مهرداد شیبانی
آذرماه تمام می شود. یکی دو شب دیگر درآستانه طولانی ترین و سیاهترین شب تاریخ ایرانیم. یلدائی که تکرار تاریخ ایران “تراژدی” اش را به “کمدی” سیاهی را تبدیل کرده است: محمود افغان ها حاکمانند از صدر تا ذیل؛ و هراس بازگشت شاه سلطان حسین ها را دارند.
”برادر حسین” سخن معبود ش را چنان بر می کشد که در تیتر اول ارگان مرکزی “طالبان شیعی” همه سیاست این گروه بندی را فریاد می کند: “کار مملکت با آمدن شاه سلطان حسین ها تمام است.“
همکار طراح ما “نیک” در سخن خیره می شود و “آهنگ” کشیدن طرحی را می کند که معلوم نیست درپای حوض ”کوثر” گرز آتشین بابتش هدیه خواهد گرفت و یا سهمی از حوریان. طرح او مغز سخن را عریان می کند: “ به محمود احمدی نژاد رای بدهید، به محمدخاتمی رای ندهید.“
روزنامه کیهان هم در سه مقاله پیایی از “نبرد” پیشارو پرده بر می دارد. آخر هفته ایست که رهبر جمهوری اسلامی به دانشگاه می رود تا برای “دست چین” شدگانی که شعارهایشان را مانند نوازندگان یک ارکستر تمرین کرده اند، از اسلام سخن براند. و روز بعدش محمد خاتمی در میان دانشجویان بی تاب از ایران سخن می گوید.
دیگر نمی شود دو “جبهه” را پنهان کرد. و کیهان است که صفوف “نبردآینده” را مشخص می کند: “درباره اهمیت استراتژیکی که 6ماه آینده برای تعیین مسیر حرکت کشور در دهه چهارم انقلاب دارد بسیار کم سخن گفته شده است. اکنون در صحنه سیاسی کشور دو نوع بازی ـ پروژه سیاسی هست که همه فعالان سیاسی کشور باید خیلی زود و با صراحت تمام تصمیم بگیرند که در کدام بازی قرار دارند و مایل به ایفای نقش در کدامیک از آنها هستند. “اصولگرایی انقلابی” و “اصلاح طلبی غربگرا” تیترهایی کوتاه و البته گویا برای فهم ماهیت آن دو بازی است که نمایندگان آنها اکنون در صحنه سیاست ایران رویاروی هم ایستاده اند: “انقلاب” و “غرب”. غربی ها بر مبنای آنچه خود گفته اند سعی خواهند کرد 1- ایران را همین جا که هست و قبل از رسیدن به مرحله غیر قابل بازگشت ترجیحاً از داخل مهار و متوقف کنند، 2- از تکرار دولت نهم به هر قیمت ممکن حتی وسیع ترین سیاه نمایی ها و دروغ گویی ها جلوگیری کنند 3- با همه امکانات مسیر بازگشت دوباره نیروهای مطلوب خود به ساختار قدرت در ایران را هموار کنند و 4- وضعیتی بوجود بیاورند که در آن به عدد مخالفان اردوگاه انقلاب هر چه بیشتر اضافه شود. “
و هدف نهائی این نبرد این است: “اما اتفاق بزرگ و رویداد تاریخی عظیمی که تثبیت پایه های آن به وضوح دیده می شود و ایران نقشی اساسی و کلیدی در آن دارد «ظهور تمدن نوین اسلامی» است که در این باره گفتنی هایی هست: 1- تمدن نوین اسلامی در گرو و مرهون حرکت عظیم «نهضت بیداری اسلامی» است؛ 2- خلق تمدن نوین اسلامی از یکطرف نیازمند برخی پیش نیازها در این زمینه است ؛ 3- پیشتازی جمهوری اسلامی ایران در نهضت بیداری اسلامی و نقش محوری در شکل گیری و ظهور تمدن نوین اسلامی رسالتی بزرگ و مسئولیتی تاریخی برای ارکان حاکمیت ایجاب کرده است و بی شک در این میان رسالت و مسئولیت دولت و دستگاه اجرایی حساس تر و ظریف تر است. از همین