فیلم کوتاهی که از گفتگوی انتخاباتی احمدی نژاد در سال هشتاد و چهار تهیه شده بود و در گوشی های تلفن همراه دست به دست می گشت را به یاد دارید؟ فیلمی که در آن با تاکید فراوان می خواست این نکته را القا کند که “مشکل ما موی جوانان نیست”. بسیاری از دوستان در سالهای ریاست جمهوری احمدی نژاد و با دیدن برخوردهای گشت ارشاد با جوانان، توجه همگان را به آن فیلم جلب می کردند و آن را دلیلی بر دروغگویی احمدی نژاد می دانستند، اما نیم نگاهی به رفتار و گفتار وی و دوستانش این حقیقت را روشن می کرد که اتفاقا آن سخنان نه تنها از روی تظاهر نبوده، بلکه جزیی از منظومه ذهنی ایشان و اطرافیانش است. اعلام آزاد بودن ورود زنان به استادیوم های ورزشی که با مخالفت مراجع مواجه شد، انتخاب مشاوران و معاونانی چون کلهر و مشایی و بروز دادن گاه به گاه برخی از اعتقاداتشان و حمایت رییس جمهور از آنها، حملات سازمان یافته و عریان به مراجع تقلید در مقاطع مختلف توسط حامیان ایشان و در این اواخر، زمزمه دعوت از هنرمندان خارج نشین به ایران را نمی توان اتفاقاتی نا مربوط و تصادفی دانست. به نظر من اینها همه خبر از ظهور پدیده ای در عالم سیاست در ایران می دهندکه همانا قدرت گرفتن طیفی جوان از نیروهای مذهبی است که عمیقا با مذهبیون سنتی در تضاد و تقابل قرار دارند. طیفی که به فضای باز اجتماعی اعتقاد دارد ولی با فضای باز سیاسی به شدت مخالف است. البته سنت گرایان نیز از همان ابتدا از قدرت گرفتن این گروه بیمناک بودند اما به علت خطری که از جانب اصلاح طلبان احساس می کردند، مایل بودند در این زمینه سکوت پیشه کنند؛ سکوتی که در روزهای اخیر تبدیل به اعتراض و افشا گری شده است و می رود تا منازعه بنیادین جدیدی را در ساختار حکومت جمهوری اسلامی پدید آورد.
احمد خاتمی در نماز جمعه هجدهم تیرماه هشتاد ونه اعلام کرد که ایران جای خوانندگان لس آنجلسی نیست و این نکته ای بود که وی به اعتراضات خود در باب نگاه رییس جمهور به مسئله حجاب اضافه کرد. مرتضی نبوی مدیر روزنامه محافظه کار رسالت نیزمهمترین دغدغه خود را “پدید آمدن جریان انحرافی در اصولگرایان” توسط حامیان احمدینژاد میداند که “جریان اصولگرایی منهای روحانیت” میباشند.سید مرتضی نبوی مدیرمسئول روزنامه باسابقه جریان اصولگرا و از اعضای اصلی جامعه مهندسین در گفتو گو با هفتهنامه پنجره (وابسته به علی زاکانی)، در تشریح آیندهشناسی جریانهایی سیاسی اصولگرا، با اظهار نگرانی ایدئولوژیک نسبت به شکلگیری جریان اصولگرایی منهای روحانیت میگوید: “این جریانی است که خود را اصولگرا میداند، به ولایت آقا امام زمان اعتقاد دارد لکن به نظر میآید که به نقش روحانیت در تاریخ تشیع و در جریان انقلاب خیلی اعتنایی ندارد”.(لینک) ناگفته نماند که اتهام ترویج اسلام منهای روحانیت که در حال حاضر متوجه دوستان احمدی نژاد شده است، پیش از این به افرادی چون دکتر علی شریعتی و نیز گروههای همانند نهضت آزادی وارد شده بود.
حال سئوالی که در اینجا پیش می آید این است: برای فعالان سیاسی مدرنی که دل در گرو دموکراسی و آزادی و حقوق بشر دارند، این منازعه چه دستاوردی می تواند داشته باشد و اصولا دیدگاه و موضع کدام یک ازاین دو طرف به جریان آزادیخواه و جنبش سیز نزدیکتر است؟ آنچه که مهم به نظر می رسد، عدم اصرار بر این همانی احمدی نژاد و اصولگرایان سنتی و پذیرش اختلاف بنیادینی است که در دستگاه فکری این دو گروه وجود دارد. به عقیده من اگر چه طیف سنتی و مذهبی در برخی عرصه ها چون بازار و مالکیت به دیدگاههای مدرن نزدیکترند، اما این طیف تازه نفس و سرکش نیز در شکستن بسیاری از بت های ذهنی و تابوهای تاریخی نقش آفرین است و می تواند روند سکولاریزه کردن جامعه ایران را شتاب داده و به شکل ناخواسته بستر حرکت های اجتماعی عمیق را فراهم کند.