وضعیت زندانیان سیاسی و مطبوعاتی با عدم اطلاع رسانی مسئولان و بالاگرفتن نگرانی های خانواده ها و افکار عمومی، روز به روز حادتر می شود.
در این میان آزاد نکردن برخی از زندانیان به دلیل انتشار رسانه ای اخبار بازداشت آنها بدعت تازه ای است که دستگاه قضایی و امنیتی کشور انجام می دهد. در هیمن راستا بر اساس گزارش ها بعد از هفت روز بی خبری و اطلاع نادرست دادن به خانواده ها، دادگاه انقلاب ساوه روز گذشته اعلام کرد قرار نیست سمیه عالمی پسند و همسرش پیمان چالاکی آزاد شوند. آنها همچنان در سلول انفرادی به سر می برند و مشخص نیست در کدام زندان به سر می برند.
این زوج دوشنبه شب گذشته به همراه دختر سه ساله شان مانا، در منزلشان دستگیر شدند و پس از چند ساعت، به آنها اجازه داده شد فرزندشان را به دوستی بسپارند که او را به خانواده شان در تهران تحویل دهد.
بعد از چند روز بی خبری، از وضعیت این خانواده، سمیه عالمی پسند طی تماسی موفق شد با فرزندش گفت و گویی کوتاه داشته باشد، اما نمی دانست در کجا و حتی کدام شهر زندانی هستند.
روز یکشنبه به خانواده آنها که از دادگاه انقلاب ساوه موضوع را پیگیری می کنند، گفته شده بود که وثیقه ای سی میلیون تومانی برای آزادی سمیه عالمی پسند آماده کنند، اما دیروز گفته اند که به دلیل انتشار خبر دستگیری در رسانه ها، وی آزاد نخواهد شد.این در حالیست که فرزند خردسال این زوج در خانه اقوام آنها نگهداری می شود.
آزادی سید حسن احمدیان
سید حسن احمدیان، رییس کمیته مردمی ستاد میرحسین موسوی پس از تحمل بیش از ۴ ماه حبس، شامگاه یکشنبه با قرار وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی آزاد شد. این زندانی سیاسی که به دلیل تشدید ناراحتی کلیوی قرار بود روز شنبه تحت عمل جراحی قرار گیرد، از روز 4 شنبه به طرز مشکوکی ناپدید شده بود و مسئولین بند ۲۰۹ حضور او در این بند را تکذیب می کردند اما پس از بررسی و مراجعه خانواده وی، مشخص شد روز چهارشنبه وی را از بند ۲۰۹ به سلول انفرادی در بند ۲۴۰ منتقل کرده اند.
مراجعه مستمر خانواده احمدیان به زندان اوین و دادگاه انقلاب، در چند روز گذشته سبب شد تا سرانجام روز یکشنبه قاضی مربوطه با قرار وثیقه موافقت نماید ویکشنبه شب در حدود ساعت ۱۲ این زندانی سیاسی آزاد شود. خانواده وی قصد دارند در روز جاری حسن احمدیان را برای عمل جراحی به بیمارستان ببرند.
سید حسن احمدیان رییس کمیته مردمی ستاد میرحسین موسوی در ۱۸ شهریور ماه با حمله ماموران وزارت اطلاعات به دفتر سازمان رهیاب (تشکل غیر دولتی فعال در زمینه حل آسیبهای اجتماعی) واقع در سیدخندان دستگیر شد. بازپرس بیگی در جواب پیگیریهای خانواده وی، همکاری احمدیان با کمیته حقیقت یاب را علت بازداشتش عنوان کرده بود.
ممنوع الملاقاتی مریم ضیا
خانواده مریم ضیا، فعال حقوق کودک این هفته هم موفق به ملاقات با وی نشدند.به گزارش وبلاگ “تا آزادی زندانیان سبز” مریم ضیا که از ۱۱ دی ماه در بازداشت به سر می برد، تاکنون با خانواده خود ملاقات نداشته و پیگیری های خانواده او نیز بی نتیجه بوده است.
مریم ضیا از زمان دستگیری تنها یک بار با خانواده خود تماس داشته و به گفته خانواده اش، از روحیه خوبی برخوردار بوده است. گفته می شود فشارها بر این فعال حقوق کودکان به این دلیل است که او به کارهای نکرده اعتراف نکرده است.
