جشنواره ♦ چهار فصل

نویسنده
بابک مستوفی‎

شیرین نشاط یکی از معروف ترین هنرمندان ایرانی در این سوی آب هاست که عکس ها و ویدئوآرت هایش از شهرت ‏جهانی برخوردارند. برنامه “ایران: سخنی تازه” فرصت تماشای چند ویدئوآرت و جلسه پرسش و پاسخ با این هنرمند را ‏فراهم کرد.‏

shirinneshat840.jpg

‎ ‎همه حق دارند درباره ایران حرف بزنند‎ ‎

در بخشی از برنامه “ایران: سخنی تازه” در باربیکن لندن، جلسه ای به نمایش تعدادی از آثار شیرین نشاط، هنرمند ‏برجسته ایرانی ساکن نیویورک که شهرت جهانی دارد و آثار عکاسی اش با قیمت های بسیار بالا خرید و فروش می ‏شود، اختصاص یافت.‏

در این شب ویژه که این هنرمند هم حضور داشت و به پرسش های حاضران پاسخ داد، چهار ویدئوآرت که بین سال ‏های 2002 تا 2008 ساخته شده اند، به نمایش درآمد.‏

ویدئوآرت “طوبا”(2002) اولین اثر به نمایش درآمده در این شب بود که یکی از بهترین و معروف ترین آثار نشاط ‏است. این ویدئوآرت که یک بار در دوره ریاست دکتر سمیع اذر فرصت نمایش در موزه هنرهای معاصر تهران را ‏یافت، در واقع از دو پرده بزرگ روبروی هم تشکیل شده که مخاطب را بین دو تصویر متفاوت و جذاب قرار می دهد، ‏اما این جا، به این دلیل که اثر در یک سینما به نمایش درآمده بود، دو تصویر در کنار هم قرار گرفته و به اندازه شکل ‏نمایش اصلی تاثیرگذار نبود.‏

دومین اثر به نمایش درآمده، “آخرین کلام” نام داشت که در سال 2003 تولید آمده و حکایت زنی است که در یک محیط ‏بسته و تاریک مورد بازجویی قرار می گیرد، در حالی که نجواهای شاعرانه ذهن او را می شنویم و در پایان به سخن ‏می آید.‏

در بخش دوم، دو ویدئوآرت با نام های “زرین”(2005) و “فائزه”(2008) به نمایش درآمدند که در واقع بر اساس ‏رمان “زنان بدون مردان” نوشته شهرنوش پارسی پور خلق شده اند که به شکلی همین تصاویر در فیلم سینمایی ای که ‏نشاط اخیراً در مراکش ساخته، مورد استفاده قرار گرفته اند. نکته جالب حضور چهره هایی نظیر بهروز وثوقی، ‏شهرنوش پارسی پور و شبنم طلوعی به عنوان بازیگر در این ویدئوآرت ها بود.‏

پس از آن بخش های مختلفی از این فیلم - که”زنان بدون مردان” نام دارد - به نمایش درآمد که برخی از تک تصاویر ‏آن زیبا بود، اما در مجموع به نظر نمی رسید که به عنوان فیلم سینمایی موفقیتی برای خانم نشاط به ارمغان بیاورد. گفته ‏می شود که این فیلم برای شرکت در جشنواره کن امسال ارائه شده بود، اما مورد توجه این جشنواره واقع نشد.‏

پس از آن در جلسه پرسش و پاسخ به مدیریت ولی محلوجی، شیرین نشاط از روند کاری خود که از عکاسی شروع ‏شده، به ویدئوآرت رسیده و حالا به فیلم سینمایی انجامیده، گفت و اضافه کرد: “من خودم را تکرار می کنم. گاهی وقت ‏ها هم کار خوب نمی شود. درباره محتوا من شکست می خورم و دوباره تجربه می کنم. عکاسی ثبت سمبل و موقعیت ‏است، اما فیلم گفتن قصه است. من بر روی این فیلم پنج سال است که دارم کار می کنم و هنوز تمام نشده است.“‏

