تشبیه اصلاحطلبان به پرسفونه (Persephone) دختر زئوس یکی از الهههای یونانی هنگام بازگشت از هادس (Hades)، سرزمین فرودین یونانیان به زمین نشانهای از امید به موفقیت در سخنان معصومه ابتکار نامزد ائتلاف اصلاحطلبان در انتخابات شوراها و معاون رییس جمهور خاتمی در هشت ساله دولت اصلاحات است.
در غروب یک روز پاییزی در دفتر کار خانم ابتکار واقع در یک مؤسسه خیریه با وی درباره مسائل مختلف به گفتگو نشستیم.
از دلایل شکست اصلاحطلبان در شوراهای دوم گرفته تا برنامههای اصلاحطلبان در صورت پیروزی در انتخابات آتی و…
در ابتدا باید شجاعت شما را تحسین کنم که پس از سه شکست متوالی اصلاحطلبان در سه دوره گذشته انتخابات پا به عرصه رقابت گذاشتهاید. با توجه به وضعیت موجود و تجربیات گذشته برای شروع بحث میخواستم بدانم که هدف شما از ورود به این عرصه چیست؟
به نظر من ما در حال سپریکردن برههای حساس از دوران سیاسی کشور هستیم و این حساسیت میطلبد که سنجیده تصمیم بگیریم و درست عمل کنیم. من هم مانند بسیاری از فعالان سیاسی کشور بر این باور هستم که تنها راه استقرار مردمسالاری دینی و تحقق آرمانهای انقلاب، استفاده از راهکارهای دمکراتیک است و یکی از این راهکارها حضور فعال و تأثیرگذار در عرصههایی چون انتخابات است. اینکه در سه دوره گذشته ناکام بودهایم دلیل نمیشود که تا ابد از عرصه رقابتها کناره بگیریم.
باید به این دوره ناکامی نیز به عنوان فرصت نگاه کنیم و تجربیاتی را که نمیتوانستیم در هنگام پیروزی به آن دست پیدا کنیم را مورد توجه قرار دهیم. متاسفانه یکی از آسیبهای جریانهای سیاسی این مساله است که به دوران شکستها توجهی نمیکنند و به دلیل آنکه نمیتوانند به درستی وضعیت را درک کنند تلاش میکنند که به سرعت از آن بگذرند در حالی که باید این تجربه را به صورت عمیق درک کرد. این امر به ما توانایی میدهد که در آینده منطقیتر حرکت کرده و توانایی و تأثیرگذاری خود را افزایش دهیم. با این تحلیل حضور پررنگ اصلاحطلبان در عرصه انتخابات برای هواداران اصلاحات و همچنین مردم امیدوارکننده خواهد بود که جریانی که از همگی مراکز قدرت و تصمیمگیری کنار گذاشته شده است دست از سیاستورزی برنداشته است.
نفس حضور طیفهای مختلف در انتخابات به اعتبار آن نیز میافزاید هر چند که درباره انتخابات خبرگان نگرانیهایی وجود دارد.
فارغ از استانداردهای انتخابات از جمله آزادبودن روند برگزاری و سالمبودن نحوه شمارش آرا و… با توجه به تجربیات چند سال گذشته چرا فکر میکنید که مردم در انتخابات شرکت میکنند و چرا فکر میکنید که گزینه انتخابی آنها اصلاحطلبان خواهد بود؟
مردم ما به این باور رسیدهاند که شرکت و نحوه حضور آنها در انتخابات تأثیرگذار است، خود این امر انگیزه مناسبی برای حضور مردم در انتخابات است. مردم دریافتهاند که تغییرات و انتقال قدرت هر چند اگر مثبت هم نباشد از طریق صندوق رأی انجام میشود.
مردم وقتی مشاهده کنند شرکت و یا عدم شرکت آنها در انتخابات اثرات منفی یا مثبت مستقیمی برزندگی و جامعه آنها به همراه خواهد داشت به یقین برای رسیدن به وضعیت بهتر تلاش میکنند و فعالیتها و اثرگذاری خود را در این عرصه افزایش دهند.
در مقطع کنونی به ویژه با عملکرد برخی نیروهای اقتدارگرا درباره مسائل مملکتی و ترجیح موارد خبرساز و منافع آنی ملت بر منافع بلندمدت مردم و کشور بسیاری از نخبگان و مردم را نسبت به اوضاع جاری کشور نگران کرده است و در نتیجه به نظر میرسد که عزمی جدی برای اصلاح این گونه اقدامات در حال به وجود آمدن است.