گفتنی است خانواده ضیا به دادستان تهران هم مراجعه و درخواست اجازه ملاقات کرده اند اما پاسخی که مسئولین دادستانی تهران داده اند این بوده: دو یا سه هفته بعد جواب می دهیم.
مریم ضیا دو فرزند دارد که هم اکنون نزد مادرش نگهداری میشوند، آنها تاکنون چندین بار به دادگاه انقلاب مراجعه کرده اند اما هیچ خبری از مریم به دست نیاورده اند؛ او تنها فعالیتش در حوزه حمایت از حقوق کودکان بوده و با انجمن حمایت از حقوق کودکان همکاری می کرده است، او در منزلش دستگیر و اسناد و مدارک و کامپیوتر شخصیاش نیز مصادره شد.
انتقال جوادی حصار به بند عمومی
محمد صادق جوادی حصار، روزنامه نگار و عضو حزب اعتماد ملی به بند عمومی منتقل شده است.
به گفته خانواده این روزنامه نگار، جوادی حصار روز گذشته در تماسی کوتاه خبر داده که از سلول انفرادی خارج و به بند عمومی منتقل شده است.خانواده جوادی حصار از اتهام یا اتهامات انتسابی به این روزنامه نگار اطلاعی ندارند و در مراجعه به دادگاه انقلاب، تنها چیزی که به آنها گفته شده، این است که پرونده مسیر طبیعی خود را طی می کند.
نامه دختر محمد جواد مظفر
دختر محمدجواد مظفر، مدیر انتشارات کویر، نایب رییس انجمن دفاع از حقوق زندانیان و از فعالان عرصه فرهنگ که از ۸ دی ماه در بازداشت به سر می برد، در نامه ای به پدرش نسبت به وضعیت و سلامت او اظهار نگرانی کرده است.
متن نامه دختر محمد جواد مظفر بدین شرح است:
آنگاه که خبر بیماری پدر را در آن سلول تنگ و سرد و تاریک شنیدم طاقتم طاق شد، به مظلومیتش اندیشیدم و بر بیگناهیاش گریستم. فرزندم از من میپرسد: چه شده است؟ باباجون را کجا بردهاند؟ و من ناتوان از پاسخ که به دخترکم چه بگویم؟ بگویم پدربزرگ شیرین و خوشسخنت را کجا بردهاند؟ به کدامین گناه؟ نمیدانم به او که خردخرد با اسلام آشنا میشود و عدل را میجوید چگونه بگویم که در ملک اسلام ظالمانه او را در بند کردهاند.
من از بیگانگــان هرگــز ننــالم
که با من هرچه کرد آن آشنا کرد
آشنایانی که مدعی اشدّاء علیالکفّار رحماء بینهم هستند، حال مردی رحیم را که مهمترین خصلتش شرح صدرش است، ناعادلانه به بند کشیدهاند. سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی… با خود میاندیشم یگانه گوهری است این مرد! همو که در میانة عاشورا هم از کار نیک غافل نیست و “عمل صالح” را پند عاشورا می داند و کتابش را خیرات میکند!
خدایا به که پناه برم از این همه نامردمیها بر پدری که در همه حال توصیهاش پایبندی به اصول دین و رعایت اخلاق بوده، او که حریم فرهنگ کشور را پاس میدارد و چرا ننالم که:
چو پردهدار به شمشیر میزند همه را
دگر کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند
چرا نگریم که مدافع حقالناس در جلوةحق شهروندی اینک از ضروریترین حق شهروندی محروم است. با این همه خدا را شاکرم که چنان ما را تربیت کرده که با این همه بیمهری باز صبورم و مردمدوست که: “والکاظمین الغیظ والعافین عنالناس” و البته چشم به گشایش دارم و امید به آینده که سرو قامتش را دیگربار ببینم و در سایهسار مهربانیاش بیاسایم و با او درد دل بگویم که مادرم در این میانة بلا چه صبور است و استوار، چه نستوه بود و همراه اما من میدانم که از درون چه رنجیده است و شکسته. نمیدانم بر حسین چه گذشت و زینب چه دید و رقیه و سکینه چه کشیدند، اما خدایا تو شاهد باش که پدرم مظلوم است همچون سرورش حسین و مادرم نستوه است چون زینب. خدایا اجرشان را بر حسین بنه که صدیقند و سلیمند و صبور.
آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست
هرکجا هست خدایا به سلامت دارش