روی می طلبد مردم نیز در بزنگاه سرنوشت ساز انتخابات با درک فضای بسیار مهم دوران کنونی که این قابلیت و پتانسیل را داراست که مسیر تاریخ را برای جهان اسلام عوض کند برای این منظور ویژگی هایی نظیر «اعتقاد اصیل به اسلام»، «ایستادگی در برابر زورگویی های غرب»، «پایداری بر اصول و آرمان ها»، «دیپلماسی فعال و تهاجمی» نیاز ضروری و حیاتی همه مسئولان و از جمله ویژگی لازم برای دولتی است که باید با هوشیاری مردم در گزینش پیش روی تحقق پیدا کند.“
محمد جواد لاریجانی - نظریه پرداز سیاست خارجی ـ هم، همین تحلیل را دارد: “تمام امکانات غرب بسیج شده است تا روی انتخابات تأثیر بگذارد و حتی یاوهگوییهای امثال سارکوزی و گاهی هم اوباما و باقیمانده دولت بوش تماما برای تأثیرگذاری در انتخابات ریاستجمهوری ایران است.“
همه چیز در این سخنان روشن است. بی صراحت وکمترین ابهام. ایران، مردمانش، تاریخش و ثروتش چیزی نیستند جز دستمایه « تغییر مسیر تاریخ برای اسلام». جنگ صلیبی تاز ه ای که باید تاریخ را دیگر کند.
و برای پیروان این نظریه آنچه بر ایران می گذرد، هزینه هائی است برای رسیدن به هدف نهائی: “جهانگشائی طالبان شیعی.”
درآخرین هفته پائیز 1387 قیمت نفت به زیر ۴۶ دلارمی رسد. روزنامه سرمایه خبر می دهد: “تورم به ۲۵ درصد رسید، ” وزیر بازرگانی تبلیغ می کند: “موج ارزانی در راه است، ” و درست روز بعد روزنامه اعتماد می نویسد: ”گزارش بانک مرکزی حاکی از تورم 28 درصدی در آبان ماه است. به گزارش روابط عمومی بانک مرکزی، شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی (نرخ تورم) در مناطق شهری ایران در آبان ماه نسبت به ماه مشابه سال قبل 3⁄28 درصد افزایش یافت .” و بلافاصله: “بازار بورس تهران یک سوم ارزش خود را از دست می دهد.“
آخر هفته هم خبر خیلی خوب می رسد: “برنج ایرانی مشتری ندارد.” چرا؟ “انجمن برنج ایران اعلام می کند که بخش عمده ای از برنج تولیدی این کشور به دلیل واردات گسترده برنج خارجی، در انبارها مانده است و مشتری ندارد.“
به این ترتیب برنج هم می رود لای دست نیشکر و چای و گندم. اهمیتی هم ندارد. مهم این است که جیب تجار موتلفه اسلامی پر شود و اقتصاد چپن و ماچین رونق بگیرد.
البته “ مملکت” که همان ایران خودمان باشد، فقط دو تا مشکل کوچک دارد که هر دو درحال حل شدن است. اولین مشکل در قزوین است. برای همین هم فرمانده نیروی انتظامی قزوین دستور می دهد تا اتوبوسهای بینشهری قزوین به تهران، زنانه مردانه بشوند.
مشکل بعدی را هم وزیر راه و ترابری پیدا می کند: “ اصلی ترین مشکل فرودگاه امام خمینی کمبود سرویس بهداشتی و دستشویی است.” 12 توالت موجود هم تخریب می شوند تا طی دو هفته آینده 50 سرویس بهداشتی اضافه شود.
فرستادن “تعدادی از بازداشت شدگان مراسم روز دانشجو به بندهای عمومی زندان اوین” هم مانند “تشدید فیلترینگ سایت ها توسط دادستان تهران” که تازگی ندارد. باید به کارهای مهمتر رسید. کارهم کار احمدی نژادست که اولا خطا نمی کند، اگر هم کرد به گفته نماینده ای به نام رسایی: “رهبری افسار آن را به سر جای خود” می آورد.
