تو اهل دانش و فضلی همین گناهت بس

نویسنده

habibrezaei.jpg

بیخود نیست. بی‌جهت نیست. حق دارم. حق دارم که یاد «آدینه» و «پیام امروز‎» ‎بیفتم. یاد «کارنامه» و ‏‏«زنان». یاد همه ساخته‌های شمس الواعظین و قوچانی‏‎. ‎حق دارم. برای روح دل بسته و وابسته ما کم تلخ ‏نیست خاطره توقیف همه اون‎ ‎کاغذایی که سطر سطرشون رو می‌بلعیدیم. اونقدر که گاهی فلان نوشته فلان‎ ‎شماره هر کدومشون رو با جزییاتی مثه طرح روی جلد هنوز به خاطر داریم. حق‎ ‎دارم. فقط نمی‌دونم چرا ‏پوستم کلفت نمیشه یا دلم گشادتر. نمی‌دونم چرا هر‎ ‎بار که خبر توقیف میاد دردش هیچ کم نداره از دفعات قبل. ‏نمی‌دونم چرا هنوز‎ ‎چیزی از انتشار شماره ی نوروز دنیای تصویر نگذشته دلتنگ کاغذهای نازکش‎ ‎میشم که ‏اردیبهشت رو کنارش نمی‌گذرونیم. نمی‌دونم چرا انگشتام درد میگیره‎ ‎از اشتیاق ورق زدن «هفت» شماره ‏اردیبهشت. حق دارم. اما این اسفند عزیز که‎ ‎انگار بعد از جاده و مسافر نماد انتظار و امیده بهم میگه اگه ‏اونچه هفت رو‎ ‎خوندنی و دوست داشتنی می‌کرد فکری بود که پشتش جریان داشت، پس میشه به این‎ ‎جمله ‏جاودانی پناه برد که هیچ درختی برای سبز شدن به اجازه نیاز نداره‎. ‎مجله معتدل و مودب و محترمی مثه ‏‏«هفت» که جایی برای ابتذال و بی‌حرمتی‎ ‎نداشت نمیشه که تموم بشه. نمیشه خشکش کنن و جاش هیچ ‏جوونه‌ای در نیاد‎. «‎هفت» اگه هفت شهر بود یا هفت هنر یا هفت قدم یا هر هفت دیگه صاحباش رو‎ ‎ناگزیر ‏می‌کنه از حرکت. به قول مانی حقیقی فعلا باید استراحت کرد که بعد‎ ‎از عید کلی کار داریم. هفت گیرم با یه ‏اسم جدید گیرم نه اردیبهشت که چند‎ ‎وقت بعد- وقتی غصه از دست دادنش از شدت بیفته و وقتی بشه اسم ‏جدیدی رو‎ ‎اونقدر مزه مزه کرد تا توی ذهنا بمونه- باز همراهمون میشه. ما هر چقدر که‎ ‎با هم متفاوت باشیم ‏تو یه چیز شبیهیم. دیگران اغلب به امیدواریمون‎ ‎می‌خندن. لابد حق دارن. من با اشک و امید سال نو رو به ‏همه دلای تنگ‎ ‎گریونی که هی ساختن و نترسیدن از دستی که با بی‌مهری خراب می‌کنه تبریک‎ ‎میگم. جای ‏همه کاغذایی که تا اجازه داشتین برامون فرستادین و همه درختایی‎ ‎که برای کاشتنشون به اجازه نیاز نداشتین ‏میون سبزه هفت سینمون سبز‎. ‎

منبع: کارگزاران، 27 اسفند‏