یادداشت

فرزاد حسنی
فرزاد حسنی

این پگاه ما…

پگاه همیشه یکی از اسم­های پرحاشیه بوده است. پگاه که در کنار باران و گلشیفته و ترانه به عنوان نماد نسل جوان و نسل سوم از کودکی و نوجوانی وارد عرصه سینما شده بود همچون هر سه نام دیگری که اسم بردم تا مدت­ها در یک تب و تاب داخلی و در جستجوی هویت خاص خود بود.

 

 

او که به سبب روابط خانوادگی و فعالیت پدر و مادرش درسینما و آشنایی انها با رسول صدرعاملی وارد عالم سینما شده بود و تا سال­ها انگ بی­استعدادی و بازی­های ضعیف و حضور رد سینما به خاطر روابط خانوادگی را می خورد از زمانی به بعد با تحولات درونی که سر منشأ ان فکر و اندیشه باز بود، توانست خط و مسیر مشخص و ویژه خود را تعیین کند.

در همین تحولات درونی بود که در مسیر بازی­های سینمایی خود تغییر مسیر داد. بازی در فیلم آتش سبز به کارگردانی اصلانی یکی از مظاهر بارز این تغییر مسیر بود.

پگاه در این فیلم بدون حضور بازیگر بدل آنچنان از خود مایه گذاشت که در حین فیلمبرداری دچار سانحه شد و تا مدت­ها به خاطر این حادثه بستری بود.

باری در فیلم تاریخی راه آبی ابریشم به کارگردانی محمد بزرگ نیا و نیز فیلم زادبوم ساخته ابولحسن داوودی که همچنان بعد از سه سال امکان نمایش را پیدا نکرده است، از جمله تجارب جدید پگاه در عرصه بازیگری بود که ضمن غنی کردن کارنامه بازیگری او تفاوت آشکار در انتخاب نقش و مسیر بازیگری او را نمایان می کرد.

پگاه همچون باران و گلشیفته که نسبت به ترانه کمی بی پرواتر و جسورتر در اظهارنظر و بیان هستند، از مقطعی به بعد تلاش کرد با حضور در فعالیت­های سیاسی و عرصه اندیشه ورزی برای خود موقعیتی فراتر از یک بازیگر را فراهم کند و برای رسیدن به این فضا و موقعیت مسیر آزمون شده، بازیگران تجاری سینما را طی نکرد.

معمولاً این­گونه بازیگران با ورود به حیطه­هایی مثل عکاسی و نقاشی و نظایر ان سعی می کنند از شهرت خود برای توفیق در سایر حوزه­ها نیز بهره گیرند اما پگاه در سایر عرصه ها بدون توجه به شهرت سینمایی خود تلاش کرد آنچنان که شایسته و بایسته است و توانش اجازه می دهد خود نمایی کند.

بازی در تئاتر و ساخت فیلم مستند از جمله تجارب جدید پگاه در این دوران بود. تجربه بازی در تئاتر”منهای دو” به کارگردانی داوود رشیدی با حضور باران کوثری و نیز تئاتر جنجالی “متولد 61” به کارگردانی پیام دهکردی از جمله موارد مهم قابل اشاره فعالیت ­های هنری پگاه در این حوزه است.

پگاه در عرصه انتخابات جنجال برانگیز 88 نیز همچون دوره قبلی به صورت روشن و آشکار وارد فعالیت­های انتخاباتی شد و به حضور در ستاد هنرمندان به عنوان یکی از ارکان اصلی این ستاد در آمد و در تجمع بزرگ 20 هزار نفری ورزشگاه آزادی نیز در سخنانی کوتاه در حضور سید محمد خاتمی به بیان دیدگاه های خود پرداخت و از نامزد متبوع خود دفاع کرد.

 

 

این حضور روشن و آشکار که از جسارت خاص پگاه و سر پر شور او داشت در سال های پس از انتخابات نیز به نوعی دیگر تکرار شد.

پگاه تلاش کرد با حضور در کارها و تجارب متفاوت به ویژه در عرصه تئاتر و نیز حوزه روزنامه نگاری و نیز ساخت فیلم مستند در این دوران نیز کارنامه هنری خود را فارغ از محدودیتی به نام سینما پربارتر کند.

اما حاشیه برای پگاه از آنجا شروع شد که اعلام کرد قصد دارد جام جهانی فوتبال زنان را پوشش دهد.

