سکولاریسم را باور کنیم

نجات بهرامی
نجات بهرامی

اگر بتوان انقلاب مشروطه را آغاز سیاست مدرن در ایران دانست، می توان فهمید که از آن تاریخ به بعد، وزن نیروهای موثر بر شکل دهی فضای سیاسی و فرهنگی ایران در چه حد و اندازه ای بوده است. جریان مذهبی حاضر در تاریخ ایران را می توان از همان اوایل دوران مشروطیت و در ایده ها و افکار شیخ فضل الله نوری جستجو کرد که البته در آن زمان تبدیل به جریانی مغلوب شد و نتوانست طرفداران زیادی از میان مردم فعال در مبارزه برای کسب مشروطیت به دست آورد.

در مجموع در این دوران  نیروهای مدرن و ترقیخواه و افکار و اندیشه های آنان بود که بخش عمده تولیدات فکری و فرهنگی جامعه ایران را به خود اختصاص داده بود. این نیروهای مدرن که شاید بتوان وجه مشترک همه آنان را اعتقاد بی چون و چرا به سکولاریسم و جدایی دین از دولت دانست، نهالهایی را کاشتند که در دهه های بعد تبدیل به درختان تناوری شدند به گونه ای که هیچ حادثه سیاسی و تحول فرهنگی نتوانست رد پای این افکار را از ذهن ایرانیان پاک کند. در سالهای قبل از انقلاب نیز به وضوح مشاهده می کنیم که گفتمانهای چپ، لیبرال، ملی گرا و مذهبی، دانشگاهها و مراکز و نهادهای سیاسی را در اختیار داشتند و سهم گفتمان های سکولار در بین فرهیختگان و تحصیل کرده های کشور به مراتب بیش از مذهبیون، اعم از نیروهای سنتی ـ مذهبی و مدرن ـ مذهبی بود. به همین خاطر به آن دسته از افرادی که در پی وزن کشی نیروهای سیاسی داخل و خارج از ایران هستند، این نکته را باید یادآوری کرد که تاریخ ایران از بیست و دوم بهمن سال پنجاه و هفت آغاز نشده است و در صورتی که به دنبال طرحی برای حمایت از اعتراضات مردم ایران هستند، نباید از بسترهای واقعی و لایه های اجتماعی بنیادینی که زمینه ساز بیداری مردم و دانشجویان و جوانان در این برهه از زمان شده است، غفلت کنند و یا گفتمانی خاص را که تشکیل دهنده  منظومه ذهنی آنهاست، به شکلی اغراق آمیز و به عنوان گفتمان غالب در جنبش سبز معرفی کنند.

متاسفانه  برخی از نیروهای موثر در جریان اصلاح طلبی خیزش مردم در دوم خرداد  و جنبش سبز بعد از انتخابات را تنها محصول اعتماد مردم به برنامه های آنان می دانند  و بعد از گذشت سالها هنوز نتوانسته اند این اشتباه ریشه ای را اصلاح کنند که  آن حرکت  دیروز و این جنبش امروز بسیار فراتر از ایده ها و برنامه های آنان است. اگر می بینیم که یک لیبرال و یا فردی با گرایش چپ از برنامه های آنان حمایت می کند و یا در خیابانهای تهران تصویر آنان را در دست می گیرد، نتیجه رشد فکری مردم و گرایش آنان به  مبارزه تدریجی و بدون خشونت است. گرایشی که به تغییرات خشن و ویران کننده اعتقاد ندارد و حرکت آهسته و رو به جلو را بر انقلابهای آرمانگرایانه و بی سرانجام ترجیح می دهد. چنین رویکردی آزادی و سکولاریسم را با تمام وجود می خواهد، اما  روشی دوکراتیک تر از نسل قدیم فعالان سیاسی را پیشه کرده است. به این معنی که قانون فسیل شده «همه یا هیچ » را کنار گذاشته و به جای درگیر شدن در دعواهای تاریخی و بی سرانجام، در کنار هم بودن و همکاری و دوستی با رقبای فکری و سیاسی را  تمرین می کند؛ به گونه ای که نسل قدیم فعالان سیاسی به جای اینکه راهنمایی برای آنان باشند، تبدیل به مرید این نسل شده اند.

اگر چه روشنفکران دینی سهم انکار ناشدنی درتحولات فکری  و اجتماعی ایران داشته اند و حلقه رابط میان سنت و مدرنیته در کشور ما هستند، اما انکار نقش نیروهای سکولار و یا  سر پوش گذاشتن بر واقعیت بزرگی به نام سکولاریسم در جامعه ایران، افتادن در همان مسیر ناصواب و غیر دموکراتیک و انحصار طلبانه ای است که جنبش آزادیخواهی مردم ایران برای مبارزه با آن شکل گرفته است.