پرتاب به سرزمینی نامعلوم
نمایشگاهی از آثار نقاشی های حسین صدری با عنوان” خروش از خم چرخ چاچی بخاست”درگالری ساربان برپاست. همکارمان در تهران گزارشی از این نمایشگاه ارسال کرده که در ادامه می خوانید…
نمایشگاه نقاشی های “حسین صدری ” عصر جمعه 25 فروردین در گالری ساربان با حضورچهره هایی چون حبیب اله صادقی،طاهر شیخ الحکمائی،دکتر سمیع آذر،محمد سعید نقاشیان،دکتر کاظمی،حسین عبدالهاشم پور،کاظم چلیپا،منوچهر اسماعیلی،ناصر پلنگی،حسام الدین سراج،امیرشاهرخ فریوسفی،حسین خسروجردی،احمد آریامنش،سهیل محمودی،محمد معمارزاده،هنگامه صدری،علی خسروی،محمد مهدی رسولی،مانی پتگر،امیر عباسی،علی گنجی افتتاح شد. این نمایشگاه شامل حدود 30 اثر از نقاشی های حسین صدری با تکنیک ترکیب مواد روی بوم است.دلیل انتخاب عنوان نمایشگاه ،مصراعی از فردوسی ،مبین صدای زهی که تیری از کمان پرتاب می کند عنوان شده است…
حسین صدری در طیِ سالها و از پیِ گذراندنِ دوره های مختلفِ آفرینش اثر، به جایگاهی خاص در شکل، فرم، موضوع و مضمونِ آثارش دست یافته که دستآوردهایش قابل انکار نیست. این راست است که تصاویرِ صید شده ی وی در راستای دنیای گمانیِ آن است اما از آنجاکه در فرهنگِ ایرانی از دیرباز، همین عناصرِ خیالی و رؤیایی، نِکوترین بستر برای انتقال تجارب و بیانِ حقایق بوده – و آثاری همچون: « کلیله و دمنه»؛ «منطق الطیر» و دیگرِ شاهکارهای حکما، عرفا و اندیشمندان ایرانی، شاهدی بر این سخن اند – صدری، زبانی که امروز برای سخن گفتن برگزیده، بسیار شایسته و حتی بایسته است! در دنیای امروز، این خیالات و رؤیا ها، لازمه ی فرو نشاندنِ اضطراب انسان؛ در عینِ حال، شیواترین ابزارِ بیان و واجد نامحدودترین واژگان برای «گفتن» است.زیرا برخلافِ « اندیشمند خرد ورز غربی» که همواره هر چیزی را در بسترِ علّت و معلولی و در خطّ سیرِ واقعی اش سنجیده و بازگو کرده است؛ «خردمند شرقی» و « حکیمِ فرزانه ی ایرانی» از هزاره ها پیش، نیک دریافته بود که: خیالِ بایسته و رؤیایِ شایسته، بسیار بیشتر از واقعیتِ زمخت و خشنِ رابطه ی عِلّی، می تواند به کار و کمکِ روان و جانِ زندگیِ انسان آید. حسین صدری در آثارِ امروز خویش، از همین «زبانِ حقیقی» که میراثِ گرانبهای نیاکانِ اوست، بهره می گیرد.
با دقت بر نقاشی های صدری در این نمایشگاه متوجه می شویم که گاه تصاویری که اساس آن، زایش انسانی است، بیش از آنکه نَفْس زادن و زائیدنِ نیکو و بایسته را بنمایانند، گویی شمایلی غریب از نوعی زندگانی جدید را به نمایش می گذارند. انگار که زایش معاصر به دردی بیهوده مبدّل شده است و زایش به معنیِ حقیقیِ واژه، از میان رفته است! این روند در کابوسی گاه روشن یعنی: خوش خیالی؛ و گاه تیره، به معنیِ سرنوشت و شکلی بیهوده از یک رؤیای بی سرانجام، به نمایش گذاشته می شود! شاید به عقیده ی نقاش، هیچ نطفه ای در جایِ شایسته، بایسته و مناسبش نشانده نمی شود و در نتیجه: انسانِ معاصر از راز آمیزی و معنویتِ امرِ زایش، بسیار دور افتاده است! و در عینِ حال، در زندگیِ وی به شکلی مضحک و کُمِدی وار، گاه گاه تجلّی می نماید و جریان دارد. این کمدی وار بودن، در برخی فیگورها که در آثارِ وی نقش محوری دارند نیز مشاهده می شود: در فاصله ی میانِ آسمان و زمین، شخصیتی معلّق است و هیچ روشن نیست که در حینِ صعود است یا نزول.