محمد رضاجلایی پور در مورد گسترش شورش سرد هشدار می دهد. او می گوید: “شورش گرم که نمونه آن اعتراض مربوط به سهمیهبندی بنزین بود که در کشور اتفاق افتاد.یک نوع شورش تخریبی و بیصدا است که به شورش سرد معروف است. شورش سرد در روند فزاینده اعتیاد نمود پیدا میکند به طوری که در کشوری که 30 سال از انقلاب آن میگذرد، میزان اعتیاد ما به گونهای است که امروز جزء اولین کشورهای جهان در این موضوع هستیم. تداوم اعتیاد به معنای شورش سرد است.“
بنابراین رئیس جمهور مقدس که رهبر “سمبل” دانشگاه می نامدش، دامپزشک سبک وزن به او درجه “اصلاح طلب” می دهد و خودش اصرار دارد” نوکر مردم” است، بابوق و کرنا به میدان می آید.
کیهان نوشته است که جمهوری اسلامی آماده رهبری جهان نوین اسلام است، احمدی نژاد هم باید توده های مسلمان را به “لشگرصاحب زمان” بیافزاید. این است که باز می رود سراغ اسرائیل: “ملت ایران هیچ گاه رژیم صهیونیستی را به رسمیت نخواهد شناخت.ایران با کسانی مذاکره میکند که خواهان محو جنایت، تجاوزگری و اشغالگری و اندیشه و اساس صهیونیسم از جهان هستند.”
او در واقع جواب حرف های نیکولا سارکوزی، رییس جمهوری فرانسه و رییس دورهای اتحادیه اروپا، را می دهد که گفته بود: “احمدی نژاد نماینده مردم ایران نیست”.
بعد از “دکترمهندس” احمدی نژاد نوبت “دکترعلی لاریجانی” می رسد که مشت محکمی توی دهان اوباما بزند: ”سخنان اوباما مانند گاوچرانهاست.“
دنیا هم بجای شعار، مشغول عمل است.
به گزارش خبرنگار “فردا”، سفارت انگلیس در تهران در موضعی عجیب اعلام می کند: “لندن تمایلی به توسعه تجار درتجارت و سرمایه گذاری در تهران ندارد. در همین چارچوب تعداد اعضای بخش بازرگانی سفارت انگلیس در تهران طی ماه های اخیر به یک کارشناس روابط امور بازرگانی کاهش یافته است که هیچ فعالیتی در زمینه توسعه تجارت دو کشور انجام نخواهد د اد.“
یک نشریه آلمانی می نویسد: “آلمان در صدد است تا تحریم های تازه ای علیه ایران مطرح کند تا از این طریق باراک اوباما، رییس جمهوری منتخب آمریکا، ابزار لازم برای تحت فشار قرار دادن تهران را در اختیار داشته باشد.“
منوچهرمتکی در پاسخ سخنان تند سارکوزی، دولت فرانسه را به دنباله روی از آمریکا متهم می کند.
کاملیا انتخابی فرد که درحوزه خاورمیانه شدیدا فعال شده است، می نویسد: “این بازی سیاسی سارکوزی برای حذف جمهوری اسلامی از کنفرانس افغانستان است.“
پیش بینی این روزنامه نگار ایرانی درست در می آید. کشورهای همسایه افغانستان و حتی کشورهائی که مرز مشترک با افغانستان ندارند، مانند هند وعربستان و امارات متحده عربی در نشست “افغانستان” درپاریس شرکت می کنند. در این نشست یک روزه، ایران که نزدیک ترین همسایه افغانستان است حضور ندارد.
کنفرانس امنیتی “منامه” هم بدون حضور جمهوری اسلامی و بیخ گوش ایران در بحرین برگزار می شود. مهمترین کشورهای مسلمان در این نشست حضور دارند.
مصرمی گوید: “ایران در صدد سلطه بر خاورمیانه است.” احمد ابوالغیث، وزیر امور خارجه این کشور رسما اعلام می کند: “ایرانی ها در تلاش هستند تا ایدئولوژی خاص خود را در منطقه گسترش داده و آن را تحمیل کنند و آنها از برخی فلسطینی ها…برای اهداف خود استفاده می کنند.”
