگزین جمهوری اسلامی کنند. همه ما باید در این جشن فرخنده شرکت کنیم و از ژرفای دل و دیده شادمان باشیم… برای من مثل روز روشن است که 22 خرداد 1388 چهار ماه پس از سی سالگی انقلاب، عصر جمهوری در کشور ما به پایان رسید و آقای احمدی نژاد با تنفیذ ولایت مطلقه امر، آراء لازم را احراز کرد و پیروز شد.”

دیگری می نویسد: “تاریخ اسلام در تراژیک ترین صورت خویش تکرار می شود .چه بسا آن کس که عثمان بن عفان را کشته است پرچم خونخواهی او را به دست بگیرد و کسی در تاریخ بنویسد از سلطانی که به نام خدا بندگانش را به خاک و خون کشید و بر منبر پیامبر برای کشته ی خویش اشک   نفاق ریخت.”

و سرانجام روایت تلخ و خونینی از تاریخ در برابر زندگان قرار می گیرد .“راوی می گوید: در دارالعماره خدمت عبدالملک بودم که سر مصعب را آوردند. به عبدالملک گفتم این دارالعماره چه چیز ها که به خود ندیده است. گفت چطور؟گفتم من اینجا بودم که سر حسین ابن علی (ع) را پیش ابن زیاد گذاشتند! بعد من اینجا بودم که سر ابن زیاد را پیش مختار گذاشتند! بعد من اینجا بودم که سر مختار را پیش مصعب گذاشتند! و حالا هم سر مصعب را پیش تو گذاشته اند ! حال سر ترا پیش چه کسی خواهند گذاشت؟  عبدالملک بر خود لرزید و در شگفت شد پس از مدتی دستور داد تا دارالعماره را از پایه خراب و ویران کنند…”

اکنون در شامگاه چهارشنبه سوم خرداد ، برغم وجود سرکوبگران بیشمار درخیابا نها ، مردم به میدان آمده اند. تاریخ رقم خورده است و صدای تهران خونین در جهان منتشر می شود:

 

 

 

 

 

شنبه۳۰ خرداد : شنبه سیاه

 

 

 

haatef

 

جمعه به انتظار گذشت تا رهبر جمهوری اسلامی “ حرف آخر” را بزند. گمانه ها به سه نوع قابل تقسیم بود:

گروهی اندک بر این باور بودند که آیت اله خامنه ای با ابطال آراء  موافقت خواهد کرد.

 کسانی امید داشتند که رهبر مانند “ پدر ملت ” میانه را خواهد گرفت و شرایطی رافراهم خواهد ساخت که کشور از بحران بیرون بیاید و صبرکند تا گروه حقیقت یاب ، به جست و جو بر خیزد و به حقیقت رای مردم دست یابد.

گروه سوم گمان می بردند آِیت اله سیدعلی خامنه ای ، رای احمدی نژاد را با سیاست ورزی تائید خواهد کرد.

 اما آنچه رویداد ورای این سه گمانه بود. رهبر جمهوری اسلامی نه تنها رای احمدی نژاد را صحه گذاشت و تقلب درانتخابات را ردکرد، معترضین را که حتی طبق رای وزارت کشور حدود ۱۴ میلیون نفرند و صد ها هزارتن به نمایندگی آنها در سراسر ایران حضور خیابانی دارند، “ آشوبگر” خواند. آیت اله خامنه ای از این هم فراتر رفت و با نزدیک دانستن اعتقادات خود و احمدی نژاد براین سخن رایج درمیان مردم صحه گذاشت که مرکز رویدادها، شخص رهبر است.

سخنان رهبر جمهوری اسلامی، جهان رادرحیرت فرو برد. رسانه های جهان آن راهمراه تفاسیر منفی منتشر کردند. وقتی شب شد، فریاد اله واکبر مردم ایران بر فراز بام ها که با شعار” مرگ بر دیکتاتور” همراه بود، خبر ازاین داد که نه تنها همه چیز تمام نشده، بلکه تازه آغاز ماجراست.

صبح شنبه ، وقتی مردم ایران وقتی به خیابانها آمدند، با حکومت نظامی اعلام نشده روبرو شدند. شورای امنیت ونیروی انتظامی به مهندس موسوی هشدار دادند که مسئول خونریزی در خیابانها اوست.

