دیروز نامه ای نوشته شد به قلم استاد علی کردان
که حقایق بسیاری نوشته شده بود در آن
کردان نام وزیر کشوری بود بسیار خوب و عالی
که رفته بود در کابینه و اگر بیرون می آمد جای او بسیار می شد خالی
نبرد خون آلود در صحنه اول مجلس
وزیر کابینه را بردند در مجلس
با هزار ناز و ادا و یک کمی فس فس
اول چند وکیل مجلس به او کردند اعتراض
چند تایی خیلی چوخ و چند تایی یک کمی آز
یک نفر از مجلسی ها گفت که این وزیر می باشد خیلی بی سوات
و مثل رئیس جمهور خوش تیپ نیست و دارای کمالات
” من الهی بشوم قربان این رئیس جمهور
که هاله نورش کرده چشم جهانیان را کور”
اما یکی دو وکیل گفتند آقای وزیر مدرک ات کو؟
و با این نطق های آتشین برپاشد هیاهو
وزیر باید اهل علم باشد و تجربیات عدیده
و یا تحصیلکرده در یونیورسیتی های جدیده
یک کمی باید کیهان خوانده باشد و یک کمی رفته باشد اطلاعات
و اگر هم از برادران سردار بود دیگه خفه شو، یعنی که کات!
با این اعتراضات جنگ در پارلمان شد مغلوبه
تا این که یکی دو موافق آمدند و گفتند همین آقا خیلی هم خوبه
سه پسر دائم الصلات دارد و یک زن دائم النقاب
و خودش مواظب مملکت است همچون عقاب
ناگهان وزیر از دور پیدا شد با یک دوسیه پر از مدارک مهم
و رفت پشت تریبون و آب خورد و گفت: اهم اهم!
کاغذ پاره و جنگ مغلوبه
وزیر: ای آنکه مدرک می خواهی و دلم را می لرزانی!
این دکترای ماست بر شما ارزانی!
مدارکی دارم در حد بیست از یونیورسیتی آکسفورد
که برای گرفتنش باید سه هزار متر مکعب دود چراغ خورد
چه شبها نخفته ام و به انگلیسی درس خوانده ام در باب حقوق
و تحقیقات عالی کرده ام در مورد روانشناسی عهد بوق
متروها نشسته ام در شبهای تاریک لندن
و آخرش دکترای افتخاری گرفته ام با هزار بدبختی و جان کندن
دکتر اسمیت گفته است علی جان جیگرت را….
از بس که شما ایرانیان می باشید باحال و با صفا
بهر دریافت این مدرک چه راهها نرفتم از منچستر تا لیدز
و آموختم که جمع کودکان می شود کیدز
از سایکولوژی و استراتژی و سوسیولوژی هر چه لازم است بلدم
و راههای پلتیک و تاکتیک را بیش و کم
با این وجود مدرک را وللش
چون کاغذی است که پاره می شود، لطفا نکشش!
این حرف ها را وزیر زد و رفت و نشست
تیری زد به چشمان هرچه کوردل مدرک پرست
آکسفورد وارد جنگ می شود
آقای وزیر رفت توی وزارتخانه
و رئیس جمهور هم برایش برپا کرد یک نطق جانانه
رئیس جمهور: “ ای وزیری که کشور را دادیم به دستان توانای تو
و ای مظهر دانائی و توانایی از عقب و جلو
برو مشغول کار بشو با خیال راحت
تا ما برویم نیویورک و کاراکاس و دمشق بهر سیاحت
مدرک مهم نیست، خودمان داریم کیلو کیلو
از جمله پرفسور الهام و علامه زاهدی و دکتر سعیدلو
مدرک هم یک چیزی است مثل دلار و قطعنامه
که فرت و فرت به ما می دهند و زرت و زرت صادر می کنند در این هنگامه
کاغذی است پاره، بی خیالش باش!