خبرگزاری انتخاب - نزدیک به جناح راست- می نویسد: “اتحادیهی عرب در نامه ای به اوباما برای تحقق صلح عادلانه و فراگیر با اسرائیل براساس اصل زمین مقابل صلح، قطعنامههای بینالمللی و طرح صلح کشورهای عربی اعلام آمادگی کرده است.“
وزیر امور خارجه آمریکا اعلام می کند: “پنج کشور عضو دائم شورای امنیت همراه با آلمان در نشست مشترک با دیپلمات های عربی بر سر انجام مشورت های منظم در باره برنامه هسته ایران توافق کردند.“
پیش از گشایش اجلاس نیویورک، کمیته چهارجانبه امریکا، اتحادیه اروپا، روسیه و سازمان ملل در نیویورک تشکیل می شود که دستور کار آن نیز “ایران اتمی” و اوضاع خاورمیانه است. “عمرو موسی” دبیر کل این اتحادیه عرب نیز به این اجلاس فراخوانده شده است. اجلاسی که آشکارا تشکیل وسیع ترین جبهه منطقه ای علیه ایران است؛ به ویژه که گفته می شود برای نخستین بار وزیر خارجه سوریه، که گسترده ترین روابط را در 30 گذشته با جمهوری اسلامی داشته نیز به این کنفرانس دعوت شده است.
در اجلاس نیویورک “گروه پنج به علاوه یک با نمایندگان سیاسی کشورهای بحرین، مصر، اردن، کویت، عراق، امارات متحده عربی و عربستان در باره ” برنامه تهران برای ساخت بمب اتمی “ بحث می کنند.
کوندولیزا رایس می گوید: “همه شرکت کنندگان در این نشست با ابراز نگرانی از سیاست های هسته ای ایران و بلندپروازی های منطقه ای این کشور از تلاش های شورای امنیت سازمان ملل، گروه پنج به علاوه یک و آژانس بین المللی انرژی اتمی در باره ایران حمایت کردند.“
و درست در همین روزها روزنامه وال استریت ژورنال خبر می دهد که دولت جورج بوش، رئیس جمهوری آمریکا، برای امضای یک قرارداد هسته ای با امارات به توافق رسیده است.
در اردیبهشت ماه گذشته، در نشست منامه پایتخت بحرین یاداشت تفاهم اولیه هسته ای به ارزش ۱۰۰ میلیون دلار میان وزرای خارجه امریکا و امارات متحده به امضا رسید و این گام نخست در راه اجرای توافق نامه ایست که رقم آن 10 میلیارد دلار است و هنوز کنگره امریکا آن را از تصویب نگذرانده است.
خبرگزاری “ریا نووستی”| روسیه که به نظر می رسد مساله اتمی جمهوری اسلامی رااز بسیار نزدیک دنبال می کند، می نویسد: “سال 2009 می تواند سال تولید سه بمب اتمی در ایران باشد.“
”هری میل هولین” که طی بیست سال در “ویسکونسین” ریاست طرح کنترل تسلیحات هسته ای را بر عهده دارد، در انستیتو بازرگانی امریکا که مقر اتاق فکر نومحافظه کاران این کشور است می گوید:
”امروز ایران به اندازه کافی اورانیوم غنی شده با درصد پائین غنی سازی دارد که طی دو تا سه ماه می تواند تبدیل به بمب هسته ای شود.“
اسرائیلیها زودتر از همه به استقبال این خبر ها می روند. میگویند که با نگرانی شاهد آناند که ایران بهطور موفقیتآمیز بر روی راکت حامل کلاهک هستهای کار میکند. بهنظر آنان، اگر ایالات متحدهی آمریکا و اروپا نمیتواند کاری کند، آنها خود به تنهایی به حل مسئله اقدام خواهند کرد.