نزدیک ظهر، بوقت تهران، تلویزیون جمهوری اسلامی رسما اعلام کرد که موسوی و کروبی دعوت شورای نگهبان را بی جواب گذاشته و درجلسه عمومی این شورا شر کت نکرده اند. خبرهای بعدی از حرکت مردم خبر می داد . حرکتی که با سرکوب خونین و بیرحمانه روبرو شد و با همه سانسور حکومت از طریق تکنولوژی مدرن درجهان انعکاس یافت. موسوی وکروبی هم در میان مردم حضور یافتند و از ادامه راه سخن گفتند.

خیلی طول نکشید که جهان یکپارچه این سرکوب خونین را محکوم کرد. تنها روسیه و چین در مقابل خونهای جاری بر سنگفرش سکوت تائید آمیز کردند.

شنبه ۳۰ خرداد خونین شد. روز سیاه شد. شنبه سیاه به جمعه سیاه ماههای پایانی حکومت شاه پیوست. نزدیک نیمه شب بوقت تهران بیانیه بسیار هوشمندانه میرحسین موسوی منتشرشد. دراین بیانیه گفته می شود:” اینجانب همچنان قویا اعتقاد دارم درخواست ابطال انتخابات و تجدید آن حقی مسلم است که باید به صورتی بی‌طرفانه از طریق یک هیات مورد اعتماد ملی مورد بررسی قرار گیرد، نه آنکه پیشاپیش امکان ثمربخش بودن آن منتفی اعلام شود، یا با طرح احتمال خونریزی، مردم از هرگونه راهپیمایی و تظاهرات بازداشته ‌شوند، یا شورای امنیت کشور به جای پاسخگویی به سوالات مشروع در خصوص نقش لباس‌شخصی‌ها در حمله به افراد و اموال عمومی و ایجاد التهاب در حرکت‌های مردمی به فرافکنی بپردازد و مسئولیت فجایع به وجود آمده را بر عهده دیگران بگذارد. اینجانب چون به صحنه می‌نگرم آن را پرداخته شده برای اهدافی فراتر از تحمیل یک دولت ناخواسته به ملت، که تحمیل نوع جدیدی از زندگی سیاسی بر کشور می‌بینم. من به عنوان یک همراه که زیبایی‌های موج سبز حضور شما را دیده است هرگز به خود اجازه نخواهم داد بر اثر عمل من جان کسی درمعرض خطر قرار گیرد. در عین حال بر اعتقاد راسخ خویش مبنی بر باطل بودن انتخاباتی که گذشت و استیفای حقوق مردم پای می فشارم و علیرغم توانایی‌های اندکی که در اختیار دارم براین باورم که انگیزه و خلاقیت شما مردم همچنان می‌تواند حقوق مشروع تان را در چهره‌های مدنی جدید مورد پیگیری قرار دهد و محقق کند. “

شنبه سیاه به شب رسید. اکنون جنبش مدنی که رهبری استوار هم یافته است ، اکثریت ایرانیان را در داخل و خارج کشور درکنار خود دارد. در برابرش استبداد است با اشک وگاز اشک آور. جنبش مدنی سبزپوش آرام روزهای انقلاب را بیاد همه آورده است. سی سال پیش رهبران و مردم با اندیشه “انقلاب” درمیدان بودند. امروز آزادی و حقوق شهروندی است که مردمان رابه حرکت در می آورد.

این جنبش را می شود به خون بیشتر آغشت، به تعویق انداخت. اما نمی توان گرفت و کشت. غول آزادی از شیشه بیرون آمده است و”چهره های مدنی” جدید خودرابه نمایش خواهدگذاشت.

 

 

 

haatef

 

پنج شنبه ۲۹ خرداد : جمعه سبز یاخونین ؟

 

ایران روز دیگری را در بیم و امید گذراند. گمان می رود امروزدرنماز جمعه رهبر جمهوری اسلامی، تکلیف یک سره شود.

درروز پنج شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۸۸ کودتا وضد کودتا هیچ یک کوتاه نیامدند.  مردم – این حاملان وحامیان اصلی جنبش مدنی – در یک راهپیمائی عظیم شرکت کردند. خبرگزاریها نوشتند:“در میان جمعیت انبوه حاضر که اگر میلیونی خوانده شود اغراق نشده است، از هر قشری دیده می‌شد، جوان، پیر، نوجوان، زن و مرد، دانشجو، کارگر، کارمند، کاسب، استاد، معلم و خلاصه آنکه نمونه‌ای از جامعه واقعی حضور داشتند و به همه توهین‌هایی که به آنها شده از تقلب در آرایشان تا توهین به خودشان و خاشاک خوانده شدنشان، اعتراض کردند. “

“حماسه خش وخاشاک” درخیابان بود. آرام وسرفراز. با رفتاری مدنی شایسته ملتی بزرگ. میرحسین موسوی هم باهمان جامه سیاه راه پیمایان که نشانه عزای سرقت آرا و به خون کشیدن همراهان بود،

 درمیان جمع حضور یافت . اوگفت:” بر خواست مردم پای می فشارد وخواستار ابطال رای گیری “ است.

