انهدام بدون خون‌ریزی

نویسنده
مرضیه حسینی

» پنجره

ماجرای انتشار کتاب دکتر ژیواگو توسط سازمان سیا

 

 

کدام کتاب‌ها توانسته‌اند سرنوشت بشر را تغییر دهند، نوع نگاه به جهان را عوض کنند و بر زندگی انسان بر روی زمین تاثیرهای ژرف و غیر قابل انکار بگذارند؟ انجیل؟ قرآن؟ چنین گفت زرتشت؟ کاپیتال؟ کدام کتاب‌ها توانسته‌اند بالاتر از قدرت انهدام بمب‌های کشتار جمعی منهدم کنند و ایدئولوژی‌ها را زیر و رو کنند؟ کدام کتاب‌ها توانسته‌اند به عنوان پیشرفته‌ترین سلاح‌های زمان خود، در رسوا کردن سیستم اختناق دوران خود نقش بازی کنند؟

«دکتر ژیواگو» نوشته‌ی بوریس پاسترناک یکی از آن کتاب‌هاست. کتابی که بدون اغراق به عنوان اسلحه‌ای مرگ‌بار به کار می‌رود و یک سیستم سیاسی برای به زانو در آوردن رقیب خود از آن استفاده می‌کند!

دکتر ژیواگو به صراحت هرچه تمام‌ و بدون توسل به استعاره و نماد، سیاست‌های جاری در حکومت شوروی سابق را مورد انتقادهای بی‌رحمانه قرار داد. این نگاه تلخ و انتقادی سبب شد تا دکتر ژیواگو تا سال ۱۹۸۸ در اتحاد جماهیر شوروی اجازه‌ی انتشار پیدا نکند. سیستم سانسور در شوروی سابق، کتاب را بر خلاف موجودیت و آرمان‌های خود تلقی کرد و هنگامی که نوبل ادبیات به دکتر ژیواگو تعلق گرفت، نویسنده را از دریافت آن منع کرد.

جنگ سرد و تقابلات پیچیده‌ی ایالات متحده و کشورهای بلوک شرق، غرب را به سمت استفاده از ابزارهای فرهنگی علیه شوروی سوق داد. سازمان اطلاعات امریکا، سیا، در راس این پروژه، هدفی بسیار مناسب پیدا کرده بود و آن کتاب بزرگ و ارزشمند بوریس پاسترناک بود. کتابی که از دل شوروی و از درون توده‌ی مردم بیرون آمده بود و به نوعی صدای خلق روسیه به حساب می‌آمد و به طور مستقیم سیاست‌های حاکم بر شوروی را به تازیانه‌ی نقد گرفته بود. سازمان سیا بسیار علاقه‌مند بود تا مردم شوروی این کتاب را بخوانند.

برنامه‌ی سازمان سیا برای انتشار دکتر ژیواگو به این شکل پیاده می‌شود که در سپتامبر ۱۹۵۸ یوپ وند در ویلدن، مامور مخفی سازمان امنیتی هلند، یک نسخه از کتاب دکتر ژیواگو را به دست می‌آورد. او این نسخه از کتاب را که چاپ زیرزمینی آن بوده است، از ناشران گرفت و به دست ماموران سازمان سیا می‌رساند. برنامه‌ی سازمان سیا این بود که چند صد نسخه از این کتاب به صورت پنهانی به دست شهروندان شوروی که از نمایشگاه بین‌المللی بروکسل دیدن می کردند برسد.

سال گذشته کتابی حول محور دکتر ژیواگو و ماجرای انتشار محرمانه و سیاسی آن با عنوان «ماجرای ژیواگو: کرملین، سیا و نبرد بر سر یک کتاب ممنوعه» منتشر شد که بخشی از اسناد محرمانه سازمان سیا در مورد این موضوع را در خود منعکس کرده است:

«ما این امکان را داریم که نقاط ضعف حکومت اتحاد شوروی را به شهروندان آن کشور نشان دهیم. یک اثر ادبی برجسته از نویسنده‌ای که بزرگ‌ترین شخصیت ادبی امروز روسیه تلقی می‌شود در خود آن کشور قابل انتشار و قابل دسترس نیست… پیام انسانی پاسترناک، این است که هر فردی فارغ از میزان تعلق و وفاداری اش به حزب و یا حکومت لایق احترام است و حریم زندگی خصوصی او باید محترم شمرده شود، برای آرمان‌ها و معیارهای اخلاقی نظام شوروی یک چالش بزرگ است. بر مبنای اصول حاکم بر آن کشور تمام هستی افراد باید برای پیروزی نظام کمونیستی فدا شود…»

«دکتر ژیواگو» داستان زندگی پزشکی به نام یوری ژیواگو در سال‌های سرنوشت‌ساز انقلاب روسیه است. دکتر ژیواگو که متاهل است، عاشق زن دیگری به نام لارا می شود. لارا نیز ازدواج کرده است و شوهر او یک بلشوئیک بسیار متعصب است. کتاب حول محور این عشق‌های ممنوعه شکل گرفته است.

بوریس پاسترناک می دانست که دکتر ژیواگو هیچ‌گاه در شوروی منتشر نمی‌شود. به همین خاطر در سال ۱۹۵۶ چند نسخه‌ی سامیزداتی از متن آن را به تعدادی از خارجی‌های ساکن مسکو داد. یکی از این افراد یک کمونیست ایتالیایی به نام سرجیو د آنجلو بود که در آن زمان به عنوان خبرنگار و نماینده یک ناشر ایتالیایی و کمونیست به نام جیاجیاکومو فلترینلی کار می کرد.

یوپ ون در ویلدن قبل از آن‌که به عضویت سازمان امنیت هلند در بیاید، از اعضای گروه‌های مقاومت ضد آلمان نازی بود.

سرجیو د آنجلو در کتابش با عنوان «پرونده‌ی پاسترناک» در مورد دیدار خود با بوریس پاسترناک در منزل ییلاقی او نوشته است:

«پاسترناک در حیاط منزل خود در حالی که لباس‌های راحتی به تن دارد، احتمالا مشغول هرس کردن گلهاست. وقتی که ما را دید با لبخند به سوی ما آمد، در نرده‌ای باغچه را به روی ما باز کرده و دست خود را به سوی ما دراز کرد. او خیلی محکم و دوستانه با ما دست داد»

بوریس پاسترناک موقع دادن متن کتاب به سرجیو دآنجلو می‌گوید: «امیدوارم راه خود را به سراسر جهان بگشاید.» و بعد با لحنی طنز آمیز اضافه می‌کند: «و با این کار شما را به تماشای اعدام خودم دعوت می‌کنم!»

یک هفته بعد سرجیو دآنجلو از مسکو به برلین شرقی پرواز کرد. چمدان او را بازرسی نکردند. او شخصا این متن را به جیاجیاکومو فلترینلی تحویل داد و این ناشر با بوریس پاسترناک قراردادی امضا کرد.

فلترینلی به فشارهای حکومت شوروی و حزب کمونیست ایتالیا که از او خواستند این کتاب را منتشر نکند اعتنا نکرد و در نوامبر ۱۹۵۷ نسخه‌ی ایتالیایی دکتر ژیواگو را منتشر کرد.