رامین صدیقی، رئیس شرکت هرمس یکی از پیشگامان تولید موسیقی در ایران که دفتر کارش در یکی از نقاط تجاری تهران واقع شده است، می گوید که یک تصور غلط رایج این است که ایران یک کشور عربی است، اما این حقیقت ندارد. ایران متعلق به پارس هاست و پارس ها با عرب ها تفاوت های زیادی دارند.
نشر موسیقی هرمس، فعالیت هایش را بر روی موسیقی جهان و موسیقی تجربی متمرکز کرده است. رامین صدیقی که انگلیسی را عالی صحبت می کند و مردی است با تحصیلات بالا و طرفدار تیم منچستر یونایتد، می گوید: «من قبل از تاسیس هرمس، مشاور “شهر کتاب” بودم. آنها در تهران فروشگاه هایی داشتند، چیزی شبیه به اچ ام وی در انگلستان که بیشتر کتاب داستان و شعر می فروختند. من به “شهر کتاب” پیشنهاد کردم که بخش موسیقی شان را گسترش بدهند و از خارج از کشور تولیدات موسیقی را وارد کنند، به همین دلیل آنها را با پخش کنندگان بزرگ موسیقی در خارج از کشور، آشنا کردم. این اولین بار بعد از انقلاب بود که تولیدات موسیقی از خارج از کشور وارد و بطور قانونی فروخته می شد».
او گفت که آن موسیقی را که به نظرش به مذاق مخاطب ایرانی خوش می آمد و همچنین در معرض حساسیت زیاد حکومت هم قرار نداشت، انتخاب کرد. او گفت: «من موسیقی جاز، نیو ایج، موسیقی تجربی، کلاسیک و الکترونیک و همه سبک های موسیقی غربی به جز پاپ و نیز راک را که از بعد از انقلاب ممنوع شده بود، انتخاب کردم».
وی در ادامه گفت: «بعد از فروش خوب آلبوم هایی نظیر “پشن” اثر پیتر گابریل و اشتیاق مردم نسبت به موسیقی تلفیقی، از خودم پرسیدم که چرا ایران نباید چنین سبک موسیقی را تولید کند؟ من با موسیقدانان ایرانی رابطه خوبی داشتم و خودم هم نوازندگی می کردم. اواسط دهه نود بود و تنها سبک موسیقی که در ایران طرفدار داشت، موسیقی سنتی ایرانی، موسیقی کلاسیک و موسیقی پاپ ایرانی بود. در این میان شکافی وجود داشت که باید توسط موسیقی تجربی، یعنی نوعی موسیقی که پایه غربی داشت، پر می شد. به همین دلیل من در تعدادی از پروژه های موسیقی سرمایه گزاری کردم و هرمس را در سال 1999 راه انداختم. از آن زمان تا به امروز ما بدون وقفه موسیقی تولید کرده و کنسرت برگزار کرده ایم. من حقیقتا نمی توانم از یک سبک موسیقی که ما در آن متخصص هستیم، سخن بگویم. هدف من موسیقی کلاسیک ایرانی نبود، چون این راهی بود که قبلا طی شده بود و مطابق سلیقه من نبود».
هرمس، امسال هفتمین سالگرد خود را جشن می گیرد، سال گذشته در جشنواره بین المللی موسیقی فجر، مورد تقدیر واقع شد. اما پول ساختن هم مثل مسئله سانسور، مشکلی پیش رونده است. صدیقی توضیح می دهد: «ما با قوانین خاصی در ایران مواجه هستیم که در کشور های دیگر وجود ندارد. مثلا برای انتشار موسیقی، ابتدا باید از وزارت ارشاد مجوز گرفت. آنجا بخشی را به بازبینی موسیقی اختصاص داده اند و آنها باید موسیقی را، بخصوص قسمت خوانندگی آن را کنترل کنند. ترانه، برای آنها خیلی مهم است. آنها باید ترانه را کنتزل کنند تا علیه سیستم نباشد، زیرا این کار ممنوع است. در عین حال در نظام جدید که از سال 1979 داریم، یک سری تابو وجود دارد. در حال حاضر، صحبت از سکس، یا اگر تندروی کنیم یا صحبت از همجنسگرایی، ممنوع است.»
این موضوع برای هرمس مشکل ساز نیست. زیرا کارهایی که منتشر می کند بیشتر بدون کلام است یا با استفاده از متون قدیمی و فلسفی، ساخته شده اند. در واقع، بزرگترین مشکلی که صدیقی با آن روبرو است، مسئله حق مولف است. او می گوید: «قانون حق مولف از ما حمایت نمی کند به همین دلیل بازار سیاه در اینجا حاکم است. در نتیجه ما باید در کشور های دیگرتوافق تحت انتشار طرفین را انجام بدهیم. در اینجا قانونی وجود ندارد و به همین دلیل رسانه های عمومی می توانند بدون پرداخت پول، آثار تولید شده توسط ما را اجرا کنند. ما هیچ نظام حقوقی نداریم، بنابر این تنها درآمد ایران از فروش سی دی که معمولا قیمت آن 2.50 پوند است و اجرای کنسرت است».
شاید به همین دلیل است که این شرکت قسمتی را هم به موسیقی فیلم اختصاص داده است و آثارآهنگسازانی چون پیمان یزدانیان و احمد پژمان را منتشر می کند. مشهور ترین آلبوم های منتشر شده توسط هرمس، آلبومی که نامزد جایزه “گرمی” شد و نام آن “به تماشای آب های سفید” ساخته استاد حسین علیزاده و آهنگساز ارمنی گاسپاریان است و آثار گروه ایرانی- فرانسوی نور. آخرین آلبوم آنها، آلبا، در خرابه های 1600 ساله قصر اردشیر بابکان در نزدیکی شیراز ضبط شده است. این اثر حاصل 20 ساعت سفر با اتوبوس و شش روز اقامت در بیابان است.
صدیقی می گوید: «تصورات غلط زیادی درباره ایران وجود دارد. من دوستان زیادی در خارج از کشور دارم که به محض ورود به ایران تصوراتشان نسبت به قبل و آنچه که از رسانه ها گرفته بودند، بکلی تغییر می کند. بعضی ها حتی از اینکه ما موسیقی داریم، تعجب می کنند. بعضی ها گمان می کنند که هر ایرانی صاحب چاه نفت است. بعضی ها هم فکر می کنند که همه ما تروریست هستیم و سلاح اتمی قاچاق می کنیم. مسلما این حقیقت ندارد. یک نمونه از این سفسطه بازی در مورد فرهنگ ما فیلم 300 است. این فیلمی زننده علیه تمدن ایرانی است. آنها ما را به عنوان کشوری وحشی، معرفی کرده اند. با دیدن این فیلم متوجه خواهید شد که ما چگونه مردمی بودیم، کافی است آن را صد و هشتاد درجه بچرخانید.
منبع: ایندیپندنت، 4 مه 2007