خانواده های دو زندانی گمنام در مصاحبه با “روز” با اشاره به وعده های وزیر اطلاعات مبنی آزادی تعدادی از زندانیان سیاسی در عید غدیر گفتند که امیدوار هستند این آزادی ها شامل زندانیان سیاسی گمنام هم بشود به خصوص زندانیانی که تاکنون از مرخصی و ملاقات حضوری هم محروم بوده اند.
خانواده عبادالله قاسم زاده، زندانی سیاسی که از سال ۸۳ بدون مرخصی و ملاقات در زندان به سر می برد و خانواده وحید اصغری، دیگر زندانی سیاسی که از سال ۸۷ در وضعیتی مشابه در زندان به سر می برد میگویند که آزادی زندانیان سیاسی نباید فقط شامل کسانی شود که ماههای پایانی محکومیت خود را می گذرانند.
خواهر عبادلله قاسم زاده در مصاحبه با “روز” میگوید که برادرش از ۹ سال پیش تاکنون از مرخصی و ملاقات حضوری محروم بوده است.
او که یک برادر دیگرش یعنی مهدی قاسم زاده در سال ۸۷ اعدام شده میگوید: وقتی مهدی را اعدام کردند حتی جنازه اش را هم ما ندیدیم یعنی جنازه اش را هم ندادند او هر کاری هم کرده بود گناه خانواده چه بود؟ خانواده را مجازات کردند و تا همین الان نمیدانیم جنازه او را کجا انداختند یا دفن کردند.
سوال میکنم که برادران شما به چه اتهامی بازداشت شده بودند و چه نوع فعالیتی داشتند؟ میگوید: فعالیتی نداشتند. ما از پیروان اهل حق هستیم. برادران من هم به خاطر اعتقادشان بازداشت شدند. سال ۸۳ یک درگیری در روستای ما یعنی روستای اوج تپه میاندواب شکل گرفت. برادران من در یک دامداری کار میکردند که ماموران به آنجا ریختند و درگیری شد از قبل شایع شده بود که گویا تهدید هم کرده بودند. بعد از این درگیری هر دو برادر من را با تعداد دیگری از اهالی روستا بازداشت کرده و بردند. بعد گفتند محاربه و اقدام مسلحانه علیه نظام. در حالیکه اقدام مسلحانه نبوده و کسانی که در دامداری بودند یکباره با حمله ای مواجه شده و از خود دفاع کرده بودند.
او می افزاید: کلا ما را کافر و مرتد میدانند علنا هم میگفتند که خون شما حلال است. فقط هم به خاطر اعتقادات مان به آئین خودمان. مهدی را به اعدام محکوم کردند و ما او را ندیدیم تا سال ۸۸ که اعدام شد و جنازه اش را هم ندادند. عبادالله را به ۲۰ سال زندان محکوم کردند که الان ۹ سال است بدون مرخصی و بدون ملاقات حضوری در زندان به سر می برد.
اهل حق، از مکاتب عرفانی است که در برخی مناطق از کرمانشاه، لرستان، آذربایجان غربی و خراسان وجود دارد. پیروان این آیین مراسم عرفانی خود را که شامل راز و نیاز است در محل خاصی که به آن جمخانه گفته می شود برگزار می کنند؛ مراسمی که همراه با سازهای تنبور و دف و سماع یا همام رقص دراویش است. جمهوری اسلامی پیروان اهل حق را به عنوان یک گروه مذهبی به رسمیت نمی شناسد.
سوال میکنم که ایا برادران شما هم اسلحه داشتند و در درگیری شرکت داشتند؟ میگوید: هر دو برادر من در دامداری بودند که درگیری صورت گرفت. آنها اسلحه نداشتند. در این دامداری کار میکردند. مهدی که اعدام شد در درگیری زخمی شده بود. عبادالله را هم که بردند زندان یزد. تا دوماه پیش در زندان یزد بود و الان به زندان ارومیه منتقل کرده اند.
خانم قاسم زاده میگوید: برادران من به خاطر اعتقادشان با چنین رفتاری مواجه شدند و انها هر اتهامی هم که داشتند سوال من این است که گناه خانواده چیست؟ چرا خانواده را مجازات میکنند؟ ما از سال ۸۳ مهدی را ندیدیم حتی ملاقات نداشتیم و بعد فقط خبر اعدام او را به ما دادند. جنازه هم ندادند. عبادالله الان ۹ سال است ملاقات حضوری نداشته از مرخصی محروم است. او همسر و یک بچه دارد. یعنی آنها هیچ حقوقی ندارند؟ الان بحث آزادی زندانیان سیاسی مطرح است من واقعا امیدوارم به زندانیانی که در زندان های شهرستان ها هستند به زندانیان گمنامی که اسم شان جایی نیست هم توجه کنند. این آزادی ها شامل همه زندانیان بشود. حداقل حقوق زندانیان ما را رعایت کنند بگذارند از مرخصی یا ملاقات حضوری استفاده کنند. میدانید ۹ سال نداشتن ملاقات حضوری یعنی چی؟ اصلا زندانی گناهکار، خانواده و بچه چه گناهی دارند؟
وحید اصغری، دیگر زندانی سیاسی محروم از مرخصی است که برادرش در مصاحبه با “روز” میگوید علیرغم وضعیت جسمانی بد او تاکنون با مرخصی استعلاجی اش موافقت نشده است.
