”منیرو روانی پور” به مقایسه دو رسوایی بزرگ، یکی در میان حاکمان ایران و یکی در میان دولتمردان امریکایی دست زده است:
تصویر اول تصویر سردارسپاه است که در عشرتکده شخصی اش دستگیرشده با شش دختر برهنه ایستاده درخط نماز جماعت و سردار شلاق به دست. این پچپچه مردم است که اوج میگیرد و سرانجام قوه قضائیه را مجبور به اعترافی نیم بند با پنهان کاری ایرانی اسلامی میکند. تصویر دوم تصویر فرماندار نیویورک است که ایستاده در مقابل دوربین خبرنگاران و شبکه های تلویزیونی از رابطه اش با یک تن فروش مکزیکی حرف می زند و از مردم عذر می خواهد.
هردو تا همین دیروز از اخلاق اخلاق گفته اند و از مبارزه با فساد .آن یکی افتابه به گردن گناهکاران انداخته و جوانانی راکه زمانه انقلاب به جوانی رسیده اند به سیخ کشیده و آن دیگری در وال استریت کلاهبرداران را به زندان می انداخت. گناه دومی درمقابل اولی هیچ است اما او درکشوری زندگی میکند که به مردم حرمت میگذارند و رسانه ها در ماندگاری این و آن در قدرت، از هر قدرت مندی قدرتمند ترند. در سرزمین ما بوی گند آبرو، سرانجام همه را خفه خواهد کرد.
حاشیه 24 اسفند مهم تر از متن آن است
جملیه کدیور در “مکتوب” معتقد است حاشیه انتخابات مجلس هشتم از متن اش مهم تر است:
این فضای سرد انتخاباتی که پیش بینی می شد با اندک درایتی گرمتر از این شود، با اتفاقاتی حاشیه ای که به مراتب از متن مهمتر بود، هر از چندگاه متحول شد. فوت احمد بورقانی معاون اسبق مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی همزمان با رد صلاحیت گسترده کاندیداها توسط هیات های اجرایی؛ بسته شدن مجله پر مخاطب زنان؛ انصراف دکتر عارف از ادامه رقابت انتخاباتی؛ درگذشت تاریخی آیت الله توسلی در هنگام نطق اعتراضی اش به توهین به خانواده حضرت امام و ابراز نگرانی از تحجر و واپس گرایی؛ سخنرانی شجاعانه حجت الاسلام محتشمی پور در مراسم آیت الله توسلی، همچنین سخنرانی آقای روحانی در اعتراض به تحجر ترویجی حاکم؛ از جمله اتفاقات حاشیه ای مهمتر از متن انتخابات بود که در این یک ماهه اخیر رخ داد.
اگر ناتوانیم، چرا مردم را به صحنه می آوریم؟!
محمدعلی ابطحی در “وب نوشت ها” نسبت به نتایج اعلام شده در مورد انتخابات تهران مشکوک است:
افرادی مثل آقای مجید انصاری در جلسه روحانیون مبارز دیشب نقل می کرد که از صندوقهای مختلف سراغ گرفته و به طور جدی اعتقاد داشت که نفر اول تا پنجم تهران است. از سوی دیگر چون در تهران حدود 30 درصد در انتخابات شرکت کرده اند، احتمال اینکه محافظه کاران رای سنتی خود را داشته باشند و این ترکیب اعلام شده فعلی، نتیجه عدم شرکت تهرانی ها باشد هم، هست. به خصوص اینکه بر خلاف قانون همه نمایندگان ناظر صندوقها را که باید موقع شمارش آرا حاضر باشند، از وزارت کشور بیرون کرده اند و بعد از آن لیست های فعلی اعلام شده است.
اصلاح طلبان برای رفع ابهام، تقاضای پرینت کامپیوتری آرای ریخته شده در صندوقها را کرده اند. اگر واقعاً آمار درست است باید آن پرینت ها را بدهند. محرمانه که نیست. آمار رای مردم است و حق یک گروه بزرگ انتخاباتی است که از نتایج آرا اطمینان یابد. اگر هم انتخابات ناسالم بوده است که واقعاً ماها و همه کسانی که نمی توانیم از آرای مردم صیانت کنیم چرا باید مردم را به صحنه بیاوریم.
در همین نقطه، مستبدان هلاک می شوند
”محمد آقازاده” معتقد است شکست و در واقع شکست دادن راهبردهای مسالمت آمیز و اصلاح طلبانه توسط حاکمان، عاقبت چندان خوشی یرای شان نخواهد داشت:
دکتر محمد مصدق شکست خورد٬ این شکست ناگزیر بود. اصل جریان را باید در جای دیگری جستجو کرد. از همان جاست که نیروهای فرافردی فرصت می دهند بازیگران رویدادهای تاریخی شکست بخورند و همه آرزوها و امیدهای برای اصلاح امور را با خود به گور ببرند. درهمین نقطه است که مستبدان دچار شکست های مهلک می شوند و همه هستی اجتماعی شان را بر باد می دهند.
