دیالکتیک قدرت در تاریکی

نویسنده
پیام رهنما

» اجرای تهران

نگاهی به نمایش دو دلقک و نصفی

 

آقای رئیس، در تاریکی اتاق کارش، در شب کریسمس نشسته و مشغول کار است. کارخانه‌ی عظیم و درندشت او نیاز به سر و سامان و کار شبانه دارد حتی اگر شب کریسمس باشد. منشی او نیز در اتاق بغلی حضور دارد. در تاریکی، زیتوی نابالغ وارد اتاق رئیس می‌شود. حضور او آن‌جا بسیار نامنتظره است، چون همه‌ی درهای کارخانه بسته است. رئیس گمان می‌برد که زیتو برای درخواست استخدام به او مراجعه کرده است، اما واقعیت چیز دیگری است؛ زیتو کارگر دون‌پایه‌ی کارخانه است و حاوی حرف‌هایی برای آقای رئیس است که تا به حال نشنیده است…

جلال تهرانی در نمایشی منحصر به فرد، به درون ساختار قدرت نفوذ کرده و آن را مورد واکاوی قرار داده است. آقای رئیس، خانم منشی و زیتو، هرکدام نمادهای تیپیکال از عناصر هرم قدرت‌اند و حالا در مکاشفه‌ای تماشایی، واداشته شده‌اند تا بخش‌های پنهان شخصیت و سرشت خود را عریان کنند.

«اگر رئیس را به عنوان نماینده‌ی نهاد قدرت و زیتو را به عنوان نماینده‌ی توده‌ی جامعه بپذیریم، در طول نمایش، توده‌ی جامعه می‌کوشد نهاد قدرت را وادار به پاسخگویی کند. نهاد قدرت که سال‌هاست نیازی به پاسخگویی نمی‌بیند، در ابتدا می‌کوشد هر سوال را با سوال دیگری پاسخ دهد، اما به مرور وادار به پاسخگویی می‌شود. گرچه نمی‌توان از این موضوع غافل بود که در «دو دلقک و نصفی»، رئیس، منشی و کارمند، علی‌رغم تصورات اولیه‌ی مخاطب در مواجهه با نمایش، هرچند که در ابتدا شمایلی تیپ‌گونه دارند، اما در طول نمایش، پوسته‌ی تیپیک خود را می‌شکنند بی‌آن‌که تبدیل به شخصیت شوند. تو گویی هرکدام از این سه تنها به عنوان سخنگوی آن بخش از اجتماع انجام وظیفه می‌کنند که از آن بر آمده‌اند. باید در نظر داشت که در نمایش‌نامه و البته در اجرای جلال تهرانی از نمایش‌نامه، فرار عامدانه از نشانگان جغرافیایی، تلاش برای تعمیم موقعیت خطیر آدم‌ها در ساختار قدرت به شکلی جهان شمول است.»

اتفاق مهمی که در نمایش دو دلقک و نصفی می‌افتد این است که پرسوناژها با این‌که نمایندگان سطوح بزرگی از جامعه‌اند و احساس تمامیت و وجود می‌کنند، باز هم از نوعی سردرگمی و بحران هویت عمیق و انتزاعی رنج می‌برند. در واقع آنان فقط در لایه‌های پنهان و ناگشوده‌ی ناخودآگاه و خرد جمعی است که به نقش اصلی و ازلی ابدی خود واقف‌اند. کلید گشودن این ناخودآگاه اما انتزاع است. گویا تهرانی نتوانسته است جز با انتزاع به درون این هیئت مرئی اما بدون شکل و وزن راه پیدا کند.

تهرانی بستری پرداخته است تا در آن نمایندگان و عناصر قدرت وارد دیالکتیکی منفی و پا در گریز شوند که پایانی جز تراژدی و فاجعه ندارد، اما همین دیالکتیک، مکاشفه‌ای است تا نویسنده/کارگردان و تماشاگر در یک زمان به درکی تازه از ساز و کار قدرت در جامعه و نقش رفتارها و وجدان بشری در تداوم سیستم حکومتی و اخلاقی دست پیدا کند. این انتزاع در همه‌ی جنبه‌های نمایش جاری است. صحنه‌ی به شدت خالی، نور اندک و لباس‌های بسیار معمولی بازیگران، هرگونه قراردادی را در ذهن تماشاگر نفی می‌کند و به او نشان می‌دهد که شاید این یک نمایش باشد، اما ممکن است تو یکی از این شخصیت‌ها باشی.

