نمایش روز♦ تئاتر ایران

نویسنده
جمشید کمالی

تئاتر شهر همچنان تعطیل است و چراغ تئاتر تنها در چند سالن تک افتاده شهر روشن مانده است. مجید ستایش نیز در ‏یکی از همین سالن ها نمایش بازیگر و زنش را براساس نوشته ای از علی نصیریان بر صحنه دارد.‏

bazigar1.jpg


‎ ‎بازیگر و زنش‎ ‎

نویسنده:علی نصیریان. کارگردان: مجید ستایش. طراح صحنه: جاوید صحنه. بازیگران: آتش تقی پور، منیژه گلچین.‏

خلاصه داستان: مرد بازیگری قصد دارد از همسرش نیز یک بازیگر بسازد تا در اوقات تنهایی بتوانند برای یکدیگر ‏بازی کنند. اما زن از این امر عاجز است و در گیری های انان زندگی شان را به مسیری تازه می رساند.‏

‎ ‎یک زندگی ساده‏‎ ‎

علی نصیریان همزمان در روزهایی که بازیگری می آموخت به نمایشنامه نویسی هم مشغول بود. او درمصاحبه ای ‏گفته بود هیچگاه به کارگردانی فکر نمی کرده و بیشتربه نوشتن می اندیشیده است. از همین روی بود که در اولین سال ‏های حضور بر صحنه نمایش توانست با نگارش متن بلبل سرگشته جایزه بزرگی را در نمایشنامه نویسی به خود ‏اختصاص دهد. بازیگر و زنش هم متعلق به همین سال های دور است که مجید ستایش آن را این روز ها روی صحنه ‏آورده است.‏

بازیگر و زنش در نگاه اولیه پیرنگی ساده را دنبال می کند. حتی بسیاری از گفت و گو ها نیز در همین نگاه بسیار ساده ‏لوحانه به نظر می رسد اما با اندکی دقت در می یابیم که همین دیالوگ های ساده سرشار از ظرافت هایی هستند که دائم ‏به ما زندگی روزمره شخصیت های داستان را یادآوری می کنند. در نگاه اولیه نحوه شکل گیری درام نیز در این نمایش ‏کمی دور از ذهن می نماید. اینکه بازیگری بخواهد به زنش بازیگری بیاموزد این سئوال را در ذهن ایجاد می کند که چه ‏درامی را می تواند در خود نهفته داشته باشد. اما نصیریان خود خیلی زود زمینه های شکل گیری این درام را در ‏داستانش پدید می آورد. زن استعداد لازم را ندارد و چون مرد در این زمینه پافشاری می کند کشمکش ها آغاز می شود. ‏از اینجاست که فضاهای ذهنی و عینی نیز با یکدیگر در می آمیزند. در همین راستا اصولا نمایشنامه با فضایی ذهنی ‏آغاز می شود. ما صدای هواپیمایی را می شنویم که روی زمین می نشیند و داستان آغاز می شود. بعد ها می فهمیم که ‏چرا مرد علاقه دارد زنش بازیگری بیاموزد چون فرزندشان در خارج از کشور است و آنها در بازی هایشان راهی را ‏می جویند تا به دیدار فرزند بروند. زن که نمی تواند بازی کند زمینه های واقعیت را در زندگی مشترکشان تقویت می ‏کند. بعد ها مرد می فهمد که زنش چقدر خوب زندگی را بازی می کند.‏

bazigsr2.jpg

در بخش های اولیه داستان که هنوز چندوچون قصه مشخص نشده است کلام نقشی اساسی در شکل گیری درام دارد. ‏گفت و گو ها با واژه هایی بسیار معمولی آغاز می شوند، اما درادامه نقشی دیگر به خود می گیرند و حتی سوءتفاهم ‏هایی را نیزپدید می آورند. همین بازی با کلام زمان زیادی ذهن مخاطب را با خود درگیر کرده و داستان را نیز پیش می ‏برد اما سپس داستان به جایی می رسد که دیگر درام شکل گرفته و شخصیت ها کامل شده اند و نویسنده می تواند وارد ‏بخش اصلی داستان شود. تا اینجا حفظ ریتم برعهده همین کلام است و بازیگران نیز می بایست با تاکید روی واژگان ‏خاص به حفظ اجرایی ریتم نیز کمک کنند. اما زمانی که کار از زمینه گویش خارج می شود بازیگران به طمانینه ‏بیشتری در حرکات و رفتار می رسند چون باید به تماشاگر این اجازه را بدهند تا به نتیجه گیری بپردازد. نصیریان خیلی ‏خوب به این مهم در نمایشنامه نویشی دست یافته است. اما ستایش دربرخی زمان ها از داستان به خاطر اینکه بتواند آن ‏را متناسب با زبان امروز کند جملاتی را به داستان افزوده که این جملات ریتم نوشتاری را دستخوش نوسان می کند. به ‏طور مثال در یکی از صحنه ها زن می گوید که کیومرث پور احمد توانست در سن 80 سالگی از مادرش بازی بگیرد ‏و تو نمی توانی. این جمله کاملا به نمایشنامه اصلی افزوده شده تا کد هایی را در اختیار تماشاگر بگذارد. اما آنقدر ‏نچسب است که ناگهان با سرعتی زیاد تماشاگر را از نقطه اولیه اش نیز دور می کند.‏

در صحنه پردازی کار نیز سعی شده حداقل لوازم صحنه به بیننده عرضه شود تا در وهله نخست تماشاگر تنها حواسش ‏را متوجه بازیگران و بازی آنها کند و از دیگر سو در بخش هایی که کار ذهنی می شود خود بتواند با توجه به این دکور ‏مجازی صحنه ها را در ذهن بازسازی نماید. دکور مجازی اگرچه ذهن تماشاگر را تقویت می کند اما قدرت ایجاد ‏تصویر را از کارگردان می گیرد. در نمایش بازیگر و زنش هم با توجه به انتخاب اشتباهی که ستایش از انتخاب بازیگر ‏خود داشته این تصویر سازی را که می توانست بازیگر مردش در اختیار تماشاگر بگذارد از او می گیرد. بازیگر مرد ‏این نمایش یک پیرمرد کهن سال است. اما کارگردان با انتخاب آتش تقی پور سن نقش را تا میانسالی پایین آورده و با ‏توجه به ساختار متن نصیریان این تناقض می تواند تا حدی آزار دهنده باشد.‏

در انتهای نمایش بازیگر و زنش مرد داستان در می یابد زنش چه بازیگر خوبی بوده که توانسته با تمام خودبزرگ بینی ‏های مرد او را تحمل کند و بازی زندگی را به خوبی در کنار او ادامه دهد.‏