ولی در پاسخ به اینکه چرا مردم اصلاحطلبان را ترجیح میدهند نیز باید بگویم چون اصلاحطلبان با رویکردی تخصصی و کارشناسانه وارد انتخابات شدهاند و تجربه مدیریت دوره آقای خاتمی نیز علیرغم همه سمپاشی به روایت آمار منتشر شده مثبت بوده به نظرم این امور نکات قوت مثبتی برای اصلاحطلبان باشد.
میخواستم بدانم که به نظر شما وجه تمایز اصلاحطلبان و جریان مقابل چیست؟
مهمترین وجه تمایز اصلاحطلبان با جریان مقابل در آن است که این جریان نوعاً حاضر نیستند برای دستاوردها و منافع کوتاهمدت و مقطعی منافع بلندمدت جامعه را قربانی کنند این نگاه در دولت آقای خاتمی رایج بود. شاید یکی از مشکلات اصلاحطلبان این بود که ما همواره افق بلندمدت را میدیدیم و این موجب شده بود که که مقداری از معضلات آنی جامعه فاصله بگیریم.
واقعیت آن است که دولت خاتمی در قیاس با دولت فعلی از لحاظ بهرهگیری از رسانهها در محرومیت کامل به سر میبرد. ولی این امر را هم باید اذعان کنم که سیاست خاتمی خبرسازی نبود و نمیخواست عوامفریبی کند.
از امیرالمؤمنین علیهالسلام حدیث زیبایی نقل شده با این مضمون که: “ثلاث من کان فیه کان منافقاً و ان صام و صلا و زعم انه مسلم. اذا وعد اخلف و اذا ائتمن خان و اذا حدث کذب” یعنی سه عمل اگر از سوی کسی انجام شود هر چند که نماز و روزه بگیرد و در ظاهر مسلمان باشد در زمره منافقین خواهد بود اگر وعدهای دهد و به آن عمل نکند، اگر امانتی به او سپرده شود خیانت کند و اگر حرفی بزنددروغ بگوید.
اصلاحطلبان و به ویژه آقای خاتمی هیچ گاه به مردم دروغ نگفتند و یا وعدهای که در توان آنها نبود را به مردم ندادند به نظر من مهمترین وجوه تمایز اصلاحطلبان و اقتدارگرایان در صداقت، عدم استفاده از شیوههای عوامفریبانه و همچنین قربانینکردن منافع بلندمدت در برابر منافع زودگذر جامعه است. اصلاح طلبان تلاش میکنند که واقعیت را آنگونه که هست به مردم منتقل کنند.
به اعتراف دوست و دشمن انتخابات دومین دوره شورای شهر آزاد و رقابتیترین انتخابات در چند دهه اخیر بود. فکر میکنید چه عاملی باعث شکست اصلاحطلبان در آن انتخابات شد؟
تجربه شورای شهر اول مشکلات زیادی به همراه داشت و اما آن شورا ناکام نمیدانم فکر میکنم شورای شهر نخستین تجربه برای مدیریت محلی و شهری بود طبیعی بود که این تجربه با مشکلات زیادی روبهرو شود، وقتی یک مجموعه تمام تمرکز خود را بر روی زیرساختها قرار می دهد و در نتیجه دستاورد عینی و زودبازدهی را به همراه نخواهد داشت.
از انصاف نباید گذشت که شورا در مورد اقدامات زیربنایی، تصویب قوانین و بودجهبندی شهرداری اقدامات ارزشمند فراوانی انجام داده است. با این حال باید اعتراف کرد که مشکل اصلی شورای اول تهران غلبه گرایشهای سیاسی اعضا بر وجه مدیریتی آنها بود. در یک سیستم مناسب مدیریت شهری پیش از گرایشهای سیاسی، تجربهکاری، مدیریت و کارآمدی لازم است.
متاسفانه به دلیل نبودن چهره مقتدر در بین اعضا درگیریها سیاسی شدت گرفت و این درگیریها به قدری بالا گرفت که شورا از وظایف اصلی خود بازماند.
علت شکست در انتخابات دور دوم را چه میدانید؟
در انتخابات دوم شوراها متاسفانه اصلاحطلبان به نوعی خودشیفتگی دچار شدند. در عمل سیاسی دو مساله بیشترین خطر را برای بازیگران به همراه دارد یکی خودشیفتگی در اثر پیروزی و دیگر یأس ناشی از شکست.
