حادثه چنان بزرگ بود که اخبار هفته پر خبر آخر آذرماه را یکسره به حاشیه راند. سحرگاه شنبه بانگ برخاست که “خواجه رفت.” و این مصرع ازاعماق تاریخ ایران باز آمد و معنای روز گرفت:
- از شمار دو چشم یک تن کم
و زشمار خردهزاران بیش
و این بار خردمندی رفته بود که سخن مشهور جلال آل احمد در باره جهان پهلوان تختی را مکرر می کرد: “مردی که به قدرت «زمانه» نه گفت.”
وقتی به قدرت پشت کرد، ”فقیه عالیقدر” می خواندندش.لقبی که کمترین هدیه همرزمش آیت اله خمینی بود. وقتی مرجعیت آیت اله خامنه ای را رد کرد، به حبس خانگی افتاد و ماموران امنیتی او را “شیخ نادان” نامیدند. هنگام که در سحرگاهی پائیزی این جهان را واگذاشت “پدر معنوی جنبش سبز” لقب داشت و از جانب مردم و مهمتر، از سوی میلیونها جوان.
پس پابرهنه ها و زیبا جامگان از سراسر ایران به وداع با او شتافتند. او درخاک شد وکنار فرزند شهیدش محمد آرمید. روزهای آخر به علی مطهری گفته بود:
- دیدی با من چه کردند علی؟
و علی برسرنوشت همراه و همرزم پدرش مرتضی مطهری گریسته بود. زار و تلخ.
ترور مرتضی مطهری که رازهایش هرگز فاش نشد، نخستین اقدام برای حذف روحانیون روشن بین بود و بعد ها در زمان ولایت آقای خامنه ای به روش تبدیل شد. مرجع عالیقدر شیعه درخانه محبوس شد، ساز و کار روحانیت برای اولین بار در تاریخ ایران، به دست دولت افتاد و این اواخر حتی تعیین مرجع را دولتی کردند. مداحان و امنیتی ها ونظامی ها تعیین کننده مرجع شدند تا کسانی از تبار مصباح یزدی را بر کشند. آنکه خاک پای رهبر را سرمه چشم می کند تا از همراه دیروز طالقانی و منتظری، مستبدی بسازد که حتی در پیام تسلیتش، کینه این جهانی را بدرقه راه روحانی پیری کند که به سفر آن جهانی می رود.
اما رفتن مردی که قدیمی ترین یار انقلاب اسلامی بود، تاریخ این انقلاب را که اوراق آخرش نوشته می شود، به فصل تازه ای رساند. تنها داوری نویسنده ایندیپندنت درباره شرایط جدید ایران نبود که نوشت “در گذشت آیت اله به جنبش سبز روح دمید”، جهان بر این باور صحه گذاشت.
روز پیشتر از رفتن “مرجع سبز” جمعه روز بود که نماز دولتی بر پا می شد و “امام جمعه های” حقوق بگیر دولت مثل همیشه بر منابر بی رونق می شدند و برای نمازگزاران اندک سیاست رهبر را باز می گفتند که سرانجام در جامه “خدا پنداری” ظاهر شد.
کودتاچیان که تصویر آیت اله خمینی را پاره کرده و از فیلمش در رسانه ملی “پیراهن عثمانی” ساخته بودند؛ مردم رافراخوانده بودند تابه نام “امام” مرحله تازه کودتا رارقم بزنند. از تهران 12 میلیونی، دست بالا توانستند 7 هزار نفر رابیاورند واز سراسر ایران کمی بیشتر. با این فراخوان هم به اسطوره امام پایان دادند و هم تنهائی هولناک خود را به نمایش گذاشتند.
دو روز بعد در یکشنبه ای که سومین روز محرم هم بود؛ سیل جمعیت “مرجع سبز” را بدرقه کرد. نه تاریخ ایران، که سرنوشت شیعه ورقی بزرگ خورد.