پگاه همیشه عاشق فوتبال بوده و هست. خودش در مورد فوتبال می گوید:

 ”یادم هست آنقدر عاشق رونالدینیو بودم که اولین باری که به بارسلون رفتم، اولین کاری که کردم این بود که بلیط دیدار رئال مادرید با بارسلونا در نیوکمپ را تهیه کنم و به تماشای بازی بروم…”

پگاه قصد داشت جام جهانی فوتبال زنان را برای شبکه دویچه وله پوشش دهد و مشاهدات خود را در سفرش به آلمان و دیدن بازیهای جام جهانی در وبلاگی ویژه بازتاب دهد.او پیش از این جشنواره برلین را برای این شبکه پوشش داده بود.

فوتبال و جذابیت های خاص ان پگاه جوان را آنچنان شیفته کرده بود که برای ارضا این شوریدگی خود حتی تا استادیوم نیوکمپ نیز برود. پگاه از تجربه حضور در استادیوم نیکمپ به شیرینی سخن می گفت:

این اولین باری بود که من به استادیوم فوتبال رفتم و آن قدر برایم جذاب بود که شب خواب فوتبال دیدم. آ

پگاه پیش از این درباره جام جهانی فوتبال زنان گفته بود:

من تا حالا فوتبال زنان را ندیده‌ام و اصلاً نمی‌دانم سطحش چه جوری هست. البته صحنه‌هایی تا به حال دیده‌ام، ولی آنطور که باید و شاید، نه. به همین خاطر هم جذاب‌ترین بخش این دعوت دویچه وله از من، یکی این بوده که می‌آیم استادیوم فوتبال ببینم، و یکی هم این که فوتبال زنان را می‌توانم ببینم که شاید برایم از فوتبال مردها خیلی جذاب‌تر باشد، چون هیچ ایده‌ای ندارم که چه اتفاقی توی زمین می‌افتد.

پگاه در مورد هدف خود از این سفر گفته بود:

” در واقع من به دیدن چهار بازی از مسابقات جام جهانی فوتبال زنان می‌روم، ولی از لحظه‌ای که سفرم شروع می‌شود، یعنی از ایران حرکت می‌کنم، شروع می‌کنم به نوشتن یاداشت‌هایی و اگر چیز جذابی هم دیدم که می‌شود از آن عکاسی کرد، عکس هم می‌گیرم و همه این‌ها توی یک وبلاگ می‌آید که خود دویچه وله آن را راه‌اندازی کرده. در واقع تجربیاتی‌ست که من در این سفر به ‌دست می‌آورم و هر روز می‌نویسم. اتفاقاتی که آن روز در سفر افتاده، چیزهای جدیدی که دیدم؛ مشاهدات من است از جام جهانی فوتبال زنان و از آن جوی که در محیط و در استادیوم هست.”

جام جهانی فوتبال زنان یکشنبه شب با قهرمانی تیم فوتبال ژاپن پس از غلبه بر آمریکابه پایان رسید. پگاه ما نتوانست تماشاگر این بازی ها باشد و شور و نشاط فوتبالی او در نطفه خفه شد.

به نظر می­رسد جدیدترین تجربه پگاه که اکنون ناخواسته ان را تجربه می کند نیز پلی باشد برای گذر او از دوران پر شور جوانی به میانسالی. پگاه در اوج جوانی چیزهای جدیدی را تجربه می کند.

اتفاقات چند سال اخیر ایران درکنار تجارب شخصی او با هوشمندی خاصی که او در سینما و به ویژه فعالیت در سینمای مستند دارد، در آینده می تواند آثار مثبت فراوانی را برای او به همراه داشته باشد. پگاه اکنون فراتر از وابستگی­های خانوادگی، دور از مادر جنجالی و پدر آرامش، خودش هویت و شخصیت مستقلی پیدا کرده است. خودش به تنهایی اکنون و در بند مشغول کسب تجربه است. مثل همه دوست دار رهایی از حصر و بندش هستم و برای آزادی­اش دعا می کنم اما یقین دارم در حبس و بند پگاه بزرگ تر خواهد شد. پگاه، گلشیفته، باران و ترانه چهار نامی هستند که فارغ از سینما و کارنامه بازیگری به عنوان نمادها و سمبل های یک نسل پرشور حرف­های بسیاری در آینده خواهند داشت. شک نکنید.

این روزها به این فکر می کنم که او از گوشه پنجره اش در شمالی ترین نقطه تهران صبح ها پگاه را چگونه تماشا می کند و در پگاهان به چه فکر می کند این پگاه ما !!!