البته به نظر می رسد واژه ها معنا دارند، ولی این فقط یک شوخی است. واژه ها در هر زمان و هر مکانی معنای متفاوتی دارند. سه روز قبل قسمت اول فرهنگ لغات دولت نهم منتشر شد. امروز بخش دیگری از این فرهنگ واژگان را می خوانید.
بانک: یکی از دشمنان اسلام و عوامل مزدور استکبار که نابودی کامل آن بیش از چهار سال طول می کشد.
برف: یک چیز سفید که وقتی از آسمان می آید برق و آب و گاز کشور قطع می شود و برای جلوگیری از آمدن آن هیچ دعای خاصی وجود ندارد.
صلح آمیز: چیزی است شبیه شرافت سیاسی، نوعی دروغ که همه از گفتن آن لذت می برند، ولی می دانند دروغ است.
قله هسته ای: مکانی به ارتفاع پنج هزار متر که در عرض سه روز تا ارتفاع دو قدمی آن قله بالا می رویم و به مدت سه سال در همان دوقدمی درجا می زنیم.
خبر خوش: نوعی روانگردان برای فراموش کردن مشکلاتی که در ماه گذشته اتفاق افتاده است. در اثر مصرف زیاد اثر واقعی خود را از دست داده و عوارض جانبی ایجاد می کند.
ابرقدرت: ما. خودمان. نوعی جهان سوم که برای افزایش اعتماد به نفس به خودش دروغ می گوید.
مانتو: یک لباس زنانه که همزمان با افزایش بحران سیاسی در کشور دراز و در اثر کاهش بحران کوتاه می شود. یک نمودار برای سنجش میزان آرامش در جامعه.
پروژه: واحد شمارش دروغ های اقتصادی دولت.
طرح های اقتصادی زودبازده: یک راه سریع برای از دست دادن پول و به دست آوردن نمودار و آمار. نوعی طرح که با افزایش تعداد آن می فهمیم که در دراز مدت کارمان خراب است. روشی که در آن مقداری پول به تعدادی آدم مورد اعتماد می دهیم که بعدا آمار کارهایی که نمی خواهند بکنند، را به ما اعلام کنند.
قیمت: نوعی نردبان که دائما از آن بالا می رویم و هر چه بالاتر برویم از ارتفاع بیشتری سقوط می کنیم. این نردبان یکطرفه است.
پول: چیزی که دولت دارد، ولی نمی داند با آن چکار کند و ملت می دانند با آن چکار کنند، ولی ندارند.
دشمن: کلیه کسانی که از ما اطلاعات دقیق و کافی دارند.
بودجه: یک وسیله برای کنترل رفتارهای دولتی که هیچ علاقه ای به کنترل رفتارهایش ندارد.
اقتصاد: یک چیز مربوط به الاغ که غیرقابل کنترل است و در وضعیت راست افراطی می تواند خانواده ملت را آبستن حوادث کند.
رسانه: وسیله ای برای جلوگیری از خبررسانی.
ملی مذهبی: یک گروه سیاسی که همان اعتقادات و علائق دولت را دارد، منتهی دلیلی برای دروغ گفتن ندارد.
هزار فامیل: الیگارشی. خانواده سالاری. نوعی سیستم حکومتی که بوسیله خانواده آنها اداره می شود، در حالی که خانواده ما خیلی بهتر از آنها هستند.
میثاق: عهدنامه ای که رئیس جمهور با وزرایش می بندد، بعدا هر کدام کار خودشان را می کنند.
دبیر دولت: مسوول نظم دادن به دولتی که قصد دارد هر نظمی را از بین ببرد.
انتخابات: روش انتخاب نمایندگان مردم توسط شورای نگهبان.
میراث فرهنگی: مجموعه ای از آثار باقی مانده از گذشته ای که به وجود آن آثار افتخار می کنیم ولی از سازندگانش متنفریم.
دکتر حسین فاطمی: کسی که دوستان ما ترورش کردند و دوستانش را ما زندانی می کنیم.
گوجه فرنگی: یک علامت قرمز خطر برای اقتصاد که مثل سایر خطرات با آن شوخی می کنیم.
بولیوی: یکی از معشوقه هایی که گول ما را خورد و به انتظار ما نشست.
دولت چپ: تصویر بیرونی راست افراطی