باراک اوباما رییس جمهور جدید امریکا پیش از ورود به دفتر اجرایی سوگند یاد کرد و گقت: “من قویا و صادقانه سوگند یاد می کنم که با ایمان کامل مقام ریاست جمهوری ایالات متحده امریکا را اداره خواهم کرد، وبا همه توان خویش، از قانون اساسی ایالات متحده نگهداری و دفاع خواهم نمود”.
سوگند رییس جمهور امریکا این بار برای مردم امریکا و جهان تعریف دیگری دارد. سوگند به لحاظ شرایط جهانی و امیدی که مردم جهان به این رییس جمهور متفاوت بسته اند جهان شمول شده است و از محدوده الفاظ سوگند فراتر رفته است. احساس می شود سوای قانون اساسی امریکا جهانیان توقع دارند پرزیدنت اوباما قانون اساسی نا نوشته ای را به اجرا بگذارد که نامریی است و دیده نمی شود. گویا از پرزیدنت اوباما توقع می رود با همین قانون اساسی نامریی که او را نسبت به بهبود وضعیت مردم در همه کشورها متعهد می کند اوضاع جهان را سامان بخشد. از این قرار یک مرد سوگندی یاد کرده است که انبوهی از مردم در سراسر جهان آن را بر پایه امید های خود تعریف می کنند.
این پرسش مطرح است که رییس جمهور جدید امریکا چگونه می تواند توانایی های امریکا را برای بهبود اوضاع جهان به کار بگیرد و همزمان بر اساس سوگندی که یاد کرده، حافظ منافع ملی کشورش باشد.در این باره دیری است چالش بر سر موضوع در محافل روشنفکری، حقوق بشری، دانشگاهی و حقوقی جدی شده و دو نظریه با یکدیگر به مناظره و منازعه برخاسته اند. یک نظریه این است که هرگاه رییس جمهور امریکا با مسئولیت به جهان بنگرد و آن قانون اساسی نامریی را به اجرا بگذارد، چگونه می تواند منافع ملی امریکا را تامین کند.برای مثال هرگاه مراعات حداقلی از حقوق بشر در ایران را پیش شرط مذاکره قرار دهد آیا به منافع ملی و امنیت ملی امریکا صدمه نمی زند و دوستان امریکا در منطقه را که از ایران هسته ای می ترسند ناخشنود نمی سازد و آنها را تبدیل به دشمن نمی کند؟ طرفداران این نظریه حفظ منافع ملی امریکا را با جدی گرفتن نیازهای ایتدایی مردم جهان از قبیل برخورداری از حقوق شهروندی و رفاه اقتصادی در تعارض می بینند.از نگاه آنها امریکا با نیروی نظامی و به زبان زور می تواند منافع ملی خود را حفظ کند. آنچه از این منافع پاسداری می کند به تلاش برای بهبود وضعیت مردم در جهان در مناطق بحران زده ربطی ندارد و رویدادهایی از قبیل جنایت در غزه هم به امنیت و منافع ملی امریکا صدمه نمی زند، آن را تقویت می کند.
نظریه دیگر تاکید دارد بر مسئولیت جهانی امریکا و این که امریکا هنگامی می تواند منافع ملی خود را حفظ کند که در جهان مسئولیت پذیر بشود. طرفداران این نظریه فرق می گذارند بین مسئولیت پذیری در جهان با حمله نظامی به کشورها و عقیده دارند در یک جهان درگیر با فقر و استبداد امریکا اگر ابر قدرت یگانه هم باشد امنیت و منافع ملی اش در خطر است. رویداد یازدهم سپتامبر از نگاه مدافعان این نظریه مثال زدنی است، به اندازه ای که می گویند اگر امریکا به مسئولیت هایش بخصوص بعد از پایان جنگ سرد به درستی پرداخته بود، فضای جهان تروریسم را در دربطن خود پرورش نمی داد..