درماه “پیروزی خون بر شمشیر” رنگ سرخ انقلاب به رنگ سبز اصلاح تغییر یافت. یکی ازرهبران جنبش، همنام اسطوره کربلا است. ماموران امنیتی شعار “یاحسین” را ممنوع کردند. دستور دادند “سرور شهیدان” رافقط بنام “ابا عبداله” بخوانند. شعارهای مردمی در بدرقه “مرجع سبز” درتاریخ شیعه، طرفه بود:
- ماه ماه خون است، یزید سرنگون است…
و ماموران امنیتی حتی تاب نمی آورند که کفن بزرگمرد رفته خشک شود، به بیت او یورش می برند. کفن پوشان “خودجوَش” سبز می شوند و به دفتر مرجع تقلید دیگر، آیت اله صانعی می ریزند. انگار می خواهند تا طنین شعارهای مردم در فضاطنین انداز است، یزید زمانه را به همگان بشناسانند.
رئیس دولت کودتا که دارد در شیراز نعره می کشد تا خسارات جنگ جهانی اول را از انگلیس بگیرد، فریادکارگران حاضر درجمع را نمی شنود:
- ماگرسنه ایم…. نان در سفره نداریم..
سفرش را ناتمام می گذارد. چند ساعتی به تهران می آید تا میر حسین موسوی را از ریاست فرهنگستان هنر بر کنار کند و بر جایش “پاچه خوار” قدیمی بیت را بگمارد.
در سیرجان، پاسخ مردم معترض به اعدام درملاء عام، حمله بیرحمانه نیروهای امنیتی است. تاکنون خبر از سی کشته و زخمی رسیده است.
در تهران نصب چندعکس سهراب اعرابی رابر درخانه اش تحمل نمی کنند وبه غارتش می روند.
کلوتید رایس رابه دادگاه می آورند. دولت فرانسه پیشتر فاش کرده است که مقامات جمهوری اسلامی پیشنهاد کرده اند او را با دو تروریست زندانی در فرانسه مبادله کنند.
وزیر خارجه فرانسه در پی رئیس جمهورش پیشنهاد معامله را از تاریکخانه اشباح جمهوری اسلامی به روشنائی روز می آورد. فرانسوی ها حاضر نیستند بیگناه را با قاتل عوض کنند.
روزنامه های تازه ای را می بندند. روزنامه دیگری راتصفیه می کنند. از شناسائی ”۸۰ موسسه، بنیاد، صندوق و نهاد بیگانه که در جریان سبز فعال هستند” خبر می دهند. برای یکیشان بودجه ای معادل “یک میلیارد و ۷۰۰ میلیون دلار” تراشیده اند.
وزیر اطلاعات کودتا، تحلیل کودتا چیان رابه دست می دهد: “سران فتنه بعد از انتخابات ریاستجمهوری چهار محور اساسی شامل فضاسازی تخریبی، نظرسازیهای هدفمند، طرح القای تقلب در انتخابات و پرداختن به نافرمانی مدنی را دنبال میکردند. ایجاد تغییر در رفتار کارگزاران حکومتی و مردم، تغییر رژیم و فروپاشی نظام از درون، عمده اهداف جریان فتنه و سران استکبار در مقابله با جمهوری اسلامی ایران است.هر کس با هر هویت و مسلکی در این جریان جمع شدهاند. منافقین، سلطنتطلبان، تروریستهای مذهبی و قومی، بهائیان، همجنسبازان، گروههای فمنیست، ملیگراها، مارکسیستها.”
روزنامه کیهان که جمعیت 7 هزار نفره دولتی را با کمک عکس های فتوشاپی به “میلیونها” رسانده بود، جمعیت موردنظر همکارش وزیر اطلاعات را “5 هزار نفر” اعلام می کند.
نویسنده ای در پاسخش می نویسد: “این روزهای عزاداری ما را نخندانید.” دیگری، عنوان مطلبش را می گذارد: “بینوا حسین شریعتمداری.”
