1- موج اعتصاب و اعتراض فرانسه را در بر گرفته است. هم چون همیشه اقشار و طبقات مختلف اجتماعی، یک صدا ومتحد با یکدیگر، علیه آنچه که دولت انجام می دهد و آنان بر این عقیده هستد که به ضررشان است، به پا خاسته اند. کارکنان نهادها و بخش های مختلف یکایک به این اعتصاب می پیوندند. فارغ از دست یا غلط بودن دلایل این اعتصاب و اعتراض، نمی توان چنین همبستگی و این شعور سیاسی ـ اجتماعی را دید و تحسین نکرد.
برخی از دوستانم اعتراض داشتند که اساسا مساله بازنشستگی و تغییر سن آن، چه دخلی به دانشجویان و دانش آموزان دارد؟ و آن ها چرا اکنون آتش بیار معرکه شده اند؟ نکته در همین جاست: ملت فرانسه می داند که همبستگی با اعتصابیون، رمز موفقیت مطالبات آینده است. نباید فراموش کرد که برای آنان که شاغل در نهادهای مختلف هستند، هر روز اعتصاب و نرفتن به سر کار، برابر است با از دست دادن حقوق. یعنی هر روز اعتصاب این افراد برابر است با از دست دادن پول.
از سوی دیگر همبستگی میان اعتصاب کنندگان نیز، در نوع خود بسیار جالب است. گرچه اساس اعتراضات به افزایش سن بازنشستگی است، اما دامنه اعتراضات تمامی قشرها را در بر گرفته است. مغازه دار، کارمند و… به یک سان در حمایت از اعتصاب کنندگان، از رفتن به سر کار خودداری می کنند.
برای چون منی که در فرانسه از نزدیک شاهد این اعتصاب هستم، و هیچ گونه همدلی با اعتصاب کنندگان و خط و ربط سیاسی آنان ندارم و حتی از طرح دولت حمایت می کنم، چنین همبستگی، شعور و درک بالای سیاسی تحسین برانگیز است.
2- آنچه که اما در اعتصاب و اعتراض فوق، بیش از هر چیز، توجه من به عنوان یک ناظر بیرونی را به خود جلب کرده، نوع و روش ابراز اعتراض فرانسویان است. بخصوص آنکه ایران نیز در یک سال و اندی گذشته، شرایط ملتهبی را پشت سر گذاشته و زمانی اعتراضات خیابانی در آن، نماد مخالفت بخش بزرگی از مردم با حاکمیت بوده است. فراموش نباید کرد که پس از فروکش کردن ظهور و بروزهای خیابانی، برخی رهبران جنبش سبز را به اهمال و حتی تلاش برای حفظ حکومت و پاسداری از آن محکوم کردند و بسیاری از تز اعتصاب سخن گفتند و آن را در دوره فترت تظاهرات خیابانی، راه علاج برای دادن جانی تازه به جنبش سبز دانستند.
اگر از این نکته بگذریم که فرانسه کشور اعتصاب و اعتراض است، به نظر می رسد بسیاری از آنان که به پیروی از آنچه در خارج از کشور اتفاق می افتد، برای داخل نسخه پیچیدند، آشنایی چندانی با شرایط واقعا موجود در ایران نداشته و ندارند.
حضور ـ بیش از یک میلیونی به روایت وزارت کشور و بیش از سه میلیونی به روایت اتحادیه های کارگری ـ مردم فرانسه در خیابان ها، جز معدودی خسارت های جزیی، هزینه و تلفات دیگری برای آن ها نداشته است. حدود 75 نفر به دلیل تخریب و آتش زدن اموال خصوصی و عمومی بازداشت شده اند. در این میان بیش از 60 پلیس مجروح شده اند، در حالی که تاکنون خبری از جراحت جدی معترضان منتشر نشده است. اعتصاب کنندگان حتی پمپ بنزین ها را تعطیل کرده و رفت و آمد در جاده های بین شهری را مختل ساخته اند. کارکنان وسایل حمل و نقل عمومی نیز به اعتصاب پیوسته اند.
احتمالا تا همین جا، اختلافات بسیار عیان است: کسی به دلیل نفس اعتراض بازداشت نشده، شکنجه نشده، تحت آزار جنسی قرار نگرفته، به احکام طولانی مدت حبس محکوم نشده و جان خود را از دست نداده است. پلیس معترضان را نه به عنوان کافران دهری، که به عنوان شهروندان خشمگین و معترض به یک قانون به رسمیت می شناسد و حتی وزیر کشور فرانسه، بر حق قانونی مخالفان برای تجمع اعتراضی، تاکید می کند. کسی از مسوولان، معترضان را متهم به همکاری با دولت های بیگانه نمی کند، هیچ مقام قضایی آن ها را به دلیل اعتراض، به یک طرح قانونی، مقصر نمی داند و کسی در زندان آنان را به دلیل اعتراض، مورد ضرب و شتم قرار نمی دهد.
رهبران مخالفان در آزادی کامل برای روزهای بعدی اعتراضات، جلسه تشکیل می دهند و اتحادیه ها و احزاب مخالف، با تمام توان سعی در تقویت موضع معترضان دارند. هچ کس احزاب را به این دلایل منحل نمی کند، سران احزاب بازداشت نمی شوند و رهبران مخالفان نیز در حبس خانگی به سر نمی برند.
3- وقتی که یک اتحادیه اعلام اعتصاب می کند، اعضای آن به بهانه های مختلف از زیر بار آن در نمی روند. کسی به دلیل دشمنی با دبیرکل، رهبر مخالفان، مغازه بغلی و… از اعتصاب دست نمی کشد. اگر قرار است که نانوایی ها اعتصاب کنند، اکثریت قریب به اتفاق آن ها، بی توجه به خط و ربط سیاسی، دست به اعتصاب می زنند.
کسی که طرفدار دولت سارکوزی است، نمی گوید به این دلیل اعتصاب نمی کنم، کسی به خاطر مواضع مذهبی یکی از رهبران مخالفان، اعتصاب را نمی شکند، همچنان که مواضع غیرمذهبی آن رهبر دیگر، عده ای را از ادامه کار منصرف نمی سازد.
فردای روز اعتصاب، پلیس امنیت فرانسه به مغازه ها حمله نمی کند که دل دشمن را شاد کرده اند. هیچ مغازه داری هم به اداره اماکن احضار نمی شود که چرا مغازه خود را باز نکرده است. سهل است که حتی از سوی پلیس، سئوالی هم از آن ها نمی شود که چرا روز گذشته، از ارائه خدمات به مردم، سر باز زده اند. احضار، بازداشت، اخذ تعهد و… همه و همه بی معناست. همه از حق شهروندی خود نهایت استفاده را می کنند.
4- نگاه به آنچه در فرانسه امروز اتفاق می افتد، می تواند چراغ راهی برای آینده جنبش باشد و آنانی که برای آن نسخه می پیچند و رهبران جنبش در ایران را با شدیدترین الفاظ مورد انتقاد قرار می دهند. برای یک عمل سیاسی لازم است که با توجه به واقعیات جامعه تصمیم گیری شود. راه حل هایی که در دیگر جوامع مورد استفاده قرار می گرد، نمی تواند لزوما، مورد بهره برداری قرار گیرد و جواب مثبت هم بدهد. آنچه که مورد نیاز است، آن است که با شناخت درست جامعه و محدودیت های آن، راهی به رهایی بگشاییم. راهی که بتواند ما را به سمت ازادی و دموکراسی رهنمون سازد.