تو باش مواظب صندوق ها و دیگران را بنشان سرجاش”
نطق رئیس جمهور که شد تمام
یکهو سروصدایی بلند شد دارام دام دام
یک “ الف” راست شد توی اینترنت
که تا “ی” قضیه رفت و کردان را کرد چت
چت همان قاطی است در زبان جدید
که استفاده می شود توسط شعرای ندید بدید
رئیس آکسفورد گفت ما این آقا را ندیدیم
و مدرکی برایش نصادریدیم
نه دکترای معمولی و نه افتخاری
نه حتی استادی با او کرده دیداری
نه پرفسور پرینگل و نه برایانت و نه دکتر کاوی
هیچکدام امضا نکردند چنین مدرکی در باب پسیکولوژی و روانکاوی
نه کسی دیده است او را هیچ
و صادر می کنیم اطلاعیه اگر بدهید گیر سه پیچ
صلح آخر بهتر از جنگ اول
فیلسوف: “حقیقت چیزی است بسیار مهم در ممالک خودمان
که برایش هم مال و اموال می دهیم و هم احتمالا جان”
و به همین دلیل دکتر مشغول شد به کار
نه استعفا نمود و نه عقب نشست و نه نمود انتحار
در عوض شکایت نمود علیه هر چه الف که راست بود
و آخرش سایت آکسفورد و الف را نمود مسدود
تا اینکه آبها افتاد از آسیاب
و کلیه معترضین رفتند به خواب
روانشناس: “ خواب برای آدمی امری است لازم
چه احمد باشد و چه باقر و چه محمدکاظم”
پس بخوابید تا خستگی تان برود در
و هر کسی هم که زر و زور زیادی می زند بشود دربدر
نامه ای که به رئیس جمهور نوشت
تا حکایت رسید به این جا
گره آکسفورد یکهو شد وا
آقای وزیر نامه ای صادر کرد با اهن و تلپ
که هر کس آن را خوانده بود قاط زد و یک باره نمود کپ
- کپ که می گویم بر وزن لپ است در اینجا
مشکل این است که “او” را نمی توان تایپ کرد در ورد آفیس ما-
نامه ای بود که هوا کردند چون فیل
” دست ما کوتاه و خرما بر نخیل”
نامه ای نوشته با اشک چشم و آه دل
که همینجوری نمی شود آن را نمود ول
دستخطی نوشته شد برای رئیس جمهور
و در آن شرحی داده شد از ماجرایی پر از کلک و فریب و زور
نویسنده نامه: “ مدرکی را که دادم از آکسفورد
آه قلبم! تقلبی بود و من تقصیری در آن نداشتم، نه زیاد و نه خرد
دکترایی بود گرفته شده از عمق جان
از یک آقایی که دانشگاه آکسفورد را دائر کرده بود در تهران
هر چه گفتم بگذار بروم تا لندن
گفت لازم نیست، خرج زیاد دارد و جان کندن
یک دکترای افتخاری می دهیم با چندین امضا
که اگر کم بود هر چه خواستی زیرش اضافه می کنیم درجا
گفت باید تحقیقات زیادی بنمائید در باب تربیت در اسلام
تا یک دکترای حقوق بین الملل دریایی بدهیم و کار بشود تمام
در این ده سال که مدرک را به من داد
من شدم دکتر، نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد
اما اکنون دیگران بر من شوریدند
و بر مدرک آکسفورد این حقیر … خندیدند
- خندیدند در نسخه قبلی چیزی دیگر بود
ای بی تربیت! در وغ وغ ساهاب نباید از این کلمات صادر نمود!-
اکنون من رفتم سراغ خانه صادر کننده دکترا
و دیدم جا تر است و هیچ کس نیست در آن سرا”
وزیر لعنت می کند
کردان وزیر: “ ای آن که مرا داده ای مدرک بی حساب و کتاب
آیا فکر نکردی که آبرویم را می بری توی در و همسایه و این می شود باب!؟
لعنت به تو که بی وفایی و ناجوانمردی
یاگو هم نکرد بی وفایی به اتللو چنان که تو با من کردی!
اتللو تیارتی است از شکسپیر نویسنده استعمار پیر
که لابد او هم مثل تونی بلر و چرچیل نصفش بالای زمین است و نصفش زیر
ای کاش به جای دکترای آکسفورد یک دکترا گرفته بودم از دانشگاه آزاد
که صادر نمی شد این همه اتهامات زیاد
اکنون من عذر می خواهم که آن مرد تقلب کرد
و باید سرجایش بنشانم تا برود زندان و بخورد آب سرد
منظور از آب سرد همان آب خنک است
که این تغییر بخاطر قافیه بانمک است!
حالا من به جای متهم می شوم شاکی
و از طریق دادگاه پدر یارو را درمی آوریم و مجبورش می کنیم علیه آکسفورد اعتراف کند و از این طریق برپا می کنیم گرد و خاکی”
نمایندگان مجلس: ولک دست، دست دست
این نامه در پارلمان به دست وکلا رسید
و اشک را در چشمان آنان آورد پدید
کوهکنی که وکیل کوهستان بود گفت: آه!
این چاله نبود که افتادیم در آن، اسمش را بگذارید چاه
باید در مظلومیت کردان خون گریه کرد
و سینه زد و زنجیر و آه و کوفت و مرض و درد
وکیل مازندران هم سینه اش را کرد سپر
و جمله ای گفت وسط آن خر تو خر
” این توطئه آکسفورد است علیه دولت عزیز
که روابط مشکوک با اینتلیجنت سرویس دارد از زیر میز”
اکثریت: بیایید قدردانی کنیم از این وزیر بی نظیر
تا در هنگام رای گیری صندوق ها را بشمارد بیر بیر
هان! ای وزیر مظلوم! دوستت داریم خیلی زیاد
و قدر تو را می دانیم مثل قدر درختی که افتاده است در اثر باد
پس نتیجه می گیریم که خیانت در صدور مدرک کاری است خطرناک
که سرانجام تکلیف خائن معلوم می شود و نباید داشت باک!
دوم دام و چند قضیه دیگر
اولا که جمله حضرت مستطاب فریبرز رئیس دانا که گفته است “ سیاست های اقتصادی احمدی نژاد ادامه سیاست های خاتمی و هاشمی است” خیلی باعث شکوفایی اینجانب شده و اگر موضوع کردان جزو اهم مسائل نبود، قصد داشتم شکوفه هایم را بر درخت دکتر رئیس دانا که از وسط چپ هوای راست را دارد، بنشانم، احتمالا تا فردا در دوم دام این شکوفایی اتفاق می افتد. ضمنا در وب سایت دوم دام آرشیو “ نطق های پیش از دستور” کامل شده و قابل دسترسی است. مطالب سی سال قبل رادیو زمانه را هم در آنجا گذاشته ام و از پس فردا سلسله مطالب “ جنایت در بزرگراه یا چگونه طنز بنویسیم؟” را هم در دوم دام منتشر می کنم. به دوم دام بروید و مطالب جدید ابراهیم نبوی را در آنجا ببینید.
www.doomdam.com