این نقطه را باید در پدیدار شناسی روح ایرانی و دردیالکتیک هراس و شورش جستجو کرد. روح واخورده ای که مدام به پستو و پسله های امن درونی پناه می برد. خود را با هر وضعیتی سازگار می کند٬ آنچنان وامی دهد که حتی حیرت خود را نیز بر می انگیزد چه برسد به دیگران. هر جفایی را به راحتی آب خوردن می پذیرد و با این پذیرش جفاکار را وا می دارد جلوتر بیاید. این عقب نشینی و این جلو رفتن آنچنان ادامه می یابد که دیگری راهی به عقب نشینی برای طرف مغلوب نمی ماند و ناگهان انفجاری شکل می گیرد. انفجاری که نه واخورده و نه جفاکار، منتظر آن نیست. اتفاقی آنچنان غیر منتظره که همه را انگشت به دهان باقی می گذارد.
پیروزی بزرگ دیگری برای ملت سرافراز ایران
معمصومه ابتکار در “ابتکار سبز” راوی رای دادنش در حسینیه ارشاد است و در حاشیه انتخابات مجلس هشتم می نویسد:
در چند نوبت اخیر انتخابات الگویی از رای دادن مردم در شهر تهران قابل احصاست. در این الگو اصولگرایان که براساس تکلیف رای می دهند بیشتر در ساعات آغاز رای گیری به حوزه های اخذ رای مراجعه می کنند. اما اصلاح طلبان ومستقل ها که به مداقه و چند وچون زیاد و “من شک می کنم، پس هستم” دچارند بیشتر پاسی از عصرگذشته پای صندوق ها حضور می یابند. در هر صورت انتخابات 24 اسفند پیروزی دیگری برای ملت سرافراز ایران است.
دریغ و درد که ما حضور نخواهیم داشت
”محمد قائد” در یادداشتی تحت عنوان “انسان ابزار نساز” چنین می نویسد:
درهرحال، دریغ و درد که ما حضور نخواهیم داشت. صد سال پس از امروز، ایران به احتمال نودونه درصد همچنان سرگرم فروش نفت، هدردادن درآمد آن و ادامه بازی ِ یک گام به پیشْ دو گام به پس است. یک درصد هم احتمال دارد با تغییر مرزهای این منطقه و ایجاد کشورهایی جدید، پمپاژ عایدات چاههای نفت به مصارفی عشقی مدتها پیش از آن پایان یافته باشد. بر اساس اعتقاد به جاودانگی ِ ایران، چشمانداز نودونه درصدی حرف ندارد. با توجه به روند کنونی اوضاع و شبح ِ سیاه گردبادهایی که در افق دیده میشود، آن احتمال ِ یک درصدی قویتر به نظر میرسد.
پیشگویی ِ اینکه چه خواهد شد با کسانی است که در رشته فال قهوه تخصص دارند (پیشگویی شرعاً حرام است). شاید بتوان فقط پیشبینی کرد که در نوروز 1487 کسانی، ضمن فکرکردن به انقلاب آینده و افسوسخوردن بر انقلابهای گذشته، همچنان مطالبی خواهند نوشت با این مضمون که در ابتدای قرن بیست و یکم جلو مدرنیته اصیلمان را گرفتند، نوعی مدرنیزاسیون کاذب بر ما تحمیل کردند و از پرواز جا ماندیم.
ما برنده ایم
اردشیر طیبی در “رویای آریائی” هم بدون اشاره به داستان انتخابات و گویا برای معشوقی که از او نام نمی برد چنین می نویسد:
راستش هیجان زده می شوم و آتشم شعله ورتر می شود وقتی که می بینم از اینکه گمان می کنی من بازنده هستم اندوهگین می شوی. اینگونه، ناخواسته تفاوت بزرگت را با این جماعت منفعت طلب و فرو مایه برایم عریان می کنی و سرشار از لذت می شوم از داشتن دوستی مثل تو و فخر می فروشم به کسانی که چون تویی را ندارند!
نه ناز گل من، این بازی که ما می کنیم بازنده ندارد و هر دو طرف چه بخواهند و چه نخواهند، چه بفهمند و چه نفهمند، برده اند. مگر می شود در این دریای خروشان و بی ساحل غوطه خورد و باز هم گله کرد و از شکست صحبت کرد؟ مگر می شود در مقابل این همه احساس زیبا که با صدای آهنگینت و گاه با سکوت دلفریبت وجودم را سرشار می کند؛ نشست و به قول تو “نفعی” نبرد؟ نه نازنین، قاعده این بازی با سایر بازی های دنیا فرق می کند. کسی در انتهای این راه نمی بازد و هر دو قهرمان آن خواهیم بود…تا ابد.
ارائه خدمات دانشگاهی، مشروط به بازگشت به ایران!