و بینوا یاران حسین شریعتمداری در ستاد کودتا. به رویشان نمی آورند که در قراردادهای “میدان های مشترک نفتی” شکستی “همترازترکمانچای” راپذیرفته اند. کارشناسان اقتصادی از “چشمانداز نگرانکننده برای اقتصاد ایران” خبر می دهند و “رکورد تورمی” را در راه می بینند.
در آخرین روزهای مهلت جهان تهدید می کنند که “نیروگاههای جدید” خواهند ساخت.در پی دخترانه و پسرانه کردن کتاب های درسی هستند.با صرف هزینه های میلیونی” دوباره به ارسال پارازیت مشغول شده اند تا فقط برنامه های یک شبکه خبری را قطع کنند.
رابرت گیبس، سخنگوی کاخ سفید روز سه شنبه اعلام می کند: “آمریکا اقدام های بعدی خود را برای مواجه با موضوع عدم تمایل ایران به انجام تعهداتش در قبال برنامه هسته ای خود آغاز کرده است.”
چهارشنبه التهاب به اصفهان می رسد. امنیتی ها نگذاشته اند مجلس ختم ”مرجع سبز” در قم بر گزار شود. آیت اله طاهری دراصفهان اعلام مراسم برای روز سوم می کند. مردم گردمی آیند و ماموران بیرحمانه ووحشیانه به سرکوب آنها می پردازند. حکومتی که به نام دین گلو پاره می کند و می خواهد همه جهان را به راه معنویت بیاورد، مانع مجلس ختم بزرگترین فقیه زمانه می شود.
هفته آخر پائیز تمام است. دو سه روزی هم از زمستان می گذرد.روزهای تاسوعا و عاشورا در راه است.شنبه پنجم دی، تاسوعا است. تاریخ سی ودو سال پیش را به یاد می آورد که در پنجم د یماه 1356 اولین تظاهرات مردمی از همین شهر قم آغاز شد. حکومت گذشته ایران ظاهرا باقدرت تمام کشور را اداره می کرد. کسی گمان نمی بردیک سال بعد “نه از تاک نشان باشد و نه از تاک نشان.”
نشریه ال پائیس می نویسد: “معترضان ایران آماده همایشی دیگرهستند.”
مجید محمدی پرسشی تاریخی را مطرح می کند: “اما اینکه چگونه میتوان حکومتی تا دندان مسلح در برابر مردم را حسینی و مردمی را که در دوران پس از انتخابات ریاست جمهوری کشته داده و شکنجه شدهاند و هنوز صدها نفر از آنها در زندان هستنند، یزیدی معرفی کرد و امواج مردمی را که در روزهای تاسوعا و عاشورا به خیابانها میآیند کنترل کرد، اموری هستند که باید به نظاره آن نشست.”
مردم ایران شب یلدائی دیگر راپشت سر گذاشته اند و صبح را انتظار می کشند. همه درانتظارند تاببینند:
- جمهوری اسلامی چگونه این محرم را از سر می گذراند؟
مطبوعات بزرگ جهان از شمارش معکوس می گویند. تایمز ونیویورک تایمز و اکونومیست از فرجام جمهوری اسلامی می گویند.
روزنامه واشنگتن پست در سر مقاله بی سابقه ای که صفحه دوم این روزنامه مهم را پر کرده از فروپاشی می نویسد.
و جنبش سبز در سرمای زندان راه خودرا باز می کند. بهار می شود. گوش کن این صدای سیاوش کسرائی است درهق هق گریه:
یکی دو روز دیگر از پگاه چو چشم باز می کنی زمانه زیر و رو زمینه پرنگار می شود به تاج کوه ز گرمی نگاه آفتاب بلور برف آب می شود دهان دره ها پراز سرود چشمه سارمی شود فراز خارهای هفت رنگ نفس زنان و خسته می رسد غریق موج کشتزار می شود درین بهار… آه چه یادها چه حرفهای ناتمام دل پر آرزو چو شاخ پر شکوفه باردار می شود نگار من امید نوبهار من لبی به خنده باز کن ببین چگونه از گلی خزان باغ ما بهار می شود