وحید اصغری از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شده بود حکمی که از سوی دیوان عالی کشور به دلیل نقص در تحقیقات نقض شد و به شعبه ۱۵ بازگردانده شد.قاضی صلواتی بار دیگر حکم بر اعدام او داد و پرونده بار دیگر به دیوان عالی کشور فرستاده شده است. او به گفته خانواده اش در کشور هندوستان دانشجو بوده و برای دیدار با خانواده اش به ایران سفر کرده بود اما هنگامی که قصد بازگشت به هند را داشت در فرودگاه امام بازداشت شد.
آقای اصغری، هم پرونده ای سعید ملک پورو از متهمان پرونده های معروف به مضلین و متهم به مدیریت سایت های مستهجن ضد دینی است. اخیرا حکم اعدام اقای ملک پور به حبس ابد تغییر یافته است. حکم آقای اصغری اما هنوز وضعیت نامعلومی دارد.
برادرش میگوید: وضعیت او نامعلوم است میدانستیم که شعبه ۱۵ باز هم حکم اعدام میدهد برای همین میخواستیم و درخواست کرده بودیم شعبه دیگری به پرونده رسیدگی کند اما قبول نکردند. حالا هم نمیدانیم دیوالن عالی کشور چه حکمی خواهد داد همه امید ما به این است که دیوان مثل دفعه قبل حکم رانقض کند.
احمد اصغری سپس درباره وضعیت فعلی برادرش میگوید: الان بیش از ۵ سال است که او در زندان و محروم از ملاقات حضوری است. بارها در اعتراض به وضعیت اش دست به اعتصاب غذا زده و این اعتصاب ها او را ضعیف تر کرده است. او هنوز هم با عفونت شدید گوش و شکستگی بینی و گرفتگی یکی از حفره های بینی اش که محصول شکنجه های بند ۲ الف سپاه بود درگیر است و بارها خود وحید و خانواده درخواست کرده اند او را به بیمارستان منتقل کنند تا در بیمارستانی خارج از زندان تحت مداوا قرار بگیرد اما موافقت نشده است. مرخصی هم که چون حکم اش اعدام است نمیدهند.
او می افزاید: ما امیدواریم حالا که فضا تغییر کرده این تغییر فضا را خانواده های ما هم دریابند. برادر ما هم مشمول این تغیر قضا قرار گیرد وقتی میگویند زندانیان سیاسی را ازاد میکنند برادر من هم زندانی سیاسی است و هیچ گناهی ندارد هیچ جرمی هم مرتکب نشده و قربانی سناریوی نیروهای امنیتی شده. حداقل پرونده اش را بدهند شعبه ای دیگر بررسی کند اجازه مداوا به او بدهند. اجازه ملاقات حضوری بدهند.
احمد اصغری پیشتر به “روز” گفته بود که برادر من از ۱۷ سالگی در هندوستان زندگی میکرد. او وقتی بازداشت شد ۲۱ سال داشت، نه فعالیتی سیاسی داشت و نه هیچ نوع فعالیت دیگری. او دانشجو بود و همزمان برای درآوردن خرج تحصیلش کار میکرد. کار او در ارتباط با خدمات اینترنتی بود؛ یعنی هاست و دامین می فروخت اما محتوای سایت هایی که هاست و دامین خود را از برادر من گرفته بودند ربطی به او نداشت و او مسئول محتوای سایت ها که نبود. اگر سایتی تخلفی کرده باشد باید مدیر خود آن سایت را بگیرند نه برادر مرا که اصلا هیچ ارتباطی با این سایت ها ندارد. وقتی وحید را گرفتند دیدند که در سرور او یکسری سایت های سیاسی است مثل سایت احمد باطبی و سایت خود من که نقد دین و مذهب و سیاست بود. همین ها باعث گرفتار شدن او شد. اوکه برای دیدار با خانواده به ایران سفر کرده بود دو ماه ایران بود و موقع بازگشت به هند در فرودگاه امام بازداشت شد. در ۱۹ اردیبهشت ۸۷ و از آن تاریخ تا الان در زندان است و وضعیت خوبی هم ندارد.
او افزوده بود: “به برادرم اتهام زده اند که مسئول فرهنگی سایت سازمان مجاهدین خلق بوده در حالیکه این دروغ است برادر من هیچ ارتباطی با این سازمان نداشت. او در هندوستان در حال تحصیل بود، برای دیدار خانواده به ایران آمد و موقع بازگشت او را بازداشت کردند و بلافاصله هم سایت گرداب که متعلق به سپاه است انواع و اقسام اتهامات ضد دینی و مستهجن را به برادرم منتسب کرد. بعد هم اتهام زدند که او از طریق اینترنت آموزش ساخت بمب میداده، این هم دروغ است و هیچ مستنداتی برای هیچ یک از این اتهاماتی که زده اند در پرونده هم موجود نیست. در پرونده نوشته اند که وحید از ۱۲ سالگی این فعالیت ها را شروع کرده… منظور اتهاماتی است که به او زده اند و ما واقعا در حیرت هستیم. بعد هم اتهام زدند که ماهی ۳ هزار دلار از مجاهدین خلق پول می گرفته. خب این پول ها کجا است؟ کجا رفته و چگونه بوده؟ هیچ پاسخی نمیدهند و خود نیز میدانند دروغ است برادر من به سختی کار میکرد و خانواده هم کمک او می کردند که بتواند درس اش را تمام کند.”