چند روز پیش کروبی گفت که بهتر است رئیس جمهور به جای مدیریت کردن جهان، قیمت گوجه فرنگی و مسکن را پائین بیاورد، عباس عبدی هم در همین مورد اشارات مبسوطی کرد. به نظر من هرکسی باید کاری که بلد است بکند. اصولا ملت ما توجه ندارند که آقای احمدی نژاد درست است که بلد نیست قیمت گوجه فرنگی را پائین بیاورد، اما در مدیریت کردن جهان در این 1005 روزی که روی کار بود، موفق شده است. نگاهی به وضع جهان بکنید، به نظرتان این وضع جز با مدیریت مرد بزرگی چون محمود احمدی نژاد از چه کسی برمی آمد؟ در همین راستا توضیح می دهیم که اصولا چرا مدیریت جهان راحت تر و ساده تر از مدیریت اقتصاد ایران است.
اول: مدیریت کشور کار سختی است، چون باید توی اتاق بنشینیم و کار کنیم، اما مدیریت جهان کار راحت تری است، چون دائما به سفر می رویم. و حرف می زنیم خود جهانیان بلدند چطور پدر صاحب بچه را درآورند.
دوم: مدیریت ایران کار سختی است، چون همه زبان ما را می فهمند و می دانند که حرف مهمی نمی زنیم، اما مدیریت جهان کار ساده ای است، چون کسی زبان ما را نمی فهمد و نمی داند که ما حرف مهمی نمی زنیم.
سوم: برای اداره کشور باید با مردم حرف بزنیم و مردم ایران چون ما را می شناسند، حرف ما را جدی نمی گیرند، اما برای مدیریت جهان باید با مردم جهان حرف بزنیم، آنها هم چون ما را نمی شناسند، جدی می گیرند و فکر می کنند واقعا خبری است.
چهارم: برای پائین آوردن قیمت گوجه فرنگی در ایران رئیس جمهور باید روزانه حداقل ده ساعت وقت صرف کند و با هزاران نفر همکاری کند و دهها سازمان و وزارتخانه را اداره کند، در حالی که برای مدیریت جهان، رئیس جمهور یک هواپیمای اختصاصی می خواهد که وجود دارد تازه قبلا مال سلطان برونئی بوده و وقتی خاتمی قرار بود سوار شود شرعی نبود اما از وقتی الفنون سوارش می شود، هواپیما خودش امامزاده شده معجزه می کند، بعد هم کمی حرف می خواهد که آن هم مفتش فراوان است.
پنجم: برای اداره کشور، دولت به دهها وزارتخانه، هزاران تلفن، میلیونها کارمند، صدها وزیر و مدیر کل و مسوول نیاز دارد تا بتواند به اندازه هزار تومان( یک دلار) قیمت گوجه فرنگی را در یک سال پائین بیاورد، اما همین دولت با استفاده از دو دوربین، یک هواپیما، دو نفر مترجم و یک میکروفون می تواند قیمت نفت را در عرض یک ماه ده دلار بالا ببرد و از این طریق جهان را مدیریت می کنیم.
ششم: مدیریت کشور کار سختی است، چون برای اداره کشور « یک چیزهایی باید درست بشود» تا ایران پیش برود، اما مدیریت جهان کار ساده ای است، چون باید در آن « یک چیزهایی خراب بشود» تا دنیا متوقف شود و ایران به آن برسد.
هفتم: مدیریت کشور کار سختی است، چون اگر موفق نشویم مردم می فهمند، اما مدیریت جهان کار ساده ای است، چون اگر موفق نشویم به مردم می گوئیم که موفق شدیم.
نتیجه گیری اخلاقی: وقتی نمی توانی مشکلات کوچک خودت را حل کنی، حرف های گنده بزن مثل فیل و کرگدن که همه تصور کنند می خواهی مشکلات بزرگ دیگران را حل کنی.
گرانی و امنیت
باز همین که سرش بیرون است، هزار بار جای شکر دارد. حداد عادل گفت: « اگر گرانی هست، در عوض امنیت داریم.» یک ساعت بعد از این فرمایش امام جمعه فهرج از وسط خیابان شهرشان ربوده شد.
به حرف حداد عادل گوش نکنید
یادتان باشد بارها گفته ام و می گویم که این محافظه کاران به هر شکل قصد دارند کاری کنند که ملت در انتخابات شرکت نکنند، به همین دلیل دائما دارند دلیل می آورند که مردم در انتخابات شرکت نکنند. حداد عادل گفت: « حضور در رای گیری ثوابش از نماز جماعت کمتر است.» آگاهان پیش بینی کردند که اگر مردم بخواهند به همان میزان که در نماز جماعت حاضر می شوند در انتخابات نیز حضور پیدا کنند، احتمالا تعداد رای دهندگان از 25 میلیون نفر به 250 هزار نفر می رسد. ای مردم! به حرف حداد عادل گوش نکنید. ثواب شرکت در انتخابات به اندازه رفتن به ده ها مهمانی و پارتی است، حتما همگی در انتخابات شرکت کنید و به اصلاح طلبان رای بدهید.
ملیت بزرگان ایرانی تغییر می کند
فعلا که در اثر مساعی دولت جمهوری اسلامی، رودکی تاجیک است و نظامی گنجوی و شهریار اهل آذربایجان ، مولانا ترک است و خوارزمی هم که اهل خوارزم است و بزرگان ایرانی بعد از اینکه « کوچک» های ایرانی روی صندلی بزرگ ها نشستند، یکی یکی بعد از مرگ به سایر کشورها پناهنده می شوند. شوخی نمی کنم. فقط آدمهای زنده نیستند که نیاز به احترام دارند، فرض کنید که روح مولانا می بیند که آدمی مثل دکتر سروش بخاطر نزدیکی فکری و مشرب به او، مورد بی احترامی قرار می گیرد و یا عبیدزاکانی می بیند که سی سال است اجازه چاپ کتابش را نداده اند، از طرفی نگاه می کند و می بیند که ترک ها یا تاجیک ها یا عرب ها یا آمریکایی ها هر روز برایش مراسم بزرگداشت برگزار می کنند، همین می شود که روحش پرمی کشد و می رود به خارج و ملیت غیر ایرانی پیدا می کند. حالا گذشته را بگذاریم کنار. فکر می کنید از بزرگان امروز ایرانی، کدام شان ملیت ایرانی دارند؟ فرض کنید سی سال بعد فرنگی ها ادعا کنند که « ایرج پزشک زاد» فرانسوی است و « جمال
زاده» سوئیسی است و « نادر نادرپور» و « صادق چوبک» آمریکایی هستند و « هادی خرسندی» انگلیسی است. و فرض کنید که سی سال بعد ملت ما از اینکه بزرگترین طنزنویس شان یعنی « ایرج پزشک زاد» فرانسوی است ناراحت بشوند و از فرانسوی ها شکایت کنند که چرا « پزشک زاد» را از ما دزدیدید؟ و استناد کنند که شاهکار پزشک زاد یعنی دائی جان ناپلئون به فارسی نوشته شده، پس پزشک زاد ایرانی است. فکر نمی کنید فرانسوی ها به ما خواهند گفت: « این نویسنده اگر ایرانی است، پس چرا سی سال نمی گذاشتید برود توی کشور خودش و کتابش را چاپ کند؟» قاچ زین بزرگان امروز ایرانی را بچسبید، مولانا و رودکی را به حال خودشان بگذارید. جلال الدین کزازی گفت: « تغییر ملیت بزرگان ایرانی ادامه دارد.»