جلال تهرانی در دو دلقک و نصفی، قدرت خود را در نوشتن دیالوگ و گفت‌گویی که بر ارزش کلمه استوار باشد نشان داده است. کلمات نقش بسیار مهمی را در این نمایش بازی می‌کنند. هر کلمه بار معنای ویژه‌ی خود را دارد و چه بسا اگر بازیگر کلمه‌ای را به اشتباه ادا کند، جمله سرنوشت دیگری خلاف میل نویسنده پیدا کند. در دیالوگ‌های پرسش‌گونه‌ی سه پرسوناژ، جمله‌های تکراری، ریتمی را می‌سازند که بیش از هرچیز به تماشاگر کمک می‌کند تا به درک و دریافتی موسیقایی و ساختارمند از نمایش دست پیدا کند. جملات تکراری، در هر موقعیتی، معنا و مفهوم دیگری پیدا می‌کنند و این مهم برای یک نویسنده‌ می‌تواند دستاوردی باشد که بر پایه‌ی آن سبکی منحصر به فرد خلق شود.

 

جلال تهرانی، مکتب تهران و دو دلقک و نصفی

جلال تهرانی موسس مکتب تهران، نویسنده و کارگردانی است که همواره آثارش مورد توجه جامعه‌ی نمایش کشور بوده است. بریده‌هایی از گفته‌های او را درباره‌ی مکتب تهران و خصوصا نمایشی که روی صحنه دارد این‌جا می‌خوانید:

«کار کردن با بچه‌ها و اعضای مکتب تهران، از جمله انگیزه‌های اصلی تشکیل این موسسه بوده است. یعنی ما با انگیزه‌ی تعامل با نسل‌های تازه‌ی تئا‌تر، مکتب تهران را راه اندازی کرده‌ایم. میان خانه‌ی هنرمندان و مکتب تهران مناسباتی وجود دارد. خانه‌ی هنرمندان همیشه در کنار مکتب تهران بوده است و ما نسبت به آن‌ها احساس تعهد داریم. وقتی دکتر مجید سرسنگی، رییس خانه‌ی هنرمندان با من تماس گرفت و در مورد اجرا صحبت کرد، تصمیم گرفتیم که نمایش «دو دلقک و نصفی» را در زمان مشخص شده به صحنه ببریم. برای اجرای نمایش، همکاری همه جانبه‌ای از سوی تمام اعضای مکتب تهران صورت گرفت. در واقع آن‌ها فعالیت شبانه‌روزی داشتتند. به گونه‌ای ‌که ما دکور نمایش را ظرف نیم ساعت طراحی، یک ساعت محاسبه و به صورت شبانه ساختیم.»

«برنامه‌ام این بود که بعد از نمایش «سیندرلا»، نمایش‌های «مکبث ۲۰۰۱» و «دراکولا» را به صحنه ببرم. اما اجرای هیچ کدام این کار‌ها با توجه به زمانی که در اختیار داشتیم، امکان‌پذیر نبود. از میان متن‌هایی که در اختیار داشتیم، این نمایش‌نامه را مناسب با این شرایط دیدم و آن را برای اجرا انتخاب کردم. دو دلقک و نصفی را سال ۷۷ نوشتم. متن از تلخی زیادی برخوردار بود و در ابتدا «زیتوی نابالغ» نام داشت. در سال ۸۳ بازنگری به این کار داشتم و تلخی آن را گرفتم و نامش را به «دو دلقک و نصفی» تغییر دادم. اکنون فکر می‌کنم متنی بانشاط‌‌تر و تئاتری‌تر است.»

 

دو دلقک و نصفی

نویسنده و کارگردان: جلال تهرانی

بازیگران: سارا پهلوانی، مصطفی لعلیان، فرشاد قاسمی و مریم ملک.

«دو دلقک و نصفی» تا ۱۹ دی‌ماه، در سالن استاد ناظرزاده‌ی کرمانی روی صحنه است.