رحیم مشائی معاون اسرائیلی دوست احمدی نژاد که از یک ماه پیش پشت درکاخ سفید کنگرخورده و لنگر انداخته است، دست خالی بر می گردد. روزنامه اعتماد پشت پرده حضور معاون “ضداستکباری” را در آمریکا فاش می کند: ”یک مقام آگاه در وزارت امور خارجه با اشاره به سفر دوهفته یی مشایی به امریکا اطلاعات تازه یی در این رابطه ارائه کرد. وی گفت: مشایی با رایزنی های هوشنگ امیراحمدی از سوی رئیس جمهور راهی امریکا شد تا با باراک اوباما، منتخب مردم امریکا مذاکراتی را داشته باشد تا بتواند با استفاده از این فرصت تازه، روابط ایران و امریکا را به سمت عادی سازی پیش ببرند. در این سفر مشایی خواستار دیدار با اوباما بوده است اما منتخب مردم امریکا به مشاورانش دستور می دهد که با مشایی مذاکره کنند. این مقام آگاه خاطرنشان کرد؛ مشاوران اوباما نیز در مذاکرات شان با مشایی به نقطه مشترکی نرسیدند و معاون احمدی نژاد به ایران برگشت.“
مفسران معتقدنددولت آمریکا مذاکره با جمهوری اسلامی را به بعد از انتخابات ریاست جمهوری ایران موکول کرده است. بنابراین برنده انتخابات، سر میز مذاکره با آمریکا خواهد نشست. بعد از سی سال دشمنی ویرانگر و پافشاری بر سیاست ضد اسرائیلی- ضد آمریکائی، آنکه دست آمریکای سابقا جهانخوار رابفشارد، در ایران حرف اول راخواهد زد.
آمریکا که پرچم مذاکره رادر دست گرفته، حلقه محاصره را مدام تنگتر می کند. رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا، بار دیگر در منامه از حمایتهای ایران از حماس و حزب الله انتقاد می کند و برنامه هستهای ایران را “تقریبا به طور قطع” در راستای تولید جنگافزار اتمی می داند.
او به دشمنان ایالات متحده هشدار می دهد که در ماههای نخستین ریاست جمهوری باراک اوباما با فرصتطلبی درصدد “آزمایش” او برنیایند و می گوید: “میتوانم به شما اطمینان دهم که تغییر دولت تغییری در منافع بنیادین ما، به ویژه در خاورمیانه، نمیدهد.“
خبر می رسد کشورهای اروپایی در پی گسترش تحریم های ایران هستند. کشورهای اروپایی با گسترش تحریم های بین المللی ایران در تلاش هستند به دولت جدید آمریکا برای اعمال فشار بیشتر بر این کشور کمک کنند.
سوریه هم فراموش نمی شود.گریگوری شولتی، نماینده آمریکا در آژانس بینالمللی انرژی اتمی به سوریه در باره برنامه اتمی اش اخطار جدی می دهد: “اگر سوریه ظرف این مدت همکاری لازم را نکند، باید در انتظار عواقب ناخوشایند آن باشد.“
این اوضاع محمد خاتمی را - که “برادر حسین” او را “با آمریکا و اسراییل هماهنگ” می خواند، مانند اکثریت عظیم ایرانیان نگران ایران می کند.او که هنوز گمان می برد در چهارچوب “نظام کنونی” نجات ایران ممکن است؛ در دانشگاه تهران حرف هایش را با صراحت کم سابقه ای می گوید: “معتقدم در مرحله حساس تاریخی به سر می بریم؛ لحظه تعیین کننده و در مرحله گذار تاریخی که انسان مسلمان باید بتواند تکلیف خود را با خویشتن و با جهان مشخص کند.بیش از یکصد سال است که این ملت در جهت اهداف خود حرکت میکند و انقلاب اسلامی در جهت تحقق این اهداف بود. جمهوری اسلامی مطرح شد تا ما نشان دهیم میخواهیم بر استبداد و دیکتاتوری خط پایان بکشیم و آزادیهای مدنی بر اساس خواست ملت را در جامعه پیاده کنیم و از عقبماندگی نجات پیدا کنیم. ما میخواستیم دارای نظامی شویم که به واسطه آن خود بر سرنوشتمان حاکم باشیم. جامعهای که در آن فقر و تبعیض نباشد، همه اقوام از حقوق خود بهرهمند شوند. اخلاق بر آن حاکم شود. و حالا هم میخواهیم آزادیهای مدنی بر اساس حقوق اساسی ملت در جامعه شکل بگیرد، میخواهیم از عقب ماندگی تاریخی نجات پیدا کنیم و ننگ عقب ماندگی را از تاریخ ملت ایران پاک کنیم. میخواهیم خودمان بر سرنوشت خود حاکم شویم. جامعهای میخواهیم که در آن خبری از فقر و تبعیض نباشد.”