مهدی کروبی شیخ کهنسال هم بر بالای تلفن عمومی رفت و سخن گفت. نفس گرم مردم پیرمرد رابیاد دوران جوانی و چریکی انداخته بود.

نامه مشترک خاتمی – موسوی منتشر شد. خواهان آزادی دستگیرشدگان هستند.

ایرانیان خارج از کشورکه به نحو بی سابقه ای در سراسر جهان بحرکت درآمده اند،پرچم سبز جامعه مدنی را از سیدنی تا نیویورک، از پاریس تا توکیو به اهتزاز در آورده اند. احزاب مترقی آلمان امروز در این کشورعلیه ضد کودتابحرکت در آمدند. نوبت بعدی در فرانسه است.ایران. ایران سبز. ایران مدنی تیتراول همه روزنامه های جهان است. تمسخر احمدی نژاد جای خود را به ستایش ایرانی داده که ازمیان خون وآتش، ققنوس وار برخاسته است.

درجانب کودتا همه چیز دردو جبهه پیش می رود. سپاه که گفته می شود دو پارچه شده ،آرامش تهران را بر عهده گرفته است. اولین اقدامش تهدید رسانه هاست:” سپاه پاسداران به گروهی از رسانه‌ها و وبلاگ‌های فارسی‌زبان خارج و داخل کشور هشدار داد. سپاه پاسداران از این رسانه‌ها به عنوان رسانه‌های «تحت حمایت سازمان‌های اطلاعاتی آمریکایی و انگلیسی» نام برد.

 لباس شخصی ها و موتور سوارها همچنان مانور می دهند. گفته می شود برای کودتای نظامی جمعه آماده شده اند.

شورای نگهبان نامزدها را برای روز شنبه دعوت کرده است. رهبرجمهوری اسلامی درآخرین حرف های خود ضمن “  تأکید بر انزجار همه رأی دهندگان از اغتشاش گران ” خواسته است تا”کاندیداها با صراحت اعلام کنند خواستار تشنج نیستند  .”

 به نظر می رسد حرف امروز را دیروز زده است :“اگر بررسی اشکالات مستلزم شمارش مجدد برخی صندوق ها بود، این کار نیز حتما با حضور نمایندگان ستادها انجام شود تا برای همه اطمینان به وجود آید. “

امروز جمعه ای خونین خواهد بود یا سبز؟

 

 

 

haatef

 

 

چهار شنبه ۲۸ خرداد: آستانه کودتا یاتسلیم

 

هفته پایانی خرداد ماه ۱۳۸۸، ماه خرداد را که همیشه درآن اتفاقات مهمی افتاده است، به تاریخ سازترین ماه در تقویم ایرانی مبدل کرد. در این ماه  انقلاب اسلامی در سال ۱۳۴۲ متولد شد، نظریه پرداز و رهبرش در خردادی پس از پیروزی درگذشت و در خردادی که هنوز در آنیم؛ کودتائی که قرار بود”جمهوری اسلامی” رابه “ حکومت اسلامی” تبدیل کند به ضدخود مبدل شد و” آغاز پایان”  انقلاب اسلامی رقم خورد.

همه چیزازسحرگاه جمعه ۲۲ خرداد شروع و به هنگامیکه صفوف مردم بسوی صندوق های رای روانه شد. شش روزی که ازآن صبح جمعه می گذرد، خود فصلی دلکش و خونین از تاریخ جامعه ایران است که بعد ها درموردش کتابها خواهند نوشت؛ و در فشرده ترین خطوط می توان چنین تصویرش کرد:

وقتی غروب جمعه رسید و معلوم شد حضورگسترده مردم تاریخ را ورق خواهد زد، “اتاق فکر” طالبان شیعی که به یاری مشاوران روسی سناریوهای مختلف را پیش بینی کرده و برای مقابله آن نقشه های لازم را فراهم  آورده است،در پشت پرده عملیاتی را کلید زد که به نظر می رسد محتمل ترین سناریوی پیش بینی شده بود و کیهان تهران که در” اتاق فکر” نقش کلیدی دارد؛ آن رابه شکلی پیامبر گونه پیش بینی کرده بود.