”ایران نشنال” راوی خدماتی است که دانشگاه های ترکیه به ایرانیان اهل آذربایجان ارائه می کند:
دانشگاه های ترکیه زیر نظر مستقیم دولتشان برای هر دانشجوی ایرانی که محل تولدش در شناسنامه یکی از شهرهای آذربایجان قید شده باشد تسهیلاتی باور نکردنی پیش بینی کرده اند که بی شک هر آذربایجانی را به خشم می آورد.همه دانشجویان یا جوانانی که دستکم یکبار شرایط دانشگاه های جهان را برای ادامه آموزش های دانشگاهی بررسی کرده اند می دانند که این کشور چه یارانه هایی برای ایرانیانی که ملیت خود را در برگه های ثبت نام یا درخواست، انکار کنند قایل می شود.
برای نمونه در شهریه ی دانشجوی ایرانی که در آذربایجان متولد شده، دو سوم تخفیف اعمال خواهد شد اگر وی در برگه ی ثبت نام ملیت خود را به جای ایرانی، ترک! قید نماید.افزون بر این هزینه های دیگری چون هزینه کتاب، خوراک، کاغذ و مانند این ها از سوی دولت ترکیه تامین می شود به شرط اینکه فرد پس از قید ملیت ترک در برگه معرفی تعهد کند که پس از اتمام آموزش به ایران بازخواهد گشت !؟
تشدید تعارضات درون نهادی، افزایش نابرابری
از زمره پیش بینی های عباس عبدی برای سال آینده در وب سایت شخصی اش “آینده” آن است که:
در سطح سیاسی روند یک سال گذشته ادامه خواهد یافت. به نظر میرسد که این روند چند ویژگی دارد. ادامه حذف بخش دیگری از نیروهای درون ساختار، و نیز تشدید تعارضات درون نهادی و ناتوانی در ایجاد اجماعی نسبی از نیروهای باقیمانده. نتایج رویداد 24 اسفند هم تأثیری تعیینکننده بر این روند نخواهد داشت. این روند از یک سو توان اداره جامعه را از طریق راههای مدنی تحلیل میبرد، و از سوی دیگر نابسامانی و ضعف را درون ساختار مدیریتی برای برنامهریزی و برونرفت از بحران افزایش خواهد داد.
در سطح اجتماعی و فرهنگی، میتوان گفت که روند سالهای اخیر حداقل با همان سرعت (اگر نگوییم شدیدتر) ادامه خواهد یافت. افزایش نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی، غیر کارکردیتر شدن اکثر نهادهای اجتماعی (مثل مذهب، آموزش، دولت و حتی خانواده) و کاهش نظارتهای غیر رسمی بر رفتارهای اجتماعی بویژه جوانان، رشد فرآیند غیر دینی و حتی ضد دینی شدن جامعه و به یک معنا از هم گسیختگی اجتماعی بیشتر را شاهد خواهیم بود.
دانش، تفکر بی افسار می خواهد
”یداله رویایی” هنوز سر حرفش ایستاده و می نویسد ملتی نیستیم که بتوانیم راه توسعه را از روی دست دیگران بیاموزیم:
چند هموطن ِ وطن پرستِ بعضاً عصبی، برمن برآشفتند که چرا این ملت بزرگِ باستانی را تحقیرکرده ام.
من گفته ام که ما با تفکر فرن بیستم و نوزدهم و هجدهم بیگانه مانده ایم. حالاهم که انقلاب نومِریک (شماره ای، نمره ای؟) به دانش آن سه قرن که ما هنوز نفهمیده ایم پشت کرده است، و آفاق عجیبی جلوی رو دارد که ما از فهم آن عاجزیم؛ پس این رجزخوانی های” ماشرقی– شماغربی” و “آینده از آن ماست” احمقانه است. همین.
وقتی نمی گذارند فکر کنیم چطور می توانیم تفکر آنها را بیاموزیم؟ نه تنها در ایران، درهیچیک از قدرت های حاکم شرق، تفکر بی افسار نیست. هرچقدرهم متفکران شرق آزاد باشند بالاخره یک جائی هست که حکومت ها به آن افسار می زنند. درحالیکه دانش و تکنولوژی به تفکر ِبی افسار احتیاج دارد. پیش ما که نفس کشیدن هم حساب و کتاب دارد.
باب تازه در مباحثات اندیشه دینی
عطاله مهاجرانی در “مکتوب” همچنان در خم مباحثات دکتر عبدالکریم سروش و آیت اله سبحانی است:
مصاحبه دکتر سروش با نامه ای که آیه الله سبحانی در نقد نظریه ایشان نوشت، باب تازه ای را در ساحت اندیشه دینی گشود. هم موضوع بحث بسیار پراهمیت و حساسیت است و هم طرفین بحث از اعتبار حوزوی و دانشگاهی درجه اولی بهره ورند. آیه الله سبحانی مژده داده اند که پاسخ دوم ایشان پس از انتخابات منتشر خواهد شد. شایسته هم همین است، به تعبیر سنایی:
عروس حضرت قرآن نقاب آنگه براندازد / که دارالملک ایمان را مجرد بیند از غوغا!