از سویی اصلاحطلبان سرگرم اختلافات گذشته با انتشار لیستهای متعدد آرای خود را متفرق کردند و از سوی دیگر مردم خسته و سرخورده از درگیریها از حضور در انتخابات شانه خالی کردند و در نتیجه اقلیتی منسجم، نئومحافظهکاران ایرانی را به شورای شهر رهنمون کردند.
به نظر من در این دور اصلاحطلبان با درسگرفتن از گذشته به نوعی تکامل رسیدهاند که میتواند موفقیتهای آینده را برای آنها به ارمغان داشته باشد.
حتماً داستان پرسفونه الهه یونانی را شنیدهاید. وی فردی بسیار خودشیفته بود روزی در باغ گلهای نرگس خود قدم میزد که ناگاه به گل صدسر نرگسی رسید از زیبایی این گل به وجد آمد و آن را چید و از یاد برد که بهای گل را به شیطان دهد… گل چیدن همان و سقوط به دنیای هادس همان… او سالها تلاش کرد و با کمک زئوس توانست از سرزمین فرودین هادس به زمین بازگردد اما در این بازگشت پرسیفونه آن پرسیفونه گذشته نبود او متکامل شده بود.
به نظر من اصلاحات نیز دوران هادس خود را سپری کرد و آرام آرام به سرزمین اصلی خود پای میگذارد با این تفاوت که اصلاحطلبان امروز تجربه چند پیروزی و شکست را در انبان تجربیات خود دارند.
تا به حال به مسائل گذشته پرداختیم حال بد نیست به چند پرسش درباره آینده بپردازیم. خانم دکتر اهداف اصلی ائتلاف اصلاحطلبان برای پیروزی انتخابات شورای شهر تهران چیست؟
من نمیتوانم از سوی ائتلاف اصلاحطلبان سخن بگویم. اما آنچه که به نظر من توسط همگی اعضا بر روی آن تأکید شده است، مفهوم توسعه پایدار است، امروزه به علت عدم اجراییشدن این مفهوم جامعه با افت شاخصهای کیفی زندگی روبرو است. درست است که شاخصهای توسعه در شهرهای بزرگ رشد یافته اما در شاخصهای کیفیت زندگی با مشکل روبهرو هستیم و هر چند پیشرفتهای زیادی در شهرهای بزرگ به وجود آمده اما شهروندان ما از کیفیت زندگی بهتری بهره نبردهاند و در نتیجه از زندگی خود لذت نمیبرند. این وظیفه مدیریت شهری است که با ایجاد راهکارهای مناسب این نقیصه را مرتفع کند.
به نظر من مهمترین مشکلات شهر تهران ترافیک، آلودگی هوا و مسکن است و همگی این موارد در تعریف توسعه پایدار میگنجد و اگر درک درستی از این مبحث داشته باشیم اصلاحطلبان با رویکردی عملگرایانه و تخصصی میتوانند در چارهجویی و رفع این معضلات گامهای بلندی را بردارند.
توسعه پایدار مفهومی مورد تأیید همه متخصصان جامعه است و این هم بسیار مطلوب است که مثلاً تا ده سال دیگر با برنامهریزیهای علمی و منسجم چیزی به نام معضل ترافیک نداشته باشیم. اما این پرسش مطرح میشود که مردمی که در حال حاضر زندگی میکنند و معضل ترافیک آنها را کلافه کرده چه باید بکنند؟ برخی چون شهردار پیشین اعلام کرده بودند که 45 روزه معضل ترافیک را حل میکنند و یا مانند رییس جمهور فعلی برای حل مشکل ترافیک ساعات کار بانکها را تغییر داده اما میبینیم تغییری در اوضاع ایجاد نشده است. میخواستم بدانم شما برای معضلات کنونی مردم چه راهکاری دارید، آیا آنها باید فدای نسل بعد شوند؟
اگر قرار باشد برنامههای کوتاهمدت را به قیمت از دست رفتن اهداف بلندمدت قربانی کنیم یا برنامههای مقطعی را جایگزین طرحهای بلندمدت کنیم یا باعث شویم که مدت اجرای طرحها افزایش یابد باید این تصمیمگیریها را مورد مطالعه مجدد قرار داد. بسیاری از تصمیمات مقطعی بعدها به گرهکوری بدل میشود که حل آن مستوجب صرف وقت و هزینه فراوان خواهد بود.