نشاط درباره استفاده اش از شعرهای فروغ در ویدئو آرت ها و استفاده از رمان زنان بدون مردان، گفت: “من دچار ‏ادبیات زنانه ایران هستم. فروغ و شهرنوش هر دو کارهای بزرگی کرده اند. من همیشه برایم جالب بود که درباره آنها ‏بیشتر بدانم و درباره موقعیت زن. شهرنوش سال ها زندان بود و حالا هم در تبعید زندگی می کند. زنان بدون مردان و ‏طوبا و معنای شب، شاهکارهایش هستند. من سعی کردم آنها را بیان کنم. زنان بدون مردان در سال 1953 می گذرد و ‏کودتای علیه مصدق در آن نقش دارد.در واقع یک قصه فیلسوفانه است که در آن در انتها به باغ پناه می برند، سمبلی از ‏تبعید.در واقع کتاب بسیار پیچیده ای بود برای فیلم شدن. وقتی از سوی جشنواره ساندنس به من پیشنهاد شد که فیلمی ‏بسازم، این رمان را بردم. همه گفتند، غیر ممکن است، نمی شود رمان دیگری انتخاب کنی؟!“‏

نشاط ادامه داد: “من کتاب را دوست داشتم چون همه چیز را ترکیب کرده بود؛ سیاست، جامعه، روانشناسی، فلسفه، ‏فانتزی، .. من می خواستم همه این ها را در فیلمم نگه دارم. این برای من افتخار است که بتوانم توجه ها را به شهرنوش ‏پارسی پور جلب کنم… او با من دوست شد، به نیویورک آمد بعد به مراکش… من عاشقش شدم. خود شخصیت او الهام ‏بخش من بود، این که چه می کند، چطور حرف می زند و به چه می اندیشد.“‏

نشاط با اشاره به فیلمبرداری فیلم در کازابلانکا گفت: “من می خواستم همان کارهایی را بکنم که همیشه می کردم. این ‏بار باید فکر می کردم که حالا باید چه کار کنم که تماشاگر را 90 دقیقه نگه داشت.“‏

داستان فیلم زندگی چهار زن با نام های زرین، مونس، فائزه و فرخ لقا است که هر کدام از یک طبقه خاص می آیند و با ‏مشکلات خود درگیرند.‏

در اواخر جلسه، جوانی که ظاهراً از دعوت شدگان به این برنامه هم بود، به طرز شدید الحنی از نوع نگاه شیرین نشاط ‏انتقاد کرد و جریانی را که در ایران به تقلید از او راه افتاده، به سخره کشید. در جواب او، نشاط گفت: “من مفتخرم ‏کاری را که انجام داده ام، بسیار شخصی است. من فرستاده ایران نیستم، به جای ایرانیان خارج از کشور هم حرف نمی ‏زنم. من فکر می کنم فقط ایرانیان داخل ایران نیستند که حق دارند درباره ایران حرف بزنند. همه این حق را دارند. ما ‏هم که به اجبار یا خودخواسته در بیرون زندگی می کنیم، همین حق را داریم. ما هم نگاه داریم.“‏

پس از آن جوان از ایران آمده که پسر یکی از نویسندگان ایرانی هم هست، با لحن تندتری به انتقاد خود ادامه داد که لحن ‏او اعتراض و ناخوشایندی حاضران را به دنبال داشت. شیرین نشاط در جواب گفت که چنین برخورهایی را متاسفانه در ‏مجامع عمومی تنها از کسانی می بیند که در ایران زندگی می کنند. او اضافه کرد: “در یک جمع عمومی ما چرا نباید از ‏هم حمایت کنیم؟ من دنیای خودم را روایت می کنم و هر کسی هم دنیای خودش را. می توانی بگویی کارت را دوست ‏ندارم، اما این چنین حرف زدن در جلسه عمومی دردی را دوا نمی کند.” حق البته با شیرین نشاط بود و به نظر می ‏رسید آن جوان هم هرچند انتقادش در پایه بیراه نبود، اما طرز سخن گفتن اش جز نوعی تقاضای توجه دیگران و اظهار ‏فضل، معنای دیگری نداشت.‏

‏ ‏

‏ ‏