خاتمی به صراحت از مسئولان می پرسد: “آیا ما از عقب ماندگی رهایی یافته ایم؟ آیا فقر و فساد و تبعیض از جامعه ما رخ بربسته است، آیا دولت از اینکه کارفرمای بزرگ باشد، برآمده از مردم باشد و مسئول در برابر مردم باشد، آیا به جای اینکه دولت اینچنین باشد و کارفرمای بزرگ نباشد در جامعه ما تحقق یافته است؟ آیا دولت پشتیبان امنیت و پیشرفت ملت شده است؟ آیا در جامعه ما میزان رای ملت است یا هنوز به جای حفاظت از قانون و رای مردم کسانی می خواهند بر مردم قیمومیت اعمال کنند؟آیا شاهد پیشرفت همه جانبه هستیم؟ آیا آزادی به معنای واقعی کلمه در جامعه ما نهادینه شده است؟ آیا دانشگاههای ما که باید کانون آزادی باشند آزادی را احساس می کنند؟ آیا اکثریت در دانشگاههای ما با هیات های علمی شایسته است؟ آیا در دانشگاههای ما و در جامعه ما نقد قدرت هزینه ندارد؟ اگر ندارد این همه ستاره گذاری و محرومیت برای چیست؟چرا هنوز در برخی از دستگاهها و نهادها نقد که وظیفه اصلی دانشگاه و روشنفکر جامعه است به عنوان براندازی محسوب می شود با ناطق به عنوان برانداز؟”
و در این شب یلدائی که بیشترو بیشتر می گسترد ما هم مانند خاتمی می خواهیم: “از عقب ماندگی تاریخی نجات پیدا کنیم و ننگ عقب ماندگی را از تاریخ ملت ایران پاک کنیم. میخواهیم خودمان بر سرنوشت خود حاکم شویم. جامعهای میخواهیم که در آن خبری از فقر و تبعیض نباشد.” و به جان می خواهیم ایران از آن ایرانیان باشد.
تاریخ را طالبان وار ورق نمی زنیم. شاه سلطان حسین صفوی میراث دار حکومتی شرعی بود که جد اعلای حکومت ایرانی امروز است. شیعه صفوی- به تعبیر دکترعلی شریعتی ـ بود که دین ایرانیان را باشمشیر یگانه کرد. ملاصدرا را به تبعید فرستاد و “ عالم ربانی محمد باقرمجلسی” را برکشید تاپایه خرافات رامحکم کند. شاه سلطان حسین از این حکومت بر آمد که خواست جهان را به زور شمشیر به راه خود ببرد و ایران را به خرابه ای چنان مبدل ساخت که محمود افغان از راه رسید و ثمره زهد دروغین را به تکانی کوچک از آن خود کرد.
و اکنون محمود افغان در راه نیست، در تهران است که حکم آقای خود جاری می کند که مردمان از آمدن شاه سلطان حسین ـ خاتمی- می ترساند تاراه بر محمودافغان ـ آمریکا- هموار کند.
اینک، نادر می خواهد که ایران را بخواهد.آب از سر گذشته است ایرانیان. محمدخاتمی باخلوص تمام می گوید: “من یزدی ام اماحاضرم جان خود را برای ایران بگذارم.”
وای بر آذربایجان و گیلان، کجارفتند دلیران خراسان و خوزستان، کجا شدند دلاوران بوشهر و تنگستان…
عارف کو که بخواند، ستار کجاست که بتازد، کو قافله عشاق که برای ایران سر ببازد.
سلطان حسین و محمودافغان هر دونشانه های پایان حکومتی خونریزند که ایران، نه میهن آنها وجانشان، مزرعه این جهانشان برای کشت در آن جهان است با حوری و غلمان و جویهای روان از عسل و شراب….
برای ما ایران نان روزانه ما، عشق همسرانمان، لبخند فرزندانمان، گهواره وگور ماست.
روزگار غریبی است نازنین. یزدی صبور جان در تیر می کند چون آرش و ایران بزرگ چون دماوند خاموش است و شب دراز تاریک دامن می گسترد….