به طور نمونه ما در طرح جامع کنترل آلودگی هوا که اتفاقاً با عنایات دولت جدید تعطیل شد! بررسی گستردهای را درباره طرح زوج و فرد کردن عبور خودروها در مواقع اضطراری آلودگیها انجام دادیم.
در برخی از شهرهای بزرگ جهان این طرح به صورت موقت اجرا شده بود اما در هیچ کجا به صورت دائم مورد استفاده قرار نگرفته است.
به یاد دارم وقتی با وزیر محیط زیست مکزیک این طرح را در میان گذاشتم به شدت در مخالفت با این طرح صحبت کرد و گفت ما در مکزیکوسیتی این طرح را اجرا کردیم اما شاهد بودیم از سویی بسیاری از مردم به خرید دو ماشین روی آوردند و دیگر اینکه تجارت پلاک در مکزیکوسیتی به شغلی پرمنفعت تبدیل شد و پس از 5 سال به جایی رسیدیم که تعداد ماشینهای زوج و فردمان به تنهایی با مجموع خودروهای 5 سال گذشته مکزیکوسیتی برابری می کرد.
به نظر من این طرح شاید به صورت مقطعی و در روزهای اضطراری آلودگی هوا میتوانست جوابگو باشد اما با دائمیکردن این طرح، از سویی مردم را ناراضی کرده است و از سوی دیگر خود طرح را از انتفاع ساقط کرده است.
مردم در بسیاری از موارد باید صبر کنند و کمک کنند تا مسائل شهر به صورت ریشهای حل شود شاید برخی راهکارها مانند ایجاد دوربرگردانها در بزرگراهها برخی مشکلات را رفع کند اما باید توجه داشت که این چنین راهکارهایی ما را از اهداف اصلی ایجاد بزرگراهها، زیرگذرها، تقاطعهای غیرهمسطح و… باز ندارد.
من معتقدم باید بین طرحهای بلندمدت و راهکارهای مقطعی نقطه اپتیمم را یافت و بدین صورت به نوعی تعامل دست پیدا کنیم که این مساله مستلزم مهندسی دقیق است.
همه میدانیم که مسائل آنی مردم را نمیتوان فراموش کرد، بسیاری از مردم رنج و درد فراوانی را تحمل میکنند و باید در جهت رفع معضلات آنها گام برداریم.
شورای شهر میتواند راهکارهای فراوانی را در مباحث ترافیک و معضلات زبالههای شهر ارائه دهد.
یکی از راهکارهای دیگری که میتوان به مدد آن شهری راحتتر برای مردم فراهم کرد دخیلکردن مردم در امور مدیریت شهری است. در شورای شهر اول بحث شورایاری با جدیت مورد مطالعه و بررسی قرار گرفت و در شورای دوم آقای قالیباف توانست برخی از شورایاریهای مناطق را فعال کند که این امر به خودی خود بسیار جای خرسندی دارد. اداره شهر بدون دخالت واقعی مردم امکانپذیر نیست.
فکر میکنید که در مدیریت شهری از تجربه گذشتگان به درستی استفاده شده است؟
اگر به نوع عملکردها دقت کنید به نظر میرسد که در این زمینه به خوبی عمل نشده است به طور نمونه میتوانیم به طرحهای جمعآوری و تفکیک زباله که در شهر تهران اجرا شده است نگاه کنیم حداقل 4 یا 5 طرح در چند ساله اخیر بدون هیچ گونه دستاورد ملموس!
مسئولان باید به این درجه از آگاهی دست پیدا کنند که پیش از هر گونه اقدامی به سوابق و موارد مشابه نگاهی بیافکنند و با توجه به دلایل شکست و موفقیت طرحها، برنامههای خود را به اجرا بگذارند.
به نظر شما انتخاب شهردار به صورت مستقیم بهتر است یا شرایط فعلی؟
اگر دو مرحلهای باشد بدین گونه نامزدها را شورای شهر به مردم معرف کنند و سپس مردم در انتخابات یکی از آن نامزدها را انتخاب کنند شیوه مطلوبی به نظر میرسد. در غیر این صورت احتمال افزایش اختلافات در بین شهردار و شورای شهر وجود خواهد داشت.
