بهائیان در ایران کنونی چیزی از جنس یهودیان در آلمانند. اقلیتی مطعون و مطرود که ما را متوجه وجدان معذبمان میکنند. یهودستیزی درآلمان اختصاصی به نخبگان حزب نازی نداشت، جنونی عمومی بود. بهایی ستیزی نیز درایران اگر چه تا پیش از حکومت جمهوری اسلامی، مرضی عمومی نبود و دلمشغولی جمع اگر چه نه قلیلی از مذهبیون بوده است[1] اما پس از انقلاب و با به قدرت رسیدن روحانیون، سیاستی حکومتی شد. روحانیت سرمست از رسیدن به قدرت بر دوش مردمان هیجانزده و با دعای خیر و حمایت روشنفکران جهان سوم گرا، از همان روز اول شکار جادوگران در نسخه اسلامی اش را در صدر سیاستهای خود قرار دادند.
بهایی برای مذهبیون ما چیزی از جنس جذامی است، حتی آخرین فتوای مرحوم منتظری نیز نتوانسته است بسیاری از فقهای نواندیش و قائلین به اسلام رحمانی را وادارد تا به بهائیان به چشم انسانهایی با حقوق برابر بنگرند. از قضا اتفاقا بهاییان در بنیان سخت نزدیکند به شیعیان اثنی عشری. نفرت از بهاییان سخت آموزنده است.نگاه عاقل اندر سفیهی که از جانب بهایی ستیزان نواندیش به بهاییان انداخته می شود چون به گزاره های منطقی ترجمه شوند سخت حیرتزا می شوند.
از گوشه وکنار خبر بازداشت بهاییهای بیشتری به گوش می رسد. شکار بهاییها بار دیگر آغاز شده است. اینک سی سال پس از حاکمیت نایب امام زمان بر کشور و گشاده دستی روحانیت شیعه در اعمال همه گونه تبعیض مذهبی، پس از آنکه مشتهای اسمانکوب قوی واشده و یک به یک رسوا شده اند، بسیاری از مردم البته از آن تعصب ویرانگری که شکار بهایی را به تفریحی لذت بخش بدل می کرد فاصله گرفته اند؛ اما همچنان بسیاری، خصوصا اصلاح طلبان مذهبی ما عاری از آن حساسیتی هستند که می بایست نسبت به بهایی ستیزی گسترده ای که حکومت جمهوری اسلامی بار دیگر به عریان ترین وجهی در پیش گرفته است داشته باشند. در حالیکه همه جا صحبت از کرامت و تکثر و احترام به عقاید دیگران و اسلام رحمانی است، ویران کردن خانه های بهاییان[2] در فضای سیاسی-مطبوعاتی ایران چندان واکنشی برنینگیخت. اینک هفت رهبر بهایی بیش از دو سال است که در زندانند، برای بهاییان در کنکور کارنامه صادر نمی شود و حکومت حتی دست از سر مردگان آنان نیز بر نمی دارد، جنبش سبز بهاییهای بسیاری به زندان افکنده شدند اما کسی از رهبران این جنبش نه به در خانه آنان رفت نه خبری از آنان گرفت.
بهائیان برای ما همچون یهودیان برای آلمانها هستند. ما تا همینجا نیز شرمسار تاریخیم.از آنان دفاع کنیم که هم اکنون نیز دیر است.
[1]سروش می گوید: ورود من به انجمن حجتیه به دوران دبیرستان بر می گردد. دبیرستان علوی یکی از جاهایی بود که انجمن حجتیه با آنجا ارتباط مستقیم داشت. پاره ای از استادان آن انجمن در دبیرستان تدریس می کردند و به همین جهت بعضی از دانش آموزان مستعد را به انجمن معرفی می کردند. به همین سبب در کلاس ششم دبیرستان ما ـ من وپاره ای از همکلاسیها یمان- وارد این انجمن شدیم. انجمن حجتیه چند محفل درسی در تهران داشت یکی از مهم ترین محفل های آن، جلسه ای بود که در منزل آقای خرازی ـ کمال خرازی- برگزار می شد. پدر ایشان نسبت به این انجمن تعهد مالی و ایمانی داشت. مانند پاره یی دیگر از متدینین. ما را برای انجام خدمات دینی به انجمن حجتیه معرفی کردند و در انجمن حجتیه دانستیم که فعالیت اصلی شان علیه بهائیت است. تاریخچه ای از بهائیت به ما آموختند و سپس بعضی از کتابهای آنها، علی الخصوص کتاب ایقان نوشته میرزا حسین علی بها، مورد نقد و جراحی عمیق قرار گرفت. من نزدیک یکسال در این انجمن بودم و بعد از یکسال بیرون آمدم. برای آنکه می خواستم آن وقت را صرف کارهای مفیدتری بکنم. شروع به خواندن قرآن و کار بر روی تفسیر کردم.
[2] بی بی سی گزارش می کند:
بر اساس گزارش های رسیده از ایران، پنجاه خانه متعلق به بهاییان پیشتر در طول این هفته در روستایی در استان مازندران تخریب شده است. گفته می شود چهار لودر و تعدادی کامیون، شبانه خانههای بهاییان روستای “ایول” را خراب کردهاند. بر پایه این گزارش ها از چند روز پیش از حادثه، صاحبان این خانهها به مقامهای محلی مراجعه کردهاند و درباره احتمال حمله به خانههای شان هشدار دادهاند، اما به این هشدارها توجهی نشد.
دیان علایی نماینده جامعه بین المللی بهاییان در سازمان ملل متحد در ژنو، در این باره به بی بی سی گفت: “این مساله ای است که از ابتدای انقلاب برای ایرانیان بهائی در ایول اتفاق افتاده. اوایل انقلاب بیش از ۳۰ خانواده را از این روستا اخراج کردند و آنها هر سال برای گرفتن محصولشان به آنجا برمی گشتند. تا اینکه خبر رسید که می خواهند منازلشان را در آنجا خراب کنند.” او گفت که علیرغم مراجعه آنها، خیابان را بستند و تمام خانه ها را با بولدوزر خراب کردند.خانم علایی در پاسخ به اینکه چه کسانی مسئول این حادثه هستند گفت: “مساله اصلی در واقع مساله بهائی ستیزی در مازندران مخصوصا در ساری و اطراف ساری است. و سالهاست که این نوع مسائل پیش می آید و وقتی هم که بهائیان به دادگاه می روند قاضی ها تعجب می کنند ولی در واقع زیر دست وزارت اطلاعات است و کاری نمی توانند بکنند.”
او می گوید حتی به بهایی ها اجازه نمی دهند برای دادن گل به همسایگان مسلمانشان به بیمارستان بروند و آن را اقدامی بر علیه امنیت کشور می دانند.نماینده جامعه بین المللی بهاییان در پاسخ به این سئوال که آیا به هیج مرجعی در ارتباط با حوادث روستای ایول شکایت خواهد برد یا نه گفت جامعه جهانی بهائیان به عنوان یک سازمان غیردولتی، موضوع را به نهادهای حقوق بشری سازمان ملل اطلاع خواهد داد.