طبق این سناریو، اصلاح طلبان شکست می خوردند و برای پوشاندن شکست خود بر اساس  دستورالعمل “ سازمان های اطلاعاتی بیگانه” دست به تحریک می زدند و “ اوباش” راوارد خیابان می کردند.

درست نیمه شب بود۲۲ خرداد بود که درهای مراکز شمارش آراء بسته شد. ناظران را بیرون کردند. شمارش آراء که برتری میرحسین موسوی رانشان می داد،کنار رفت و ارقامی از پیش تعیین شده که شیب ثابتی هم داشت، موسوی و کروبی را عقب راند و احمدی نژاد را برصدر نشاند. آمار اعلام شده توسط وزارت کشور بی آنکه طبق قانون جمهوری اسلامی و بروال معمول سی سال گذشته به تصویب “ شورای نگهبان” برسد، توسط رهبر جمهوری اسلامی تائید شد.

پرده بعد سناریو حضور گروهی مردم در خیابان بود که طبق معمول می شد به نام “ اوباش” سرکوبشان کرد. اما آنچه در سناریو روسی- سپاهی پیش بینی نشده بود، حضور بی سابقه مردم بود که اکنون بعد از شش روز به جنبشی سراسری مبدل شده است که باانقلاب سال ۵۷ پهلو می زند.

مقاومت میرحسین موسوی و مهدی کروبی هم  چندان قابل حدس نبود. ناگهان و درهفته ای جنبش مدنی ایران که هنوز توده وار است شکل گرفت وحتی صاحب رهبر شد.

مردم که خودجوش به خیابانها آمده بودند و بر کشیدن احمدی نژاد را براستی” کودتای انتخاباتی” می نامیدند، درخیابان ها ماندند. مردمی که اکثریت آنها جوانان هستند، صدای خود را به جهان رساندند.

تا غروب چهارشنبه ۲۷ خرداد ، اکثریت مردم ایران به جنبش سبز پیوسته اند. آخرین کسان برجسته ترین سینماگران ایران، بزرگترین خواننده کشور و برترین فوتبالیست های تیم ملی ایران هستند که در مسابقه عصر امروز باکره جنوبی با مچ بندهای سبز درمیدان حاضر شدند.

جنبش مدنی درخیابان است. لحظه ای است تاریخی. “ طالبان شیعی” دو نقشه را همزمان پیش می برند:

1- خریدن وقت برای سرکوب مردم و از طریق رجوع دادن موسوی وکروبی به ارگان هائی مانند “شورای نگهبان” که کاملا دراختیار رهبر و طالبان شیعی هستند.

2- تدارک کودتایی که به سبک روسی خزنده است و قدم به قدم پیش می رود. مسدودکردن تدریجی راههای خبررسانی که با اخراج خبرنگاران خارجی به اوج خودرسیده است و تنهاوسیله اطلاع رسانی برخی شبکه های تلویزیونی هستند و بس. دستگیری تدریجی نیروهای فکری، تشکیلاتی و سازمان دهنده اصلاح طلبان از جبهه مشارکت گرفته تا مجاهدین انقلاب اسلامی ، نهضت آزادی و فعالین ملی – مذهبی.سرکوب پیگیر و شبانه روزی مردمی که در خیابانهاهستند برای گسترش رعب ووحشت.

اخبار موثق رسیده از تهران حاکی است که شب گذشته ( سه شنبه) اتاق فکرکودتا برای اجرای پرده آخر سناریو یعنی سرکوب وسیع مردم و دستگیری موسوی، خاتمی وکروبی تشکیل جلسه داده است. مخالفت برخی فرماندهان سپاه مانع انجام کودتای نظامی شده است. فرماندهان فوق قصد داشته اند از طریق هماهنگی با ارتش به مردم بپیوندند، اماسحرگاه چهارشنبه دستگیر شده اند.

در لحظه کنونی، همه متظر نمازجمعه فردا هستند که آیت اله خامنه ای بجای هاشمی رفسنجانی ایراد می کند. این فکر هم مطرح شده است که مردم به نمازجمعه بروند و در  آنجا فریاد خود را مستقیما به گوش رهبر برسانند.

لحظه ای تاریخی است. می توان تسلیم یا عقب نشینی “ قدرت” را متصور شد. امکان انجام کودتای نظامی هم منتفی نیست.

اما هر اتفاقی بیافتد، جنبش مدنی ایران در مقیاس میلیونی متولدشده است و صاحب سر است. دیگر نمی توان نوزادی راکه تولدش به معنای آغاز پایان جمهوری اسلامی است، کشت.