یکی از مختصات نظامهای دمکراتیک و جامعه مدنی حضور فعال NGOها در جامعه است به نظر میرسد که دولت جدید دید مثبتی نسبت به این نهادها ندارد. برنامههای شما برای حمایت از NGOها و همچنین استفاده بهینه از پتانسیلهای آنها چیست؟
این بستگی دارد که نگاهمان به NGOها چگونه باشد. ما در کشور خودمان این تجربه مدرن را در بافت اجتماعی داشتیم که البته شاید شکل خیریهای و هیأتی داشتند اما کارایی خود را در مقاطع مختلف تاریخ نشان دادهاند. فکر نکنیم که بحث NGOها پدیده جدیدی است که از غرب به ارمغان آمده است. ما نباید دستاوردهای دینی و ملی خود را به نفع تمدن غربی مصادره کنیم. در دولت آقای هاشمی بحث NGO مطرح شد و در دولت آقای خاتمی فعالیت آنها رشد قابل ملاحظه و چشمگیری یافت.
به نظر من باید به سازمانهای غیردولتی نگاهی واقعبینانه داشت و با این نگاه و شناخت نقاط ضعف و قدرت آنها NGO ها را در مدیریت شهری دخالت داد. سازمانهای غیردولتی میتوانند به مباحث کیفی بپردازند و موجب افزایش مشارکت مردمی شده و با دیدهبانی عملکرد شهرداریها نقش نظارتی بر عملکرد مدیریت شهری داشته باشند.
من به شخصه در سازمان محیط زیست با این گروههای تعامل بسیار خوب و مثبتی داشتم نه به این معنی که این گروهها با ما موافق، باشند. بلکه آنها با نقد ما تعاملی دو سویه و پربرکت را به وجود آوردند.
اصلاحطلبان همچنین نباید از هیأتهای مذهبی و دیگر ساختارهای غیردولتی سنتی غافل شوند و یا آنها نیز باید به تعامل دست یابند. این گروهها نقش گستردهای در فعالیت اجتماعی باز میکنند.
در مورد حاشیهنشینها چه برنامههایی دارید؟
یک بحث مهم در شهرهای بزرگ بحث حاشیهنشینی با معضلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خاص خودش است این پدیده به شدت بر مسائل اجتماعی کلانشهرها تأثیر میگذارد.
یکی از مباحث اصلی دولت اصلاحات مشکلات دست به گریبان حاشیهنشینها و همچنین اصلاح بافتهای فرسوده بود که به علت فراهمنبودن زیرساختها به خوبی مشکلات آنها رفع نگردید. یکی از اولویتهای شورای شهر آینده باید مسأله حاشیهنشینی باشد.
با توجه به حاکمیت یکدست موجود اگر اصلاحطلبان پیروز شوند چگونه میخواهند با این جریان به تعامل دست یابند؟
نتیجه انتخابات برای همه محترم است امیدوارم که رقابت سیاسی در عرصه اجتماعی موجب می نشود که مسائل مردم قربانی شود. فکر میکنم این قدر خردورزی وجود داشته باشد که در صورت پیروزی اصلاحات یک تعامل سازنده به نفع شهروندان برقرار شود، خود اصلاحطلبان مایل به تنش نیستند با توجه به کاندیداها و برنامههای ارائهشده دنبال تنش نیستند و امیدوارم که طیفهای موجود در قدرت هم متوجه این واقعیت بشوند که اگر خواست و رای مردم این است بدان عمل شود اگرچه این نگرانی با توجه به اتفاقاتی که در مدیریت شهری برای آقای قالیباف به وجود آمده وجود دارد.
همیشه این مسائل و اختلاف نظر بین شورای شهر و شهرداری و دولت وجود داشته و همیشه سیاسی نیست باید خوشبینانه فکر کنیم که در صورت پیروزی اصلاحطلبان بتوانند یک تعامل سازنده و فراجناحی با قدرت برقرار کنند و یک تجربه منطقی را ارائه کنند مدیریت در اقلیت نیز خود یک تجربه است.
رسانههای محافظهکار خطی را دنبال میکنند که اصلاحطلبان با اختلاف روبهرو شدهاند و به لیست واحد نمیرسند شما به عنوان یک کاندیدای اصلاحطلب وضعیت ائتلاف را چگونه ارزیابی میکنید؟
این شانتاژهای خبری دورهاش گذشته است و کارکرد خود را از دست داده است و به این عزیزان توصیه می کنم به جای تفرقهافکنی به دنبال همدلی در سطح کشور و بین جمع خود باشند و اعتماد ملی را افزایش دهند این روش و شیوه کمکی در جهت تحقق اعتماد ملی نمی کند. حرکت ائتلاف بسیار مثبت است و بسیار خوب پیش رفته است کار اجماع بسیار سخت بود اما به نظر میرسد که بسیاری از مشکلات حل شده است. تحلیل من این است که اصلاحطلبان به یک لیست بزرگ و فراگیر دست مییابند.