حسین صدری خود درباره آثارش در این نمایشگاه می گوید:
از پس دلبستگی ها به اصول نفاشی اصیل که دل کندن از آن،برای نقاشی طبیعت گرا کاری دشوار است و از پس دل بستگی به زیبایی ها یی که پیروی از طبیعت در نقاشی ها خلق می نماید.
کدامین نیرو می تواند دل و دست هنرمند را به یک باره از سبک رئالیسم ،برکنده و به سرزمینی پرتاب کند که مرزهای آن در ناپیدای هیچ مجهولند.اما من نمیدانم دیر یا زود با کدام بال به سرزمینی آمدم که مرزهای آن از فضای قبلی من منقطع بود.اینجا قطعه ای از هنر بود ،محصور بین مرزهای مجهول.همان مرزهایی که من در تابلوهای اخیرم آن را با چهارچوب سیاه نشان داده ام.این مستطیل با رنگ سیاه در تمام این آثارکم و بیش معرف فضای جدیدی است که در آن منطقی دیگر حکم فرماست.
اینجا جایی است در حوالی سایه روشن های شدید که فقط آنرا خلاء می توان یافت.جائی در کنار تیزی سیاه و سفید.در اینجا همه رنگها حق دارند باشند و دیگر وجود یکی منجر به حاکمیت رنگهای هم خانواده آن نخواهد شد.
نقاشیهای حسین صدری از نگاهی وارونه به طرح های اسلیمی و نوع چیدمان خطوط و سطوح به وجود آمده به نظر درباره بی منطقی و بی ربطی موجودات و نوشته های درون خود است. بی منطقی و بیربطی افکار و احساسات ما و همه اتفاقات پیرامونمان. بی ربطی نوشته ای به موضوع مورد اشاره اش؛ بی ربطی عنوان یک اثر به مفهوم و محتوای آن، بی ربطی ما و درک و احساس ما به الگوهای تایید شده و بی ربطی چیزی که می خواهیم و آنچه که دریافت می کنیم.
در حقیقت آنچه که بیننده استنباط و برداشت می کند واجد اهمیت است و به تعداد بیننده، برداشت ها و استنباط های گوناگون وجود دارد و این بیننده است که معنی و منظور اثر را مشخص می کند و نه هنرمند. ساختاری ثابت در اثر و یا تفسیری واحد از آن وجود ندارد و ارتباط بین دلیل و مدلول و رابطه بین اثر و تفسیر آن شناور و لغزان است و این می تواند دستاوردی تازه در جهت گسترش درک مجازی نقاشی های صدری به شمار برود.
اما از بابت برخورد نقاشانه،صدری به درستی دست به آزمایشگریهای راهگشایی میزند.رنگها و سایهها در آثار رنگی که بازماندهء دورههای پیشیناند،به اوج کنتراستشان میرسند تا آنجا که سیاه و سرخ با خلوص کامل پهنهء نقاشی را درمینوردد و اجرا و تکنیک هم بیشترین خصلت نقاشانه را به نمایش میگذارد.آنگاه همهء اینها بعد از رسیدن به اوجشان، مثل غول چراغ جادویی که از طلسم خود آزاد شده دود میشدند و به هوا میروند و نقاش از سطرهء آنها آزاد شده،از نو به طراحیهایش بازمیگردد که در آنها طرحی نو را با ادامهء مضامین و روشهای همیشگیاش پی گیرد. این نمایشگاه حرکتی مؤثر و به جاست که خصلتی تجربی دارد و نوید شروع فصلی نو در نقاشی حسین صدری را میدهد که وقتی با تجربیات قبلیاش درآمیزد و به سنتزی جامع برسد،نمونههایی چشمگیر و ماندنی از نقاشی متعهد، مسئله محور و در عین حال شخصی معاصر ما را رقم خواهد زد.