حرف بسیار است. شرایط در هشت سال اخیر به گونه ای رقم خورده که گویی اوباما رییس جمهور سراسر جهان است و حق ندارد از این مسئولیت شانه خالی کند. پشت این نمایش بزرگ شادمانی که صحنه ای از جهان را پر کرده هزاران ارزو نهفته است و هزاران مدعی کمین کرده اند تا راه بر آرزوها ببندند. به بار نشستن آرزوها به همکاری همه جهان با این پدیده سیاسی که به صورتی باور نکردنی بالای هرم یک قدرت بی نظیر مستقر شده موکول می شود. مهم این است که جهانیان باور کرده اند خلق و خوی رییس جمهور امریکا در زندگی روزمره آنها تاثیر گذار است. اوباما در محاصره جهانی است که با او طلبکارانه برخورد می کنند.این احساس در کشورهای مسلمان و به طور کلی در آسیا و آفریقا نیرومند است امکانات اینترنتی ویژگی های دورانی را که از بیستم ژانویه شروع شده پر رنگ کرده است.
چهره سیاه پوست ها در سراسر جهان شکفته است. اگر ورود اوباما به کاخ سفید آن گونه که انتظار می رود خاصیتی نداشته باشد، همین که سنگینی یک عقده تاریخی را از روی سر شهروندان سیاه پوست امریکا برمی دارد و بر یک تبعیض بزرگ مهر باطله می زند به تنهایی خاصیت است. ایکاش نظام های مبتنی بر انواع تبعیض از ان درس می گرفتند.دموکراسی امریکاسرانجام با وجود قدرت و قوت بینش نژادی، سیاهان را در خود جذب کرد. کار سترگ دموکراسی همین است. تلاش برای تحقق دموکراسی و پرداخت هزینه بابت آن به زحمتش می ارزد. تنها دموکراسی است که راه بر تبعیض می بندد. این فقط یک وجه از قصه ای است که جهان راوی آن شده است. قصه از همین حالا پر از حادثه است. شهروندانی از کنیا سرزمین پدری اوباما دارند نزدیکی های دفتر اوباما پایکوبی می کنند. مادر بزرگ کنیایی به راهیان کاخ سفید پیوسته است. پسرک سیاه پوستی به یک خبرنگار می گوید مادرم شبها من را می خواباند و می نشیند به تماشای تلویزیون. ساعتی بعد با صدای گریه اش بیدار می شوم. بستر را ترک می کنم و می پرسم کسی مرده است. می گوید نه، داشتم اوباما را نگاه می کردم. کودک نمی داند چرا مادرش گریه می کند.
صحنه را بازیگران تاریخ دموکراسی ساخته اند. رییس جمهوری که دارد وارد اتاق کارش می شود حرکاتش به همه جوانان جهان شباهت دارد. به تلفن دستی اش عشق می ورزد. حرکاتش من را به یاد جوانان امروزی ایران می اندازد. هرچه هست زیباست و به یاد ماندنی.چهره دردمند امریکا و دیگر نقاط جهان از فردای سوگند پیش روی اوباما ظاهر می شود. با این چهره چه خواهد کرد و با این احساس جهانی که گویا رییس جمهور جهان است چه برخوردی خواهد داشت و تا کجا زورمندان جهان تحملش می کنند. دولت هایی که در بخش مسکین جهان بساط استبداد را گسترده اند و به ریش کوشندگان دموکراسی می خندند و وانمود می کنند که دارند با امریکا می جنگند در شرایط جدید با کدام ترفندها به نیت تداوم ظلم و استبداد وارد صحنه می شوند. بسیار حادثه در راه است. گفته می شود رویکرد به بحران هسته ای ایران از جمله اولین ها در سیاست خارجی است.
یک مرد و یک سوگند وارد صحنه پر حادثه ای شده است که نمی شود با اطمینان گفت که شاخه ای زیتون در دست دارد و می خواهد در هر شرایطی آن را تقدیم ایران کند. شاخه زیتون را نمی تواند به سهولت تقدیم کند اما از همین حالا پیداست که می داند رییس جمهور در قانون اساسی ایران کاره ای نیست. حتی می داند مجلس هم کاره ای نیست و این همه از باب همسانی ظاهری با جهان دموکراتیک وارد قانون اساسی شده است. وزیر خارجه اش موضوع را روشن کرده و در پاسخ به سنا گفته است این دولت با سه کانون قدرت در ایران کار دارذ : رهبر، سپاه پاسداران و سپاه قدس!
در این مجموعه اثری می بینید از رییس جمهور در جای یک کانون قدرت؟
به همین درجه از آگاهی می شود امید بست.آسان به دست نیامده است.