حال به یک پرسش کلیدی میپردازم که شاید پرسش بسیاری از افراد جامعه نیز باشد به نظر شما حدیقف اصلاحطلبی کجاست؟ به قول آقای علویتبار آزمون فیصله بحش اصلاحات چیست؟
من معتقدم در این بحث ابتدا باید کف را تعریف کنیم به نظر من چارچوب اصلاحطلبی قانون اساسی است، این امر بسیار کلیدی است که در فرایند تجربه اصلاحطلبی در شعارها و آرمانهای خود انتظاراتی را در نخبگان جامعه به وجود نیاوریم که از مرزهای قانون اساسی فرا تر رود و مسائلی را تلویحاً بیان کنیم که با قانون اساسی مغایرت داشته باشد وتردیدهایی را به وجود آورد و به طیف اقتدارگرا این بهانه را دهد که اینها به صورت تلویحی خواهان ساختار شکنی هستند در حالیکه همه می دانیم که اصلاحطلبان فرزندان انقلاب هستند ولاجرم دلسوز مردم ونظام وبه همین دلیل روش، سلیقه و نگرش آنها در بحث مدیریت کشور متفاوت است و معتقد هستند که مردمسالاری دینی و آرمانهای امام جز با تحقق آزادی میسر نمی شود و توجه به آزادی بیان به عنوان یک اصل اجتنابناپذیر و جامعه مردمسالار و رفتن به سمت پاسخگویی جز اصول اصلی آنها است که در قالب قانون اساسی قابل اجرا است.
اصلاحطلبان در مباحث اخلاقی بسیار اصولگرا بودند به گونهای که آقای خاتمی هرگز حاضر نشد دروغ بگوید و حاضر نشد وعدههای نشدنی و مسائلی که اتفاق نیفتاده و متعلق به دستاوردهای دولتش نبوده را به خود نسبت دهد هرگز حاضر نشد از چارچوب قانونی عدول کند هر وقت با اعتراض مواجه میشد میگفت: من اصلاحات را در چارچوب قانون انجام میدهم که عدول از این مساله نقض غرض است که منشا مشکلات در مدیریت کشور خواهد بود تمام تلاش آقای خاتمی این بود که اصلاحات را در چارچوب قانون اساسی انجام دهد و اعتقادی کلی اصلاحطلبان این است که اصلاحات زمان میخواهد و باید در روشها بازنگری کرد.
شاید سریع رفتیم و فرصت ندادیم که جامعه همراهی کنند که بالاخره دیدیم مردم جای دیگرند و ما جای دیگر هستیم.
پرسش من این است که سیستم باید به چه نقطهای برسد که بگویم سیستم اصلاحناپذیر است؟
با تعریفی که در ذات قانون اساسی وجد داردنظام ما هم تحول پذیراست و هم اصلاحپذیر. ویژگی بارز دین ما تحولپذیری و پویایی آن است و کسانی که قانون اساسی را نوشتند با این نگاه پویا قانون اساسی را نوشتند برای تمام ارکان قدرت سیستم نظارتی تعبیه کردند.
هر سیستمی برای پایداری باید اصلاحپذیر، پویا و رو به رشد باشد اگر این خاصیت را از دست دهد مشکل مدیریتی به وجود میآید. به نظر من قانون اساسی ونظام جمهوری اسلامی ایران مستلزم پویایی و رشد است و با نیازهای جوانان باید همپوشانی داشته باشد. هم ازخود ساختار انعطاف و تحولپذیری و سیالی را نشان دهد وهم قوه مقننه به وظیفه خود در این باره عمل کند که با تصویب قوانین روز آمد نگاه جامعه را به سمت کارآمدی سیستم سوق بدهد. اگر متوقف بشویم انتظارات جامعه از این سیستم جلو میزند.
در پایان اگر مطلبی به نظرتان لازم میآید که بیان کنید بفرمایید.
سخنم را با حدیثی از امام علی به پایان میرسانم که فرمود: عرفت الله به فسخالعزایم، نقضالهمم و حلل عقد
خدا را شناختم در از بین بردن عزمها و نقضکردن همتها و چارهگشایی در گرهها و مشکلها.
منبع: مشارکت