پس از وقوع آنچه در سال 57 اتفاق افتاد و ان را انقلاب می خوانیمش، از همان آغاز تحریر قانون اساسی که آزادی های مشروح را برای روزنامه ها و جراید و به تبع آن برای روزنامه نگاران و محرران مطبوعات، روا دانست و جایز شمرد، و همگان به خوش باوری در انتظار لمس آن آزادی ها نشستند، با اولین پرتو افکنی احرار جراید، اخم بر جبین مخالفان آزادی قلم نقش بست تا بدانجا که در طی سی سال گذشته آنچه در توان داشتند بر اهل قلم به نا حق روا دانستند تا به امروز که دیگر، روز نامه نگار جماعت را نه فقط به جرم نوشتن که برای همدل شدن با مردم جان به لب رسیده هم به بند می کشند. آخرین نمونه حکم شش سال حبسی است که برای نازنین هم قبیله ای بنام نازنین خسروانی تعیین کرده اند. پیش از نازنین هم حکم غیر ناباورانه ای برای ژیلا بنی یعقوب پسندیدند که سی سال محرومیت از حرفه ای است که، خود و همسر دربندش (بهمن امویی) بر سر آن عمر نهادند. و این پاکیزه ترین روش به مسلخ کشاندن اهل قبیله مطبوعات است، که روش های پلیدی هم هست؛ از ناپدید شدن روز نامه نگاران (چون بهروز صمد بیگی، روزنامه نگاری که از سه شنبه گذشته تا کنون ناپدید شده است) تا زجر کش کردن با امراض خاص زندان های کشور (مانند سام محمودی سرایی، دبیر سرویس کتاب روزنامه شرق که از دهم اسفند سال ۱۳۸۹ بازداشت، و از نظر جسمی و روحی دارای وضعیتی نگرانکننده است.)
اگر بخواهیم از یکان به یکان اسیران قبیله مطبوعات همچون شرف آل قلم احمد زید ابادی و دیگرانی که در سلول ها به انتظار احکامی چون حکم ناروای نازنین بسر می برند ، نام ببریم، طومار ی باید نوشت و این همه نیست جز برای به انفعال کشیدن افکار عمومی، غافل که امروزه روز هر فردی به مثابه یک خبرنگار قادر خواهد بود نه تنها با اینترنت که به وسیله ی تلفن دستی که دیگرهمه گیر است، برای انانکه در انسوی جهان بی دغدغه از حال و روز من و تو در خانه شان لمیده اند، خبر دهد که چه نشسته اید، در گوشه ای ازاین جهان پهناور، جایی بنام ایران، گروهی بنام دین، چه بر سر همنوع خود می آورند، آن هم نه به نوشتار و کلام که با سند مصور و همراه با صوتی که فریاد مردم جان به لب رسیده است.
آیا سیل اخباری که هر روز درفضای مجازی اینترنت منتشر می شود و توسط مردم عادی دهان به دهان منتقل می گردد و حتی منبع خبر بسیاری از مهمترین و بزرگترین خبر گزاری های جهان می شود، توسط خبرنگاران حرفه ای منتشر می شود؟ یا مردم این آب و خاک اند که فریادشان را به هر صورتی به گوش جهان می رسانند تا همگان در یابند بر آنان و هم نوعا نشان چه می رود؟ آیا فیلم به شهادت رساندن دخترک بیگناهی که صحنه قتل مظلومانه اش را جهان به نظاره نشست و گریست، توسط خبرنگار ان حرفه ای منتشر شده است؟ خبر ضر ب و شتم فرزندان این ملت را در خیابان های شهر، خبر نویسان حرفه ای، به جهان مخابره کردند یا توسط همان ضرب و شتم شدگان و خانواده های داغ دیده ی کشته شدگان به آگاهی مردم جهان رسیده است؟ ایا سیل خروشان مردمی که به خیابان ها می ایند وبا همه محدویت های خبری که ایجاد می شود اما، باز هم از کوچه به کوچه شهر، خبر طغیان ملت بگوش جهانیان می رسد، از سوی بنگاه های خبر پراکنی است؟
یکی از احادیتی که همواره توسط روحانیون در گوش ما مسلمانان خوانده می شود این است که می گویند خداوند همواره دشمنان مسلمین را از بین نادانان انتخاب می کند (نقل به مضمون) که اگر چنین روایتی صحت داشته باشد مصداق آن می تواند همین رفتار و عملکرد دشمنان امروز روز نامه نگاران و ایضا مردم این آب و خاک باشد که با تکیه بر جهل و نا آگاهی، قصد سر کوب و اختناق در جامعه را دارند و از روش هایی بهره می جویند که مربوط به عهد عتیق است؛ برای نمونه خیمه زدن عمله سانسور در تحریریه های روزنامه ها آن هم به سبک سیاق محرم علی خانی تا مبادا خبری به بیرون درز کند و یا کنترل چاپخانه ها و بازداشت گروهی از روز نامه نگاران ونهایتا صدور احکامی غیر قانونی. گویی علاج درد را یافته اند غافل که این ترفند ها در گذشته های نه چندان دور هم که نه اینترنت بود و نه موبایل (که امروز از پیش پا افتاده ترین وسایل ارتباط جمعی در جهان است) کار ساز نبود، که اگر بود در سی و دو سال پیش از این، هرگز انقلابی صورت نمی گرفت تا برخی ان را انقلاب “بی بی سی” بنماند، الغرض :
محتسب فتنه در این شهر زمن میداند/ لیک من این همه از چشم او می بینم